جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 76(1)

زمان مطالعه: 10 دقیقه

و من خطبة له علیه السّلام

فى الحثّ على العمل الصالح‏

از خطبه‏هاى امام علیه السّلام است که به عنوان تشویق و تحریک مردم بر عمل صالح ایراد شده است.

خطبه در یک نگاه‏

نویسنده کتاب «کنز الفوائد» (کراجکى) که از معاصرین مرحوم «سیّد رضى» است در حدیثى از امام صادق علیه السّلام نقل مى‏کند که فرمود: امیرمؤمنان صلوات الله علیه «بیست و چهار» کلمه گرانبها بیان کرده که ارزش هر یک از آنها به اندازه وزن زمین و آسمان است، سپس خطبه بالا را نقل مى‏کند(2)

البتّه این خطبه مطابق آنچه در نهج البلاغه آمده، مشتمل بر «بیست» صفت از اوصاف شایسته و بر جسته مؤمنان مخلص است. چهار جمله‏اى که در نقل مرحوم کراجکى در لابه‏لاى جملات این خطبه اضافه دارد، عبارت است از: «حذر أملا» «و رتّب عملا» «یظهر دون ما یکتم» و «یکتفی بأقلّ ممّا یعلم»(3) البته در بقیّه خطبه نیز تفاوت مختصرى در تعبیرات دیده مى‏شود(4)

به هر حال این خطبه در عین کوتاه بودن، بسیار پرمحتوا و پر معنا است و امام علیه السّلام براى شخصى که داراى این صفات «بیست گانه» باشد از خداوند طلب رحمت مى‏کند و به این ترتیب مردم را به داشتن این صفات، ترغیب و تشویق مى‏فرماید و در واقع فضایل مهم اخلاقى و یک دوره کامل سیر و سلوک، در این خطبه خلاصه شده است.

رحم اللّه امرأ [عبدا] سمع حکما فوعى، و دعی إلى رشاد فدنا، و أخذ بحجزة هاد فنجا. راقب ربّه، و خاف ذنبه، قدّم خالصا، و عمل صالحا.اکتسب مذخورا، و اجتنب محذورا، و رمى غرضا، و أحرز عوضا. کابر هواه، و کذّب مناه. جعل الصّبر مطیّة نجاته، و التّقوى عدّة وفاته.رکب الطّریقة الغرّاء، و لزم المحجّة البیضاء. اغتنم المهل، و بادر الأجل، و تزوّد من العمل.

ترجمه‏

خدا رحمت کند کسى را که چون سخنان حکیمانه‏اى را بشنود، خوب فراگیرد و هنگامى که به سوى هدایت ارشاد گردد، پذیرا شود، دست به دامن هادى و رهبرى زند و (در پرتو هدایتش) نجات یابد. از مراقبت پروردگارش غفلت نورزد و از گناهان خود بترسد. اعمال خالصى از پیش فرستد و کارهاى نیک به جا آورد. ذخیره‏اى براى آخرت فراهم سازد و از گناهان بپرهیزد. هدف را درست نشانه‏گیرى کند و کالاى گرانبهاى آخرت به دست آورد. با خواسته‏هاى دل بجنگد و آرزوهاى نابجا را رها سازد. صبر و استقامت را مرکب راهوار نجات خویش قرار دهد و تقوا را وسیله (آرامش به هنگام) وفاتش بشمرد. در راه روشن، گام نهد و جاده آشکار حق را ادامه دهد. این چند روز زندگى را غنیمت شمرد و پیش از آن که اجلش فرا رسد، خویش را آماده کند و از اعمال نیک توشه برگیرد.

شرح و تفسیر

بیست گفتار گرانبها

امام علیه السّلام در آغاز این خطبه مى‏فرماید: «خدا رحمت کند کسى را که چون سخن حکیمانه‏اى را بشنوند، خوب فراگیرد و هنگامى که به سوى هدایت ارشاد گردد، پذیرا شود، دست به دامن هادى و رهبرى زند و (در پرتو هدایتش) نجات یابد، از مراقبت پروردگارش، غفلت نورزد و از گناهان خود بترسد.» رحم اللّه امرأ سمع حکما(5) فوعى(6)، و دعى إلى رشاد فدنا، و أخذ بحجزة(7) هاد فنجا. راقب ربّه، و خاف ذنبه.

امام علیه السّلام در بیان این پنج وصف، در واقع مقدّمات کار راهیان قرب الى اللّه و سالکان مسیر تقوا و خودسازى را بیان فرمود، چه اینکه در آغاز راه، نخست گوش شنوا لازم است که حقایق را بشنود و در خود جاى دهد و سپس گام برداشتن به سوى دعوت کننده الهى براى فهم بیشتر، و به دنبال آن، دست زدن به دامن یک هدایتگر و انتخاب رهبر و راهنما و در پى آن، خدا را در همه جا حاضر و ناظر خویش دانستن و از گناه و خطا ترسیدن است. کسى که این پنج فضیلت را به دست آورد مقدّمات سفر را کامل کرده و آماده حرکت است.

درست است که خداوند انسان را با فطرت الهى آفریده و چراغ روشنى به نام «عقل» در اختیار او گذارده، ولى بدون شک پیمودن این راه، تنها به کمک عقل و فطرت امکان‏پذیر نیست، هم دعوت کننده الهى لازم است و هم داشتن دلیل و راهنما و استاد و مربّى.

ناگفته پیداست که منظور از راهنما و منجى، که در این جمله‏ها به آن اشاره شده، «پیامبر و امامان معصوم علیهم السّلام» است و کسانى که از آنها سخن مى‏گویند و بسوى آنها دعوت مى‏کنند، نه افراد بدعت‏گذارى که خود را به عنوان «شیوخ تصوّف» نام نهاده‏اند که آنها خودشان در تاریکى و ظلمات گام برمى‏دارند، چه جاى اینکه بخواهند «خضر طریقت و راهنماى حقیقت» شوند.

تأثیر احساس مراقبت الهى و ترس از گناه، در ضبط نفس و مبارزه با هوا و هوس و مقاومت در مقابل شهوات، بر کسى پوشیده نیست.

سپس هنگامى که مقدّمات حرکت آماده شد و بار سفر را بست، برنامه‏هاى عملى شروع مى‏شود، امام علیه السّلام در این قسمت اضافه مى‏فرماید: «آن کس که اعمال خالصى از پیش فرستد و کارهاى نیک بجا آورد، ذخیره‏اى براى آخرت فراهم سازد و از گناهان بپرهیزد، هدف را درست نشانه‏گیرى کند و (در نتیجه) کالاى گرانبهاى آخرت را به دست آورد، با خواسته‏هاى دل بجنگد و آرزوهاى نابجا را رها سازد.» (قدّم خالصا، و عمل صالحا، اکتسب مذخورا، و اجتنب محذورا، و رمى غرضا(8)، و أحرز عوضا. کابر(9) هواه، و کذّب مناه).

امام علیه السّلام در این بخش، از صفات مؤمنان سعادتمند، نخست روى عمل خالص و صالح تکیه فرموده است. همان گونه که امام صادق علیه السّلام در تعریف آن مى‏فرماید:«همان عملى است که انسان نمى‏خواهد احدى او را بر آن مدح کند جز خدا و معناى اخلاص در آیه شریفه: «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»(10) نیز

همین است»

العمل الخالص الّذی لا ترید أن یمدحک علیه أحد إلّا اللّه‏(11)

تفسیرهاى دیگرى براى اخلاص شده است که لازم و ملزوم یکدیگر به نظر مى‏رسد. گاه گفته‏اند: «اخلاص» به معناى پوشیده داشتن عمل از خلایق و پاک نمودن آن است از علایق.

و گاه گفته‏اند: «اخلاص»، خارج کردن خلق است از معامله با خالق.

و گاه گفته‏اند: حقیقت «اخلاص» آن است که انسان در برابر عمل خود، پاداشى نخواهد، نه در دنیا نه در آخرت، تنها به خاطر عشق به پروردگار اعمال خود را انجام دهد. البته این بالاترین درجه اخلاص است که امیرمؤمنان علیه السّلام در حدیث معروف به آن اشاره کرده، مى‏فرماید:«إلهی ما عبدتک طمعا فی جنّتک و لا خوفا من نارک و لکن وجدتک أهلا للعبادة فعبدتک‏، خداوندا! تو را به خاطر چشم داشت بهشتت عبادت نکردم و نه به خاطر ترس از آتشت، بلکه تو را شایسته عبادت دیدم و پرستیدم!»(12)

به دنبال اخلاص و عمل صالح، سخن از ذخیره کردن و اندوختن براى «یوم القیامة» است و در واقع بالاترین و بهترین ذخیره، همان اعمال خالص و صالح است.

از آنجا که گاه اعمال خالص و صالحى از انسان سر مى‏زند، ولى گناهان بعدى سبب حبط و نابودى آنها مى‏شود، دستور به اجتناب محذور و پرهیز از گناه مى‏دهد تا ذخایر اعمال صالح در جاى خود محفوظ بماند.

و نیز از آنجا که اقبال به دنیا، انسان را از ذخیره اعمال صالح باز مى‏دارد و پیروى از هواى نفس، از موانع مهم راه است و آرزوهاى دور و دراز سدّ این راه است، در دنباله این سخنان به رها کردن زرق و برق دنیا و مبارزه با هواى نفس و تکذیب و پرهیز از آرزوهاى دراز، دعوت مى‏فرماید.

به این ترتیب در این «هشت صفت» که به دنبال صفات پنج‏گانه بخش اوّل آمده، سخن از اعمال خالص و صالحى است که بتوان آنها را از آفات گوناگون حفظ کرد و براى روز رستاخیز ذخیره نمود.

این سخن را با حدیثى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله تکمیل مى‏کنیم، آنجا که فرمود:«یقول اللّه تعالى: و عزّتی و جلالی … لا یؤثر عبد هواه على هواى إلّا شتّتّ علیه أمره و لبّست علیه دنیاه و شغلت قلبه بها و لم أعطه منها إلّا ما قدّرت له و عزّتی و جلالی … لا یؤثر عبد هواى على هواه إلّا استحفظته ملائکتی و کفّلت السّموات و الأرضین رزقه‏، خداوند متعال مى‏فرماید: سوگند به عزّت و جلالم! … که هیچ بنده‏اى خواست و هواى خویش را برخواست و هواى من مقدّم نمى‏دارد، مگر این که کار او را پراکنده مى‏سازم و دنیایش را بر او مشتبه مى‏کنم و قلبش را به آن مشغول مى‏سازم و جز آنچه مقدّر کرده‏ام، به او نخواهم داد و سوگند به عزّت و جلالم! … هیچ بنده‏اى خواست مرا بر خواست خودش مقدّم نمى‏شمرد، مگر این که فرشتگانم را به حفظ او دستور مى‏دهم و آسمانها و زمین‏ها را کفیل روزى او مى‏سازم.»(13)

و سرانجام در آخرین بخش از سخنان امام علیه السّلام در این خطبه، که به هفت وصف دیگر، از صفات مؤمنان صالح و سعادتمند اشاره کرده، چنین مى‏فرماید: «کسى که صبر و استقامت را مرکب راهوار نجات خویش قرار دهد و تقوا را وسیله (آرامش به هنگام) وفاتش بشمرد، در راه روشن گام نهد، و جادّه آشکار حق را ادامه دهد، این چند روز زندگى را غنیمت شمرد و پیش از آنکه اجلش فرا رسد خویش را آماده کند، و از اعمال نیک توشه برگیرد.» جعل الصّبر مطیّة(14) نجاته، و التّقوى عدّة وفاته.

رکب الطّریقة الغرّاء،(15) و لزم المحجّة(16) البیضاء. اغتنم المهل(17)، و بادر الأجل، و تزوّد من العمل.

در واقع امام علیه السّلام در بیان این هفت صفت- که از چهاردهمین وصف شروع و به بیستمین آن خاتمه مى‏یابد- نظرى به سالکان سیر الى الله و راهیان راه قرب پروردگار افکنده، شرایط و وسایل مختلف آنها را بیان مى‏فرماید.

این راهیان، قبل از هر چیز نیاز به مرکب راهوار نجات بخشى دارند که توان پیمودن فراز و نشیب‏هاى این جاده پر پیچ و خم را داشته باشد. چه مرکب بهتر از صبر و شکیبایى و استقامت که همیشه و در همه جا سبب نجات و رهایى است.

از سوى دیگر، هر مسافرى وسایل و ابزارى باید با خود بردارد که نیازهاى او را در تمام مسیر راه بر طرف سازد، امام علیه السّلام تقوا را به عنوان وسیله راه براى وفات ذکر کرده است.

در مرحله بعد، شناخت جاده وسیع و روشن و سپس ادامه حرکت از آن جاده لازم است که با جمله‏هاى «رکب الطّریقة الغرّاء و لزم المحجّة البیضاء» به آن اشاره فرموده است. در واقع جمله اوّل اشاره به انتخاب راه است و جمله دوم اشاره به ادامه راه و عدم انحراف از آن در تمام طول مسیر است، آن هم جاده‏اى که در واقع شاهراه باشد.

از سوى دیگر، این راهیان در آغاز سفر و در منزلگاههایى که در وسط راه دارند

فرصت زیادى براى آماده کردن مرکب و وسیله و مانند آن ندارند، به همین دلیل امام علیه السّلام با جمله‏هاى «اغتنم المهل و بادر الأجل» به آنها هشدار مى‏دهد که فرصت را غنیمت شمرند و لحظه لحظه‏ها را ارج نهند و قبل از آنکه اجل گریبان آنها را بگیرد، بر آن پیشى گیرند.

سرانجام به مسأله زاد و توشه این راه اشاره مى‏فرماید که همان اعمال صالح است. باید در چند روزه عمر که فرصتى در دست است، آن را فراهم سازند.

نکته‏

صبر و اغتنام فرصت‏

«صبر» یک حالت نفسانى است که انسان با کمک آن مى‏تواند در مقابل انواع مشکلات بایستد، ایستادگى در برابر مشکلاتى که در راه اطاعت پروردگار است، که در این صورت آن را «صبر بر اطاعت» مى‏گویند و مقاومت در برابر مشکلاتى که هوا و هوسهاى سرکش نفس و شهوات بر مى‏انگیزد، که در این صورت آن را «صبر بر معصیت» مى‏گویند و مقاومت در برابر مشکلاتى که از سوى مصایب و بیماریها و تنگناهاى زندگى رخ مى‏دهد، که در این صورت آن را «صبر بر مصیبت» مى‏نامند. در واقع این صفت است که انسان را در طریق تقوا پیش مى‏برد و به تعبیر دیگرى از امیر مؤمنان علیه السّلام: «صبر در برابر ایمان، همچون سر است در برابر تن(18)»

در حدیث عبرت انگیزى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم:

«سیأتی على النّاس زمان لا ینال الملک فیه إلّا بالقتل و التجبّر و لا الغنى إلّا بالغصب و البخل، و لا المحبّة إلّا باستخراج الدّین و اتّباع الهوى، فمن أدرک ذلک الزّمان و صبر على الفقر و هو یقدر على‏

الغنى، و صبر على البغضة و هو یقدر على المحبّة، و صبر على الذّلّ و هو یقدر على العزّ، آتاه اللّه ثواب خمسین صدّیقا ممّن صدّق بی‏، زمانى فرا مى‏رسد! که حکومت جز با ریختن خون بى‏گناهان و ظلم و ستم، میسّر نخواهد شد و غنا جز به غصب و بخل حاصل نشود و جلب محبّت مردم جز به خارج شدن از موازین دین و پیروى از هواى نفس فراهم نمى‏گردد، کسى که آن زمان را درک کند و بر فقر صبر نماید در حالیکه توانایى بر غنا (از طریق ظلم و گناه) دارد و همچنین بر بغض و کینه مردم صبر کند در حالى که قادر بر جلب محبّت (از طریق پیروى از هواى نفس) مى‏باشد و نیز خوارى را تحمّل نماید، در حالى که توانایى بر عزّت و قدرت (از طریق حرام) را دارد، خداوند پاداش پنجاه صدّیق از کسانى که مرا تصدیق کردند، به او مى‏دهد.(19)»

در این بخش از خطبه، امام علیه السّلام مخصوصا تأکید بر غنیمت شمردن فرصت و پیشى گرفتن بر اجل نموده است، چرا که فرصتها همچون ابرها به سرعت درگذرند و انجام کارهاى مثبت همیشه در معرض موانع گوناگون قرار دارند، در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم:«إذا هممت بخیر فبادر فإنّه ما تدری ما یحدث‏، هنگامى که تصمیم بر کار خیرى گرفتى شتاب کن! چرا که نمى‏دانى چه پیش مى‏آید.(20)»

و در حدیث دیگرى از همان بزرگوار مى‏خوانیم که فرمود:«إذا همّ أحدکم بخیر أو صلة فإنّ عن یمینه و شماله شیطانین فلیبادر لا یکفّاه عن ذلک‏، هنگامى که کسى از شما تصمیم بر کار خیر و یا عطا و بخشش بگیرد، مراقب باشد که در طرف راست و چپ او دو شیطان است. در انجام آن شتاب کند، مبادا او را از آن کار باز دارد.(21)»


1) سند خطبه: این خطبه در کتابهاى متعدّدى نقل شده است که نویسندگان آنها بعضى معاصر «سیّد رضى» بودند مانند «ابن شعبه حرّانى» در «تحف العقول» و «کراجکى» در «کنز الفوائد» که این خطبه را با تفاوت‏هایى نقل کرده است و این تفاوتها نشان مى‏دهد که آن را از منبع دیگرى غیر از «نهج‏البلاغه» بدست آورده و گروه دیگرى، بعد از «سیّد رضى» مى‏زیسته‏اند، مانند: «زمخشرى» در «ربیع الابرار» و «سبط بن جوزى» در «تذکرة الخواصّ» و «محمّد بن طلحه شافعى» در «مطالب السؤول» (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 77).

2) مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 78.

3) «از آرزوها (ى دراز) بر حذر بوده و اعمال شایسته‏اى مرتّب ساخته، آنچه اظهار مى‏کند (از اعمال خیر) کمتر از آن است که مى‏پوشاند و در کمترین چیزى که مى‏داند، قناعت مى‏کند (و به آن عمل مى‏نماید).».

4) به بحار الانوار، جلد 66، صفحه 408، مراجعه شود.

5) «حکم» در اینجا به معناى سخن حکمت‏آمیز است.

6) «وعى» از مادّه «وعى» (بر وزن سعى) به معناى حفظ کردن چیزى است و «اذن واعیة» کنایه از آن است که انسان مطالبى را که مى‏شنود، به خوبى پذیرا شود.

7) «حجزه» از مادّه «حجز» (بر وزن عجز) به معناى نگهدارى و مانع شدن است و از آنجا که شال و کمربند، لباس را محکم نگه مى‏دارد «حجزه» بر آن اطلاق مى‏شود.

8) «غرض» (بر وزن مرض) به معناى هدفى است که به هنگام تیراندازى آن را نشانه‏گیرى مى‏کنند و به معناى مقصود و حاجت نیز مى‏آید، ولى در روایتى «عرض» (با عین بدون نقطه) آمده است که به معناى متاع زودگذر دنیاست.

9) «کابر» از مادّه «مکابره» به معناى منازعه و مبارزه مى‏باشد و گاه به منازعات علمى که هدف از آن غلبه بر طرف مقابل است، نه تحقیق حقّ، نیز گفته مى‏شود و در اینجا منظور همان معناى اوّل است.

10) سوره بیّنه، آیه 5.

11) کافى، جلد 2، صفحه 16.

12) بحارالانوار، جلد 69، صفحه 278.

13) کافى، جلد 2، صفحه 335.

14) «مطیّه» به معناى مرکب راهوار و سریع السیرى است که سرکشى نمى‏کند، و انسان را به بیراهه نمى‏کشاند.

15) «غرّاء» صیغه مؤنّث «اغرّ» به معناى هر چیز سفید است، سپس به هر چیزى که درخشندگى ظاهرى یا معنوى داشته باشد، اطلاق شده است و منظور از «طریقه غرّاء» جاده‏هاى روشن و خالى از انحراف است.

16) «محجّه» از مادّه «حجّ» در اصل به معناى قصد کردن است و از آنجا که راه مستقیم و آشکار انسان را به مقصود مى‏رساند، واژه «محجّه» به چنین راههایى اطلاق شده است.

17) «مهل» معناى اسم مصدرى دارد و به معناى رفق و مدارا آمده است. و از آنجا که فرصت‏ها زمینه‏هاى رفق و مدارا است، این واژه به معناى فرصت به کار مى‏رود، در خطبه بالا اشاره به فرصت‏هایى است که خداوند به بندگانش، براى اصلاح عمل خویش و عمل صالح داده است که انسان‏ها باید آن را غنیمت بشمرند.

18) کلمات قصار، کلمه 82.

19) اصول کافى، جلد 2، صفحه 91.

20) اصول کافى، جلد 2، صفحه 142.

21) همان مدرک، صفحه 143.