جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در پاسخ برادر خود عقیل بن ابى طالب

زمان مطالعه: 2 دقیقه

عقیل بن ابى طالب ضمن نامه‏اى که براى برادر بزرگوارش امیر المؤمنین على علیه- السلام فرستاد نوشته بود «دشمنت پیروز گشته و شیعیانت تو را یارى نکردند.» امام در پاسخ او چنین مرقوم فرمود:

اما بعد، بدانکه من لشکر انبوهى از مسلمانان به سوى دشمن گسیل داشتم، ولى همین که او از این خبر آگاهى یافت از رفتار خود پشیمان گشت، و راه گریز در پیش گرفت. میان راه به او رسیدند، در آن هنگام آفتاب نزدیک به غروب بود. ساعتى، چنانکه بدانى و ندانى، به هم تاختند، و به زد و خورد پرداختند. چون نفسش به گلویش رسید، و جز رمقى از او نمانده مرگ را پیش چشم دید، با هر سختى و نیرنگى بود خویشتن را نجات داد، و نا امید رو به بیابانى نهاد. دیگر سخن از قریش و گمراهى آنان را بر زبان میار، و فریب و نفاق و تاخت و تازشان را چیزى جز انگیزه‏هاى شیطانى مپندار. آنان، چنانکه پیش از این براى جنگ با رسول خدا- صلى اللّه علیه و آله و سلم- همدست شدند، اکنون در ستیزگى با من هم دامن همت بالا زدند. امیدوارم خدا سزاى قریش را بدهد، و رخسارشان را روى خاک مذلت بنهد.

چه، آنها پاس خویشاوندى مرا با فرزند مادرم،(1) نگذاشتند، و حقم را غصب کردند و همه چیز را سرسرى پنداشتند. اما نظرم را که در باره جنگ خواسته بودى، بدانکه من با آتش افروزان جنگ آن قدر مى‏جنگم، تا به رحمت خدا بپیوندم. نه انبوه زیاد مردم دور و برم بر عزت و بزرگیم مى‏فزاید، و نه پراکندگى آنها از پیرامونم وحشتزده و هراسانم مى‏نماید. گمان مدار که پسر پدرت- هر چند هم یکه و تنها بماند- زبون و بیچاره شود، و یا از روى سستى و ناتوانى از میدان کارزار بدر رود. او کسى نیست که زمامش را به دست این و آن بسپارد، و یا کمرش را براى سوارى دادن آماده بدارد. ولى چنانکه شاعر قبیله بنى سلیم مى‏گوید: اگر از من بپرسى: حال تو چون است بدانکه من در برابر سختیهاى روزگار شکیبا و پایدارم برایم ناگوار و گران مى‏آید که بر چهره‏ام گرد اندوه دیده شود آن وقت دشمن را به سرزنش کردن و دوست را به غم خوردن وامى‏دارم


1) منظور از عبارت فرزند مادرم همانا رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم است. زیرا فاطمه بنت اسد، مادر امیر المؤمنین علیه السلام، رسول خدا را در آغوش خود پرورش داد چنانکه پیغمبر در باره او فرموده است: فاطمه پس از مادرم مادر من است.