و من کلام له علیه السّلام
فی المسارعة إلى العمل
از سخنان امام علیه السّلام است درباره لزوم سرعت در اعمال خیر.(1)
خطبه در یک نگاه
از کتاب تمام نهج البلاغه استفاده مىشود که این خطبه بخشى از خطبه غرّاء است که از خطبههاى عجیب و پرمحتواى امام محسوب مىشود و آن را در زمانى بیان فرمود که جنازهاى را تشییع مىکرد، هنگامى که میّت را در لحد گذاردند، کسان او فریاد برداشتند و گریه کردند. امام علیه السّلام این خطبه را براى حاضران ایراد فرمود.(2)
این خطبه در واقع از دو بخش تشکیل یافته.
در بخش اوّل سخن از سرعت در عمل و استفاده از فرصتهاست، چرا که ممکن است مرگ انسان نابهنگام فرارسد و فرصتها از دست برود و باب توبه بسته شود.
در بخش دوم دستوراتى براى مبارزه با هواى نفس و چگونگى استفاده از این فرصت زندگى دنیا مىدهد و این خطبه در مجموع نسخه بسیار مفیدى براى رهروان راه سعادت است.
بخش اوّل
فاعملوا و أنتم فی نفس البقاء، و الصّحف منشورة، و التّوبة مبسوطة، و المدبّر یدعى و المسیء یرجى، قبل أن یخمد العمل، و ینقطع المهل، و ینقضی الأجل، و یسدّ باب التّوبة، و تصعّد الملائکة.
ترجمه
اکنون که در متن زندگى و حیات هستید، عمل کنید، (زیرا مهمترین نتیجه عمر، عمل صالح است) این در حالى است که نامههاى عمل گشوده و بساط توبه گسترده است فراریان از طاعات خدا به سوى او فراخوانده مىشوند و به بدکاران و گنهکاران امید عفو داده مىشود. پیش از آنکه چراغ عمل خاموش گردد، مهلت قطع شود و اجل پایان گیرد و پیش از آنکه درهاى توبه بسته شود و فرشتگان (که مأمور ثبت اعمال نیک و بدند) به آسمان صعود کنند (سخت بکوشید و فرصت را غنیمت بشمارید).
شرح و تفسیر
فرصت را غنیمت شمرید
امام علیه السّلام در این بخش از خطبه در عباراتى کوتاه و پرمعنا همه مخاطبان خود را به استفاده از فرصتها تشویق مىکند و به همگان هشدار مىدهد که این فرصت دائمى نیست و دیر یا زود از دست خواهد رفت. بکوشید تا جامه حسرت و یأس نپوشید.
در مورد چگونگى فرصتها به پنج نکته اشاره مىکند:
نخست مىفرماید: «اکنون که در متن زندگى و حیات هستید، عمل کنید. (زیرا مهمترین نتیجه عمر، عمل است»؛ (فاعملوا و أنتم فی نفس البقاء).
تعبیر به «نفس البقاء» اشاره لطیفى به این معناست که گویى بقاى در دنیا را به موجود زندهاى تشبیه کرده که دارد نفس مىکشد و پیش از آنکه از نفس بیفتد باید از آن استفاده کرد.
در جمله دوم مىفرماید: «نامههاى عمل گشوده است»؛ (و الصّحف منشورة(3)).
اشاره به اینکه با گشوده بودن پروندهها هرگونه اضافه و اصلاح و کمکردن نقطههاى ضعف امکانپذیر است.
در جمله سوم مىفرماید: «بساط توبه گسترده است»؛ (و التّوبة مبسوطة).
روشن است که تا درهاى توبه باز و سفره توبه گسترده است، راه بازگشت باز است و با آب توبه مىتوان آتشهاى برافروخته و سوزان گناه را خاموش کرد. در چنین حالتى انسان به درگاه خدا مىرود، اظهار ندامت مىکند و قطره اشکى که حاصل توبهاى نصوح و خالص است مىریزد و دریایى از آتش را خاموش مىکند.
در کتاب کافى در حدیثى از امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام مىخوانیم: «آدم به خداوند عرضه داشت: پروردگارا شیطان را بر من مسلّط کردى و او را همچون خون در رگهاى من جارى ساختى، در برابر آن چیزى براى من قرار ده (که آن را جبران کند) فرمود: اى آدم این فضیلت را براى تو قرار دادم که هرکس از فرزندان تو تصمیم بر گناهى بگیرد چیزى بر او نوشته نمىشود و اگر آن را عمل کند تنها یک گناه براى او مىنویسند و اگر تصمیم بر حسنهاى بگیرد، حتى اگر عمل نکرده باشد یک حسنه براى او مىنویسند و اگر عمل کند ده حسنه نوشته خواهد
شد. آدم عرض کرد پروردگارا لطف بیشترى کن فرمود: این فرصت را براى تو قرار دادم که هرکس گناهى کند سپس استغفار نماید او را مىبخشم آدم عرض کرد: پروردگارا لطف بیشترى کن فرمود: درهاى توبه را به روى آنها گشودهام تا زمانى که جان آنها به گلوگاه برسد (و آخرین لحظه جدایى از دنیا فرارسد) آدم عرضه داشت: کافى است».(4)
در جمله چهارم و پنجم مىفرماید: «در حالى که فراریان از طاعات خدا به سوى او فراخوانده مىشوند و به بدکاران و گنهکاران امید عفو داده مىشود»؛ (و المدبّر یدعى و المسیء یرجى).
در جاىجاى آیات قرآن آثار این «دعوت» و «امید» دیده مىشود خداوند مىفرماید: ««قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»؛ بگو اى بندگان من که بر خویشتن ظلم و اسراف کردید از رحمت خدا مأیوس نشوید خداوند همه گناهان را مىبخشد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است».(5)
باز مىفرماید: ««وَ أَنِیبُوا إِلى رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»؛ به درگاه پروردگارتان بازگردید و در برابر او تسلیم شویم پیش از آنکه عذاب به سراغ شما بیاید سپس از سوى هیچ کس یارى نشوید».(6)
در ششمین، هفتمین و هشتمین جمله مىفرماید: «پیش از آنکه چراغ عمل خاموش گردد، مهلت قطع شود و اجل پایان گیرد»؛ (قبل أن یخمد(7) العمل، و ینقطع المهل(8)، و ینقضی الأجل).
آرى! تا عمر باقى است، تنور عمل داغ و برافروخته و مهلت باقى است و فرصت برقرار و در آن لحظه که انسان چشم از این جهان بربندد، همه اینها پایان مىگیرد.
در نهمین و دهمین جمله مىفرماید: «پیش از آنکه در توبه بسته شود و فرشتگان (که مأمور ثبت اعمال نیک و بدند) به آسمان صعود کنند (سخت بکوشید و فرصت را غنیمت بشمارید)؛ (و یسدّ باب التّوبة، و تصعد الملائکة).
بخش دوم
فأخذ امرؤ من نفسه لنفسه، و أخذ من حیّ لمیّت، و من فان لباق، و من ذاهب لدائم. امرؤ خاف اللّه و هو معمّر إلى أجله، و منظور إلى عمله. امرؤ ألجم نفسه بلجامها، و زمّها بزمامها، فأمسکها بلجامها عن معاصی اللّه، و قادها بزمامها إلى طاعة اللّه.
ترجمه
هر انسانى باید از خویش براى خویشتن و از حیاتش براى زندگى پس از مرگ و از جهان فانى براى جهان باقى و از جایگاه موقت براى اقامتگاه دائم خود، بهره گیرد و نیز باید در همه طول عمر تا فرارسیدن اجل، از خدا بترسد و از مهلتى که براى عمل به او داده شده استفاده کند. انسان باید نفس سرکش را با لگام (تقوا) مهار کند و افسار آن را در اختیار گیرد و به وسیله این لگام او را از معصیت خدا باز دارد و با این زمام به سوى اطاعت فرمان حق رهبرى کند.
شرح و تفسیر
چگونه از این فرصت استفاده کنیم؟
امام علیه السّلام در بخش پیشین این خطبه با ده جمله کوتاه و پرمعنا به همه مخاطبان خود هشدار داد، هشدارى در جهت استفاده از فرصتها قبل از آنکه از دست بروند.
در این بخش از خطبه، دستور العملهایى در جهت چگونگى استفاده از این فرصت در ده جمله کوتاه دیگر مىدهد. در واقع بخش نخست هشدار است و
بخش دوم برنامه عمل.
مىفرماید: «هر انسانى باید از خویش براى خویشتن و از حیاتش براى زندگى پس از مرگ و از جهان فانى براى جهان باقى و از جایگاه رفتنى براى اقامتگاه دائم خود، بهره گیرد»؛ (فأخذ امرؤ من نفسه لنفسه، و أخذ من حیّ لمیّت، و من فإن لباق، و من ذاهب لدائم).
در این چهار جمله دوبار جمله «اخذ» که فعل ماضى است تکرار شده؛ ولى به معناى امر است. در جمله اوّل امام دستور مىدهد هر انسانى باید از سرمایه وجود خود براى اندوختن حسنات استفاده کند، زیرا خداوند استعدادها و امکاناتى به انسان بخشیده که اگر در مسیر صحیح به کار گرفته شود اسباب سعادت انسان را فراهم مىسازد.
در کلام دیگرى از آن حضرت که در غرر الحکم نقل شده است مىخوانیم: «إنّ اللّیل و النّهار یعملان فیک فاعمل فیهما و یأخذان منک فخذ منهما؛ شب و روز در تو اثر مىگذارند تو هم در آنها تأثیر بگذار و پیوسته از تو چیزى مىگیرند تو هم از آنها چیزى بگیر».
در جمله دوم همین معنا به صورت دیگرى آمده که مىفرماید: «زندگان براى حال ممات باید از حیات خویش بهره گیرند».
در جمله سوم و چهارم اشاره به این دارد که از این دار فانى مىتوان براى دار باقى توشه گرفت و از این زندگى زوالپذیر براى زندگى جاودان توشه برداشت.
آنگاه امام علیه السّلام در ادامه این سخن مىافزاید: «و نیز انسان باید در همه طول عمر تا فرارسیدن اجل، از خدا بترسد و از مهلتى که براى عمل به او داده شده است استفاده کند»؛ (امرؤ خاف اللّه و هو معمّر إلى أجله، و منظور(9) إلى عمله).
امام علیه السّلام در این دو جمله همان مطلب جملههاى پیشین را در لباس جدید بیان فرموده و به همگان هشدار مىدهد که از این مهلتى که خدا به آنها داده است بهره گیرند و از خدا بترسند و کوتاهى نکنند.
سپس مىافزاید: «انسان باید نفس سرکش را با لگام (تقوا) مهار کند و افسار آن را در اختیار گیرد و به وسیله این لگام او را از معصیت خدا باز دارد و با این زمام به سوى اطاعت فرمان حق رهبرى کند»؛ (امرؤ ألجم نفسه بلجامها، و زمّها بزمامها، فأمسکها بلجامها عن معاصی اللّه، و قادها بزمامها إلى طاعة اللّه).
امام علیه السّلام در چهار جمله اخیر، نفس انسانى را به مرکب سرکشى تشبیه کرده که اگر لجام مناسبى نداشته باشد انسان را به پرتگاههاى گناه مىکشاند و از مسیر طاعت منحرف مىکند.
معمولا براى مهار کردن مرکبهاى سرکش از دو وسیله استفاده مىشود: یکى (لجام) که طناب یا فلزى است که در دهان حیوان گذارده مىشود و با طنابى بسته شده و در دست کسى که سوار مرکب است قرار مىگیرد و (زمام) آن ریسمانى است که از سوراخى که در بینى حیوان است مىگذرانند و به وسیله طنابى به دست سوارکار مىدهند و از آنجایى که هم دهان حیوان و هم بینى حیوان جاى حسّاسى است، با کشیدن این مهار مىتوان حیوان را از حرکت باز داشت و با کشیدن به یکسو مىتوان آن را به همان سو هدایت کرد.
تعبیر به «لجامها» و «زمامها» اشاره به این است که باید لجام و زمام مناسبى در خور نفس سرکش تهیه شود که هم بتوان به وسیله آن او را از گناهان باز داشت و هم به سوى طاعت پروردگار هدایت نمود. بسیارند کسانى که نفس خود را به لجام و زمام نامناسب و سستى مهار مىکنند و به هنگام هیجان شهوات این مهار از دست مىرود و آلوده انواع گناهان مىشوند.
امّا با چه وسیلهاى مىتوان نفس را مهار زد؟ در سخنان دیگرى که از امام علیه السّلام
در غرر الحکم و بحار الانوار نقل شده، پاسخ این سخن را مىتوان یافت.
در حدیثى، امام «قناعت» را عامل اصلاح نفس مىشمرد و مىفرماید: «اعون شىء على صلاح النّفس القناعة».(10)
در جاى دیگر سخت گرفتن بر نفس را وسیله مهار او مىشمرد و مىفرماید: «إذا صعبت علیک نفسک فاصعب لها تذلّ لک؛ هنگامى که نفس بر تو سخت گیرد تو هم (در طعام و استراحت و …) بر او سخت بگیر تا رام تو شود».(11)
1) سند خطبه:تنها چیزى که در کتاب مصادر نهج البلاغه اضافه بر نهج البلاغه در مورد سند خطبه نقل شده این است که: (آمدى در کتاب غرر الحکم جمله اوّل این خطبه را با تفاوتى نقل کرده که نشان مىدهد منبع دیگرى در اختیار داشته است و اگر منبع او فقط نهج البلاغه بود، این تفاوت معنا نداشت). (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 185).
2) شرح خطبه غرّاء مطابق نقل سیّد رضى ذیل خطبه شماره 83 گذشت.
3) «منشورة» به معناى گسترده و گشوده است از ریشه «نشر» به معناى گستردن و گشودن گرفته شده.
4) کافى، ج 2، ص 440، ح 1.
5) زمر، آیه 53.
6) زمر، آیه 54.
7) «یخمد» از ریشه «خمود» بر وزن «عبور» در اصل به معناى خاموش شدن آتش است. سپس به پایان گرفتن هرچیزى و از جمله پایان زندگى اطلاق شده است.
8) «مهل» به معناى مهلت است و معمولا در امور خیر به کار مىرود.
9) «منظور» به معناى مهلت داده شده از ریشه «نظر» گرفته شده که دو معنا دارد: نخست توجّه کردن به چیزى است و دوم مهلت دادن.
10) غرر الحکم، ح 8984.
11) همان مدرک، ح 4820.