جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 231

زمان مطالعه: 4 دقیقه

و من خطبة له علیه السّلام

خطبها بذی قار و هو متوجّه إلى البصرة، ذکرها الواقدی فی کتاب «الجمل»:

از خطبه‏هاى امام علیه السّلام است

که در «ذى‏قار»(1) هنگام حرکت به سوى بصره ایراد فرمود. «واقدى»(2) این خطبه را در کتاب الجمل آورده است.(3)

خطبه در یک نگاه‏

آغاز خطبه به خوبى نشان مى‏دهد که آنچه در بالا آمد بخشى از خطبه مشروح‏ترى بوده است که امام علیه السّلام در سرزمین ذى‏قار ایراد فرمود و بعید به نظر نمى‏رسد که این خطبه دنباله خطبه 104 باشد که آن هم به نظر مى‏رسد ادامه‏ ی

خطبه 33 باشد که آن هم در ذى‏قار بیان شده است. به‏هرحال امام علیه السّلام در این خطبه به دو نکته مهم اشاره مى‏فرماید: نخست اینکه پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله آنچه را مأمور به ابلاغ آن بود به مردم رساند و وظیفه خود را به خوبى انجام داد و دیگر اینکه یکى از کارهاى مهم رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله ایجاد وحدت صفوف و تشکیل جامعه واحد اسلامى و زدودن کینه‏ها از سینه‏ها بود.

فصدع بما أمر به، و بلّغ رسالات ربّه، فلمّ اللّه به الصّدع، و رتق به الفتق، و ألّف به الشّمل بین ذوی الأرحام، بعد العداوة الواغرة فی الصّدور، و الضّغائن القادحة فی القلوب.

ترجمه‏

پیامبر آنچه را به آن مأمور بود آشکار ساخت و رسالتهاى پروردگارش را ابلاغ کرد، خداوند به وسیله او شکافهاى اختلاف را به‏هم پیوست و فاصله‏ها را از میان برداشت و درمیان اجتماع خویشاوندان الفت برقرار ساخت بعد از آنکه آتش سوزان دشمنیها در سینه‏ها انباشته شده بود و شعله کینه از درون دلها زبانه مى‏کشید.

شرح و تفسیر

پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کینه‏ها را از سینه‏ها شست‏

امام علیه السّلام بعد از بیان مقدماتى در خطبه‏اى که در ذى‏قار ایراد کرد، چنین فرمود: «پیامبر آنچه را به آن مأمور بود آشکار ساخت و رسالتها و پیامهاى پروردگارش را ابلاغ کرد»؛ (فصدع بما أمر به، و بلّغ رسالات ربّه).

با توجّه به اینکه «صدع» از ریشه «صدع» بر وزن صبر در لغت به معناى شکافتن یا شکافتن اجسام محکم است و با شکافتن چیزى، درونش ظاهر مى‏شود، این واژه به معناى اظهار و افشا و آشکار کردن به کار مى‏رود و از آنجا که ابراز حقیقت توحید در آن محیط جاهلى مملوّ از شرک به منزله شکافتن پرده‏هاى ضخیم کفر و انحراف بود امام علیه السّلام در اینجا این واژه را استعمال فرموده‏

و در واقع آن را از آیه 94 سوره حجر «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ» گرفته است.

فرق این جمله با جمله «و بلّغ رسالات ربّه» ممکن است از این نظر باشد که در واژه «بلّغ» مفهوم تأکید و تکرار وجود دارد، بنابراین مفهوم دو جمله چنین مى‏شود که پیامبر حق را آشکار ساخت و پى‏درپى بر آن تأکید ورزید.

سپس به یکى از مهم‏ترین و پرارزش‏ترین خدمات پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله پرداخته، مى‏فرماید: «خداوند به وسیله او شکافهاى اختلاف را به‏هم پیوست و فاصله‏ها را از میان برداشت و درمیان اجتماع خویشاوندان الفت برقرار ساخت بعد از آنکه آتش سوزان دشمنیها در سینه‏ها انباشته شده بود و شعله کینه از درون دلها زبانه مى‏کشید»؛ (فلمّ اللّه به الصّدع، و رتق به الفتق، و ألّف به الشّمل(4) بین ذوی الأرحام، بعد العداوة الواغرة(5) فی الصّدور، و الضّغائن(6) القادحة(7) فی القلوب).

امام علیه السّلام در مورد وحدت کلمه که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله درمیان مردم با آن‏همه اختلافات ایجاد کرد سه تعبیر ذکر فرموده است: اوّل تعبیر به «لمّ» (بر وزن غم) که به معناى جمع‏آورى کردن یا جمع‏آورى توأم با اصلاح است و مفهومش این مى‏شود که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله در سایه تعلیمات اسلام شکافها را چنان جمع کرد و به هم پیوست که اثرى از گذشته باقى نماند.

دوم تعبیر به «رتق» است که آن نیز به معناى به‏هم پیوستن پارگیها و جداییهاست و شاید تأکیدى بر جمله سابق باشد یا اشاره به خصوص مواردى که قبلا به هم پیوسته بوده و جدا شده و سپس آن را به‏هم پیوند مى‏دهند.

سوم تعبیر به «تألیف» که به معناى الفت دادن و جمع کردن توأم با انس و انسجام است که در مورد خصوص ذوى الارحام (خویشاوندان) ذکر شده، زیرا در عصر جاهلیّت بسیار مى‏شد که پدر و فرزند با برادر بر سر منافع جزئى باهم مى‏جنگیدند. پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله در سایه ایمان به مبانى اسلام آنها را به‏هم الفت داد.

نتیجه اینکه این الفاظ سه‏گانه مى‏تواند تأکید بر یکدیگر باشد و ممکن است هر یک ناظر به نوعى اختلاف در جامعه باشد.

این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر به «تألیف شمل» مربوط به اختلافات خانوادگى و خویشاوندى و «رتق» اشاره به برطرف شدن اختلافات قبیلگى و «لم» اشاره به رفع اختلافات از همه جامعه و وحدت صفوف آنها باشد. به‏هر حال هیچ‏کس باور نمى‏کرد که این‏جامعه کوچک عصر جاهلى با آن همه اختلافات عجیب و وحشتناک روزى مبدّل به جامعه بزرگ واحدى گردد که وحدت آنها پشت دشمنان را بلرزاند و در واقع یک معجزه الهى بود، همان‏گونه که قرآن مى‏فرماید: ««هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ» او همان کسى است که تو را با یارى خود و مؤمنان تقویت کرد و دلهاى آنها را به‏هم الفت داد. اگر تمام آنچه را روى زمین است صرف مى‏کردى که میان دلهاى آنان الفت دهى، نمى‏توانستى؛ ولى خداوند درمیان آنها الفت ایجاد کرد».(8)


1) «ذى‏قار» نام محلّى است در نزدیکى بصره که جنگ اعراب و ایران پیش از اسلام در همانجا اتفاق افتاد.

2) محمّد بن عمر واقدى از مفسّران و مورّخان قرن دوم هجرى و متوفاى سال 207 هجرى است.

3) سند خطبه:با اینکه مرحوم سیّد رضى این خطبه را از کتاب جمل واقدى نقل کرده است صاحب مصادر نهج البلاغه اضافه مى‏کند که ابن عبد ربّه مالکى در کتاب عقد الفرید و مرحوم مفید در کتاب ارشاد نیز این خطبه را قبل از سیّد رضى نقل کرده‏اند. ابن ابى الحدید نیز این خطبه را به طور مشروح‏ترى در جاى دیگرى (ج 1، ص 309، ذیل خطبه 22) آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 176).

4) «شمل» به معناى جمع کردن و گردآورى نمودن است و گاه که معناى اسم مصدرى دارد به معناى مجموعه و اجتماع مى‏آید.

5) «واغره» به معناى داغ و سوزان از ریشه «وغر» بر وزن «فقر» به معناى شدّت حرارت گرفته شده است و به معناى کینه و خشم و عداوت شدید نیز استعمال مى‏شود.

6) «ضغائن» جمع «ضغینه» به معناى کینه و عداوت شدید است و در اصل به معناى پوشانیدن توأم با انحراف است.

7) «قادحه» به معناى شعله‏ور از ریشه «قدح» بر وزن «مدح» به معناى برافروختن آتش آمده است.

8) انفال، آیه 62- 63.