جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 237

زمان مطالعه: 7 دقیقه

و من کلام له علیه السّلام

فی المسارعة إلى العمل‏

از سخنان امام علیه السّلام است درباره لزوم سرعت در اعمال خیر.(1)

خطبه در یک نگاه‏

از کتاب تمام نهج البلاغه استفاده مى‏شود که این خطبه بخشى از خطبه غرّاء است که از خطبه‏هاى عجیب و پرمحتواى امام محسوب مى‏شود و آن را در زمانى بیان فرمود که جنازه‏اى را تشییع مى‏کرد، هنگامى که میّت را در لحد گذاردند، کسان او فریاد برداشتند و گریه کردند. امام علیه السّلام این خطبه را براى حاضران ایراد فرمود.(2)

این خطبه در واقع از دو بخش تشکیل یافته.

در بخش اوّل سخن از سرعت در عمل و استفاده از فرصتهاست، چرا که ممکن است مرگ انسان نابهنگام فرارسد و فرصتها از دست برود و باب توبه بسته شود.

در بخش دوم دستوراتى براى مبارزه با هواى نفس و چگونگى استفاده از این فرصت زندگى دنیا مى‏دهد و این خطبه در مجموع نسخه بسیار مفیدى براى رهروان راه سعادت است.

بخش اوّل‏

فاعملوا و أنتم فی نفس البقاء، و الصّحف منشورة، و التّوبة مبسوطة، و المدبّر یدعى و المسی‏ء یرجى، قبل أن یخمد العمل، و ینقطع المهل، و ینقضی الأجل، و یسدّ باب التّوبة، و تصعّد الملائکة.

ترجمه‏

اکنون که در متن زندگى و حیات هستید، عمل کنید، (زیرا مهم‏ترین نتیجه عمر، عمل صالح است) این در حالى است که نامه‏هاى عمل گشوده و بساط توبه گسترده است فراریان از طاعات خدا به سوى او فراخوانده مى‏شوند و به بدکاران و گنهکاران امید عفو داده مى‏شود. پیش از آنکه چراغ عمل خاموش گردد، مهلت قطع شود و اجل پایان گیرد و پیش از آنکه درهاى توبه بسته شود و فرشتگان (که مأمور ثبت اعمال نیک و بدند) به آسمان صعود کنند (سخت بکوشید و فرصت را غنیمت بشمارید).

شرح و تفسیر

فرصت را غنیمت شمرید

امام علیه السّلام در این بخش از خطبه در عباراتى کوتاه و پرمعنا همه مخاطبان خود را به استفاده از فرصتها تشویق مى‏کند و به همگان هشدار مى‏دهد که این فرصت دائمى نیست و دیر یا زود از دست خواهد رفت. بکوشید تا جامه حسرت و یأس نپوشید.

در مورد چگونگى فرصتها به پنج نکته اشاره مى‏کند:

نخست مى‏فرماید: «اکنون که در متن زندگى و حیات هستید، عمل کنید. (زیرا مهم‏ترین نتیجه عمر، عمل است»؛ (فاعملوا و أنتم فی نفس البقاء).

تعبیر به «نفس البقاء» اشاره لطیفى به این معناست که گویى بقاى در دنیا را به موجود زنده‏اى تشبیه کرده که دارد نفس مى‏کشد و پیش از آنکه از نفس بیفتد باید از آن استفاده کرد.

در جمله دوم مى‏فرماید: «نامه‏هاى عمل گشوده است»؛ (و الصّحف منشورة(3)).

اشاره به اینکه با گشوده بودن پرونده‏ها هرگونه اضافه و اصلاح و کم‏کردن نقطه‏هاى ضعف امکان‏پذیر است.

در جمله سوم مى‏فرماید: «بساط توبه گسترده است»؛ (و التّوبة مبسوطة).

روشن است که تا درهاى توبه باز و سفره توبه گسترده است، راه بازگشت باز است و با آب توبه مى‏توان آتشهاى برافروخته و سوزان گناه را خاموش کرد. در چنین حالتى انسان به درگاه خدا مى‏رود، اظهار ندامت مى‏کند و قطره اشکى که حاصل توبه‏اى نصوح و خالص است مى‏ریزد و دریایى از آتش را خاموش مى‏کند.

در کتاب کافى در حدیثى از امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام مى‏خوانیم: «آدم به خداوند عرضه داشت: پروردگارا شیطان را بر من مسلّط کردى و او را همچون خون در رگهاى من جارى ساختى، در برابر آن چیزى براى من قرار ده (که آن را جبران کند) فرمود: اى آدم این فضیلت را براى تو قرار دادم که هرکس از فرزندان تو تصمیم بر گناهى بگیرد چیزى بر او نوشته نمى‏شود و اگر آن را عمل کند تنها یک گناه براى او مى‏نویسند و اگر تصمیم بر حسنه‏اى بگیرد، حتى اگر عمل نکرده باشد یک حسنه براى او مى‏نویسند و اگر عمل کند ده حسنه نوشته خواهد

شد. آدم عرض کرد پروردگارا لطف بیشترى کن فرمود: این فرصت را براى تو قرار دادم که هرکس گناهى کند سپس استغفار نماید او را مى‏بخشم آدم عرض کرد: پروردگارا لطف بیشترى کن فرمود: درهاى توبه را به روى آنها گشوده‏ام تا زمانى که جان آنها به گلوگاه برسد (و آخرین لحظه جدایى از دنیا فرارسد) آدم عرضه داشت: کافى است».(4)

در جمله چهارم و پنجم مى‏فرماید: «در حالى که فراریان از طاعات خدا به سوى او فراخوانده مى‏شوند و به بدکاران و گنهکاران امید عفو داده مى‏شود»؛ (و المدبّر یدعى و المسی‏ء یرجى).

در جاى‏جاى آیات قرآن آثار این «دعوت» و «امید» دیده مى‏شود خداوند مى‏فرماید: ««قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»؛ بگو اى بندگان من که بر خویشتن ظلم و اسراف کردید از رحمت خدا مأیوس نشوید خداوند همه گناهان را مى‏بخشد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است».(5)

باز مى‏فرماید: ««وَ أَنِیبُوا إِلى‏ رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»؛ به درگاه پروردگارتان بازگردید و در برابر او تسلیم شویم پیش از آنکه عذاب به سراغ شما بیاید سپس از سوى هیچ کس یارى نشوید».(6)

در ششمین، هفتمین و هشتمین جمله مى‏فرماید: «پیش از آنکه چراغ عمل خاموش گردد، مهلت قطع شود و اجل پایان گیرد»؛ (قبل أن یخمد(7) العمل، و ینقطع المهل(8)، و ینقضی الأجل).

آرى! تا عمر باقى است، تنور عمل داغ و برافروخته و مهلت باقى است و فرصت برقرار و در آن لحظه که انسان چشم از این جهان بربندد، همه اینها پایان مى‏گیرد.

در نهمین و دهمین جمله مى‏فرماید: «پیش از آنکه در توبه بسته شود و فرشتگان (که مأمور ثبت اعمال نیک و بدند) به آسمان صعود کنند (سخت بکوشید و فرصت را غنیمت بشمارید)؛ (و یسدّ باب التّوبة، و تصعد الملائکة).

بخش دوم‏

فأخذ امرؤ من نفسه لنفسه، و أخذ من حیّ لمیّت، و من فان لباق، و من ذاهب لدائم. امرؤ خاف اللّه و هو معمّر إلى أجله، و منظور إلى عمله. امرؤ ألجم نفسه بلجامها، و زمّها بزمامها، فأمسکها بلجامها عن معاصی اللّه، و قادها بزمامها إلى طاعة اللّه.

ترجمه‏

هر انسانى باید از خویش براى خویشتن و از حیاتش براى زندگى پس از مرگ و از جهان فانى براى جهان باقى و از جایگاه موقت براى اقامتگاه دائم خود، بهره گیرد و نیز باید در همه طول عمر تا فرارسیدن اجل، از خدا بترسد و از مهلتى که براى عمل به او داده شده استفاده کند. انسان باید نفس سرکش را با لگام (تقوا) مهار کند و افسار آن را در اختیار گیرد و به وسیله این لگام او را از معصیت خدا باز دارد و با این زمام به سوى اطاعت فرمان حق رهبرى کند.

شرح و تفسیر

چگونه از این فرصت استفاده کنیم؟

امام علیه السّلام در بخش پیشین این خطبه با ده جمله کوتاه و پرمعنا به همه مخاطبان خود هشدار داد، هشدارى در جهت استفاده از فرصتها قبل از آنکه از دست بروند.

در این بخش از خطبه، دستور العملهایى در جهت چگونگى استفاده از این فرصت در ده جمله کوتاه دیگر مى‏دهد. در واقع بخش نخست هشدار است و

بخش دوم برنامه عمل.

مى‏فرماید: «هر انسانى باید از خویش براى خویشتن و از حیاتش براى زندگى پس از مرگ و از جهان فانى براى جهان باقى و از جایگاه رفتنى براى اقامتگاه دائم خود، بهره گیرد»؛ (فأخذ امرؤ من نفسه لنفسه، و أخذ من حیّ لمیّت، و من فإن لباق، و من ذاهب لدائم).

در این چهار جمله دوبار جمله «اخذ» که فعل ماضى است تکرار شده؛ ولى به معناى امر است. در جمله اوّل امام دستور مى‏دهد هر انسانى باید از سرمایه وجود خود براى اندوختن حسنات استفاده کند، زیرا خداوند استعدادها و امکاناتى به انسان بخشیده که اگر در مسیر صحیح به کار گرفته شود اسباب سعادت انسان را فراهم مى‏سازد.

در کلام دیگرى از آن حضرت که در غرر الحکم نقل شده است مى‏خوانیم: «إنّ اللّیل و النّهار یعملان فیک فاعمل فیهما و یأخذان منک فخذ منهما؛ شب و روز در تو اثر مى‏گذارند تو هم در آنها تأثیر بگذار و پیوسته از تو چیزى مى‏گیرند تو هم از آنها چیزى بگیر».

در جمله دوم همین معنا به صورت دیگرى آمده که مى‏فرماید: «زندگان براى حال ممات باید از حیات خویش بهره گیرند».

در جمله سوم و چهارم اشاره به این دارد که از این دار فانى مى‏توان براى دار باقى توشه گرفت و از این زندگى زوال‏پذیر براى زندگى جاودان توشه برداشت.

آنگاه امام علیه السّلام در ادامه این سخن مى‏افزاید: «و نیز انسان باید در همه طول عمر تا فرارسیدن اجل، از خدا بترسد و از مهلتى که براى عمل به او داده شده است استفاده کند»؛ (امرؤ خاف اللّه و هو معمّر إلى أجله، و منظور(9) إلى عمله).

امام علیه السّلام در این دو جمله همان مطلب جمله‏هاى پیشین را در لباس جدید بیان فرموده و به همگان هشدار مى‏دهد که از این مهلتى که خدا به آنها داده است بهره گیرند و از خدا بترسند و کوتاهى نکنند.

سپس مى‏افزاید: «انسان باید نفس سرکش را با لگام (تقوا) مهار کند و افسار آن را در اختیار گیرد و به وسیله این لگام او را از معصیت خدا باز دارد و با این زمام به سوى اطاعت فرمان حق رهبرى کند»؛ (امرؤ ألجم نفسه بلجامها، و زمّها بزمامها، فأمسکها بلجامها عن معاصی اللّه، و قادها بزمامها إلى طاعة اللّه).

امام علیه السّلام در چهار جمله اخیر، نفس انسانى را به مرکب سرکشى تشبیه کرده که اگر لجام مناسبى نداشته باشد انسان را به پرتگاه‏هاى گناه مى‏کشاند و از مسیر طاعت منحرف مى‏کند.

معمولا براى مهار کردن مرکبهاى سرکش از دو وسیله استفاده مى‏شود: یکى (لجام) که طناب یا فلزى است که در دهان حیوان گذارده مى‏شود و با طنابى بسته شده و در دست کسى که سوار مرکب است قرار مى‏گیرد و (زمام) آن ریسمانى است که از سوراخى که در بینى حیوان است مى‏گذرانند و به وسیله طنابى به دست سوارکار مى‏دهند و از آنجایى که هم دهان حیوان و هم بینى حیوان جاى حسّاسى است، با کشیدن این مهار مى‏توان حیوان را از حرکت باز داشت و با کشیدن به یک‏سو مى‏توان آن را به همان سو هدایت کرد.

تعبیر به «لجامها» و «زمامها» اشاره به این است که باید لجام و زمام مناسبى در خور نفس سرکش تهیه شود که هم بتوان به وسیله آن او را از گناهان باز داشت و هم به سوى طاعت پروردگار هدایت نمود. بسیارند کسانى که نفس خود را به لجام و زمام نامناسب و سستى مهار مى‏کنند و به هنگام هیجان شهوات این مهار از دست مى‏رود و آلوده انواع گناهان مى‏شوند.

امّا با چه وسیله‏اى مى‏توان نفس را مهار زد؟ در سخنان دیگرى که از امام علیه السّلام‏

در غرر الحکم و بحار الانوار نقل شده، پاسخ این سخن را مى‏توان یافت.

در حدیثى، امام «قناعت» را عامل اصلاح نفس مى‏شمرد و مى‏فرماید: «اعون شى‏ء على صلاح النّفس القناعة».(10)

در جاى دیگر سخت گرفتن بر نفس را وسیله مهار او مى‏شمرد و مى‏فرماید: «إذا صعبت علیک نفسک فاصعب لها تذلّ لک؛ هنگامى که نفس بر تو سخت گیرد تو هم (در طعام و استراحت و …) بر او سخت بگیر تا رام تو شود».(11)


1) سند خطبه:تنها چیزى که در کتاب مصادر نهج البلاغه اضافه بر نهج البلاغه در مورد سند خطبه نقل شده این است که: (آمدى در کتاب غرر الحکم جمله اوّل این خطبه را با تفاوتى نقل کرده که نشان مى‏دهد منبع دیگرى در اختیار داشته است و اگر منبع او فقط نهج البلاغه بود، این تفاوت معنا نداشت). (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 185).

2) شرح خطبه غرّاء مطابق نقل سیّد رضى ذیل خطبه شماره 83 گذشت.

3) «منشورة» به معناى گسترده و گشوده است از ریشه «نشر» به معناى گستردن و گشودن گرفته شده.

4) کافى، ج 2، ص 440، ح 1.

5) زمر، آیه 53.

6) زمر، آیه 54.

7) «یخمد» از ریشه «خمود» بر وزن «عبور» در اصل به معناى خاموش شدن آتش است. سپس به پایان گرفتن هرچیزى و از جمله پایان زندگى اطلاق شده است.

8) «مهل» به معناى مهلت است و معمولا در امور خیر به کار مى‏رود.

9) «منظور» به معناى مهلت داده شده از ریشه «نظر» گرفته شده که دو معنا دارد: نخست توجّه کردن به چیزى است و دوم مهلت دادن.

10) غرر الحکم، ح 8984.

11) همان مدرک، ح 4820.