جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 63(1)

زمان مطالعه: 6 دقیقه

و من خطبة له علیه السّلام

یحذر من فتنة الدّنیا

در این خطبه امام علیه السّلام مردم را از فتنه و فریب دنیا بر حذر مى‏دارد (و از ناپایدارى آن خبر مى‏دهد)

خطبه در یک نگاه‏

این خطبه همان گونه که از عنوان آن برمى‏آید، هشدارى است به همگان در مورد فتنه دنیا؛ امام علیه السّلام در این خطبه به دو مطلب مهم اشاره مى‏کند: نخست اینکه دنیا مى‏تواند مایه نجات و یا مایه بدبختى انسانها گردد و این در حقیقت، بستگى به تفاوت دیدگاههایى دارد که درباره دنیا مطرح است.

اگر دنیا هدف باشد و مال و ثروت و مقام و زرق و برقش، محبوب و مطلوب نهایى گردد، بى‏شک این دنیا مذموم است و مایه حسرت و اندوه، و اگر به عنوان وسیله به آن نگاه شود و مزرعه‏اى براى جهان آخرت گردد و ابزارى جهت نیل به ارزش‏هاى والاى انسانى شود، ممدوح است و مایه افتخار و مباهات!

مطلب دیگرى که امام علیه السّلام در این خطبه به آن اشاره فرموده است، زوال و ناپایدارى دنیا است، همانند سایه درختى که انسان چند لحظه‏اى براى استراحت انتخاب مى‏کند ولى چیزى نمى‏گذرد که سایه جا به جا مى‏شود و محل خود را به آفتاب سوزان مى‏دهد.

ألا إنّ الدّنیا دار، لا یسلم منها إلّا فیها، و لا ینجى بشی‏ء کان لها: ابتلى النّاس بها فتنة، فما أخذوه منها لها أخرجوا منه و حوسبوا علیه، و ما أخذوه منها لغیرها قدموا علیه و أقاموا فیه، فإنّها عند ذوی العقول کفی‏ء الظّلّ، بینا تراه سابغا حتّى قلص، و زائدا حتّى نقص.

ترجمه‏

بدانید! دنیا سرایى است که جز در خودش (و از طریق بهره‏گیرى صحیح) از آن سالم نتوان ماند و با امورى که مخصوص دنیاست، از آن نجات نتوان یافت: انسانها به وسیله آن آزمایش مى‏شوند، آنچه از دنیا را به خاطر دنیا بدست آورند از آن جدا مى‏شوند و حساب آن را، باید پس بدهند و آنچه را از دنیا براى غیر این جهان بدست آورند به آن خواهند رسید و در آن خواهند ماند، چرا که دنیا در نظر خردمندان همچون سایه بعد از زوال است، در حالى که آن را گسترده مى‏بینى ناگهان جمع مى‏شود و در حالى که فزونى مى‏یابد (با فرا رسیدن شب) نقصان مى‏پذیرد.

شرح و تفسیر

دنیا سایه ناپایدار!

از آنجا که زرق و برق دنیا، سبب دلبستگى بیش از حدّ مى‏شود و این دلبستگى‏ها غالبا سرچشمه گناهان بزرگ و انحراف از صراط مستقیم و سقوط در پرتگاه شقاوت است، رهبران بزرگ الهى همیشه پیروان خود را در این زمینه هشدار مى‏دانند و بخش مهمّى از «نهج البلاغه» و خطبه‏ها و نامه‏ها و کلمات قصار آن را، همین هشدارها تشکیل مى‏دهد.

خطبه بالا یکى از این هشدارهاى نافذ و مؤثّر است که در آن، امام علیه السّلام به شش نکته اشاره مى‏فرماید که هر کدام مطلب مهمّى را در بردارد.

نخست اینکه مى‏فرماید: «بدانید دنیا سرایى است که جز در خودش (و از طریق بهره‏گیرى صحیح از آن) سالم نتوان ماند» ألا و إنّ الدّنیا دار لا یسلم منها إلّا فیها

دلیل آن روشن است، زیرا مهمترین اسباب سلامت، کسب فضایل اخلاقى و ارزشهاى معنوى و اطاعت و عبادت پروردگار است و هیچ یک از این امور را نمى‏توان در جهان دیگر به دست آورد، تنها در این دنیا است که انسان فرصت پرداختن به این امور را دارد، بنابراین همان گونه که امام علیه السّلام در جمله کوتاه بالا فرموده: «باید سلامت را در خود دنیا جستجو کرد.»

در دومین نکته مى‏فرماید: «و با امورى که مخصوص دنیا است از آن نجات نتوان یافت» (و لا ینجى بشی‏ء کان لها)

اشاره به اینکه: اگر انگیزه انسان و هدف نهایى او در حرکات و سکنات و اعمالش دنیا باشد و حتّى اعمال و عبادات خود را نیز به قصد دنیا انجام دهد و جنبه ریاکارى داشته باشد، به یقین سبب نجات نخواهد بود، بلکه از اسباب قطعى هلاکت او است.

در سومین نکته مى‏فرماید: «و انسانها به وسیله دنیا آزمایش مى‏شوند» (ابتلی النّاس بها فتنة).

چرا که دنیا مملوّ از نعمت‏ها و مشکلات و مصایب است، نعمت‏ها به گونه‏اى وسیله آزمایش است و مصایب به گونه دیگر، آیا انسانها به هنگام شمول نعمت طغیان مى‏کنند، یا به یاد خدا هستند و شکر نعمت را با زبان و عمل انجام مى‏دهند؟آیا در چنگال مصایب مأیوس مى‏شوند و زبان به گلایه و ناسپاسى مى‏گشایند، یا صبر و شکیبایى و شکر، پیشه مى‏کنند؟. ولى مهم اینجاست که انسان در تمام عمر خود، هر شب و روز با نوعى از این آزمون‏ها رو به روست و این یک قانون جاودان از آغاز خلقت آدم، تا پایان جهان خواهد بود. قرآن مجید مى‏فرماید: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ»؛ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها مى‏شوند و آزمایش نخواهند شد. ما کسانى را که پیش از آنان بودند آزمودیم، باید علم خداوند درباره آنان که راست مى‏گویند و آنان که دروغ مى‏گویند تحقّق یابد (و این دو گروه از هم جدا شوند)»(2)

در چهارمین نکته مى‏افزاید: «آنچه از دنیا را به خاطر دنیا به دست آورند، از آن جدا مى‏شوند و حساب آن را بیاد پس بدهند» «فما أخذوه منها لها أخرجوا منه و حوسبوا علیه».

در پنجمین نکته، در تکمیل این سخن مى‏فرماید: «و آنچه را که از دنیا براى غیر این جهان به دست آورند، به آن خواهند رسید و در آن خواهند ماند» (و ما أخذوه منها لغیرها قدموا علیه، و أقاموا فیه).

این اشاره به همان دو دیدگاه معروفى است که در «نهج البلاغه» کرارا روى آن تکیه شده است: دیدگاه ابزارى جهان و دیدگاه هدفى آن، اگر امکانات این جهان، مال‏ها و ثروت‏ها و مقام‏ها و نعمت‏ها، وسیله‏اى براى وصول به سعادت جاویدان و

زندگى شایسته سراى آخرت باشد چیزى از آن بهتر نیست و اگر همانند بتى گردد که انسان در برابر آن سجده کند، چیزى از آن بدتر نیست. دیدگاه نخست، انسان‏ها را به پاکى و تقوا و آزادگى و عزّت فرا مى‏خواند و دیدگاه دوم، به حرص و آز و ظلم و بیدادگرى و ذلّت.

دیدگاه اوّل، نعمت‏هاى فانى دنیا را مبدّل به نعمت‏هاى باقى آخرت مى‏کند، و دیدگاه دوم سبب زوال نعمت‏ها و باقى ماندن مسئولیّت‏هاى آنهاست.

از اینجا روشن مى‏شود که چرا در بسیارى از آیات و روایات دنیا مدح شده، و در بخش مهمّ دیگرى، نکوهش دنیا گردیده است، ممکن است ناآگاهان در ابتداى نظر آنها را متضادّ ببینند، در حالى که هر یک در جاى خود صحیح و در واقع مکمّل یکدیگرند، یکى اشاره به دنیاى ابزارى دارد و دیگرى به دنیاى هدفى.

شرح بیشتر درباره این سخن را ذیل خطبه‏هاى مناسب‏ترین بیان خواهیم کرد.

در ششمین نکته پرده از روى حقیقت دنیا، برمى‏دارد و آن را به سایه‏اى تشبیه مى‏کند که هنوز انسان در آن نیارمیده، از کنار او مى‏گذرد، مى‏فرماید: «دنیا در نظر خردمندان همچون سایه بعد از زوال است در حالى که آن را گسترده مى‏بینى ناگهان جمع مى‏شود و در حالى که فزونى مى‏یابد، (با فرا رسیدن شب) نقصان مى‏پذیرد.» (فإنّها عند ذوی العقول کفی‏ء الظّلّ، بینا تراه سابغا(3) حتّى قلص(4)، و زائدا حتّى نقص.

«ظلّ» گاه به معناى هرگونه سایه‏اى آمده است خواه سایه‏هاى اشیا قبل از زوال ظهر یا بعد از زوال، و گاه به خصوص سایه‏اى گفته مى‏شود که قبل از ظهر است و

آفتاب تدریجا آن را از میان مى‏برد ولى «فی‏ء» به معناى سایه بعد از زوال است (چون در مفهوم این واژه، رجوع و بازگشت نهفته شده است) و هر قدر خورشید به افق مغرب نزدیکتر مى‏شود این سایه‏ها گسترده‏تر مى‏گردد و با غروب خورشید همگى محو و نابود مى‏شود و ظلمت همه جا را فرا مى‏گیرد.

گویى امیرمؤمنان على علیه السّلام از این تعبیر اشاره به این نکته لطیف دارد که دنیاپرستان روز به روز اموال و امکانات بیشترى را جمع و جور مى‏کنند و هر قدر به پایان عمرشان نزدیکتر مى‏شوند این امکانات فزونى مى‏گیرد، ولى با غروب آفتاب عمر، همه چیز محو و نابود مى‏گردد و ظلمت مرگ به تمام امکانات آنها خاتمه مى‏دهد!

با ذکر نکته دیگر، تفسیر این خطبه را پایان مى‏دهیم و آن اینکه: امام علیه السّلام مکرّر در مکرّر در خطبه‏هاى «نهج البلاغه» نسبت به پیامدهاى سوء دلبستگى به دنیا هشدار مى‏دهد و مردم را از فریب دنیا برحذر مى‏دارد و ناپایدارى آن را با مثالهاى گوناگون برملا مى‏سازد، این به خاطر آن است که اوّلا: همیشه عشق به دنیا و زرق و برق آن، سرچشمه گناهان بوده و هست، و یک پیشواى آگاه باید پیروان خود را در مقاطع مختلف از این خطر بر حذر دارد!

دیگر اینکه: در عصر امام علیه السّلام به خاطر فتوحات اسلامى، اموال و غنایم فراوانى، سرازیر شهرهایى همچون مکّه و مدینه و کوفه شده بود و گروهى براى تصاحب آنها با هم مسابقه مى‏دادند و همین امر سرچشمه اختلافات و درگیرى‏ها و انحراف از اصل «ساده زیستى اسلامى» بود و سبب مى‏شد که مردم به تجمّل‏پرستى روى آورند و به ناز و نعمت عادت کنند و در برابر دشمن از جهاد باز بمانند، به همین دلیل امام علیه السّلام از هر فرصتى براى بیدار ساختن مردم بهره مى‏گرفت، علاوه بر آنکه زندگانى خود او نیز سرمشق روشنى بر این امر بود.


1) سند خطبه: نویسنده «مصادر نهج‏البلاغه» در بیان اسناد این خطبه مى‏نویسد: تردیدى نیست که آنچه در این خطبه آمده بخشى از خطبه طولانى‏ترى است که مرحوم «سید رضى» در اینجا قسمت بالا را انتخاب کرده است. سپس مى‏افزاید: من آنچه را «آمدى» در «غرر الحکم» در «حرف الف» آورده است در اینجا مى‏آورم و تفاوت این دو در بعضى از تعبیرات و اضافاتى که نقل آمدى دارد، نشان مى‏دهد که او این خطبه را از منبعى غیر از نهج‏البلاغه گرفته است. (توجه داشته باشید که «آمدى» نویسنده «غرر الحکم» از علماى قرن ششم هجرى است، در حالى که مرحوم «سیّد رضى» در قرن چهارم مى‏زیسته است) (مصادر نهج‏البلاغه، جلد 2، صفحه 44.).

2) سوره عنکبوت، آیه 2- 3.

3) «سابغ» از مادّه «سبوغ» به معناى ادامه و کشش چیزى است و «نعمت سابغه» به نعمت‏هاى ممتدّ و طولانى گفته مى‏شود و «إسباغ الوضوء» به معناى ادامه وضوء با آب فراوان است، بى‏آنکه مستلزم اسراف شود.

4) «قلص» از مادّه «قلوص» (بر وزن خلوص) به معناى جمع شدن و مرتفع گشتن است و در خطبه بالا به معناى برچیده شدن سایه‏هاى بعد از ظهر، با فرا رسیدن شب است.