جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 227

زمان مطالعه: 7 دقیقه

و من دعاء له علیه السّلام

یلجأ فیه إلى اللّه لیهدیه إلى الرّشاد

از دعاهاى امام علیه السّلام است

و در آن از خداوند تقاضاى هدایت به خیر و صلاح مى‏کند.(1)

خطبه (دعا) در یک نگاه‏

این دعا که از دعاهاى بسیار پرمعنا با مضامین عالى است در واقع از دو بخش تشکیل شده است: در بخش اوّل سخن از محبّت خداوند نسبت به بندگان و توکّل کنندگان بر او و آگاهى از اسرار درون آنهاست.

در بخش دوم امام علیه السّلام به خدا پناه مى‏برد تا او را در حوادث پیچیده راهنما باشد و به آنچه مصلحت است هدایت فرماید و با عفو خود با او رفتار کند نه با عدالتش.

بخش اوّل‏

اللّهم إنّک آنس الآنسین لأولیائک، و أحضرهم بالکفایة للمتوکّلین علیک. تشاهدهم فی سرائرهم، و تطّلع علیهم فی ضمائرهم، و تعلم مبلغ بصائرهم. فأسرارهم لک مکشوفة، و قلوبهم إلیک ملهوفة. إن أوحشتهم الغربة آنسهم ذکرک، و إن صبّت علیهم المصائب لجؤوا إلى الاستجارة بک، علما بأنّ أزمّة الأمور بیدک، و مصادرها عن قضائک.

ترجمه‏

پروردگارا! تو براى دوستانت بهترین مونسى و براى کسانى که بر تو توکّل کنند آماده‏ترین حلّال مشکلات، تو درون آنها را مى‏بینى و از ضمیر آنان آگاهى و از اندازه بینش عقلهاى آنان باخبرى. اسرار آنان بر تو مکشوف و قلوبشان سخت به تو مشتاق است. اگر غربت آنها را به وحشت اندازد یاد تو مونس تنهایى آنهاست و اگر مصائب و مشکلات، بر آنان فروبارد به سوى تو پناه مى‏آورند، زیرا مى‏دانند زمام تمام امور به دست (با کفایت) تو و سرچشمه همه آنها در اختیار تو مى‏باشد.

شرح و تفسیر

اى حل کننده مشکلات!

امام علیه السّلام در آغاز این دعاى روح‏پرور و انسان‏ساز رو به درگاه خدا آورده و عرضه مى‏دارد: «پروردگارا! تو براى دوستانت بهترین مونسى و براى کسانى که بر تو توکّل کنند آماده‏ترین حلّال مشکلات»؛ (اللّهم إنّک آنس(2) الآنسین‏

لأولیائک، و أحضرهم بالکفایة للمتوکّلین علیک).

اشاره به اینکه کسانى که واجد این دو صفت باشند؛ یعنى در زمره اولیاء اللّه در آیند و یا در وصف متوکّلان قرار گیرند مشمول این نعمت بزرگ خواهند شد که انسشان با خدا است و خداوند مشکلات آنها را برطرف مى‏کند. به این ترتیب امام علیه السّلام در ضمن مناجات با پروردگار درس انسان‏سازى هم مى‏دهد.

از آنجا که حلّ مشکلات منوط به آگاهى بر آنهاست در ادامه این سخن مى‏افزاید: «تو درون آنها را مى‏بینى و از ضمیر آنان آگاهى و از اندازه بینش عقلهاى آنها باخبرى. اسرار آنان بر تو مکشوف و قلوبشان سخت به تو مشتاق است»؛ (تشاهدهم فی سرائرهم، و تطّلع علیهم فی ضمائرهم، و تعلم مبلغ بصائرهم. فأسرارهم لک مکشوفة، و قلوبهم إلیک ملهوفة(3)).

آرى! خداوند از سرائر و ضمائر همه آگاه است، چرا که او به ما از خود ما نزدیک‏تر است، چنان‏که مى‏فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»(4).

تفاوت میان سرائر و ضمائر ممکن است از این جهت باشد که سرائر معمولا به حالات اخلاقى گفته مى‏شود و ضمائر به نیّاتى گفته مى‏شود که انسان در دل مى‏پروراند و به دنبال آن حرکت مى‏کند.

گاهى این دو واژه به معناى یکدیگر نیز استعمال مى‏شوند.

بصائر جمع بصیرة به معناى بینش است که معمولا به بینش عقلى و فکرى اطلاق مى‏شود.

در هر حال این تعبیرات نیز افزون بر تکمیل مفهوم این دعا پیامى براى همه انسانها دارد و آن، اینکه در همه حال مراقب ظاهر و باطن و نیّات و اعمال خویش باشند، زیرا خداوند متعال از همه آنها باخبر است. اسرار درون آنان بر خداوند مکشوف و نیاتشان آشکار است.

جمله «قلوبهم إلیک ملهوفة» (دلهاى آنان به تو مشتاق است) نتیجه ایمان و معرفت و توکل آنها بر خداست. هرچه علم و ایمان نسبت به او بیشتر باشد اشتیاق انسان نسبت به آن مبدأ رحمت و محبّت و کرم، افزون مى‏گردد.

آنگاه در ادامه این سخن به این نکته اشاره مى‏کند که اولیاء اللّه و متوکّلان هرگز در برابر مشکلات و مصائب زانو نمى‏زنند و آرامش و اعتماد خود را از دست نمى‏دهند، مى‏فرماید: «اگر غربت آنها را به وحشت اندازد یاد تو مونس تنهایى آنهاست و اگر مصائب و مشکلات، بر آنان فروبارد به سوى تو پناه مى‏آورند، زیرا مى‏دانند زمام تمام امور به دست (با کفایت) تو و سرچشمه همه آنها در اختیار تو است»؛ (إن أو حشتهم الغربة آنسهم ذکرک، و إن صبّت علیهم المصائب لجؤوا إلى الاستجارة بک، علما بأنّ أزمّة الأمور بیدک، و مصادرها عن قضائک).

در واقع همه این حالات و صفات از اعتقاد به توحید افعالى ناشى مى‏شود و نشان مى‏دهد اگر این شاخه توحید در درون جان انسان بارور شود چه ثمرات گرانبهایى دارد.

نه در برابر مشکلات احساس تنهایى مى‏کند و نه در تنهایى احساس غربت.

بخش دوم‏

اللّهم إن فههت عن مسألتی، أو عمیّت عن طلبتی، فدلّنی على مصالحی، و خذ بقلبی إلى مراشدی، فلیس ذلک بنکر من هدایاتک، و لا ببدع من کفایاتک.

اللّهم احملنی على عفوک، و لا تحملنی على عدلک.

ترجمه‏

خداوندا اگر از بیان خواسته خود عاجز شوم یا در پیدا کردن راه و رسم درخواست خود نابینا گردم، تو مرا به مصالح خودم راهنمایى کن و قلبم را به سوى آنچه رشد و صلاح من است رهبرى فرما که این کار از هدایتهاى تو بى‏سابقه و دور نیست و برآوردن چنین خواسته‏هایى براى تو تازگى ندارد.

خداوندا با عفو و بخشش خود با من رفتار کن و با عدل و دادگریت رفتار مکن.

شرح و تفسیر

خدایا تو پناه منى‏

بعد از بیان مقدمات دعا و آمادگى قلب و روح براى درخواست از خداوند که در بخش سابق آمد، امام علیه السّلام در این بخش به اصل دعا مى‏پردازد و به جاى اینکه انگشت روى تک‏تک خواسته‏ها بگذارد، به ذکر یک اصل کلى پرداخته و تمام خواسته‏هاى خود را در آن خلاصه مى‏کند، عرضه مى‏دارد: «خداوندا اگر از بیان خواسته خود عاجز شوم یا در پیداکردن راه و رسم درخواست خود نابینا گردم،

تو مرا به مصالح خودم راهنمایى کن و قلبم را به سوى آنچه رشد و صلاح من است رهبرى فرما که این کار از هدایتهاى تو بى‏سابقه و دور نیست و برآوردن چنین خواسته‏هایى براى تو تازگى ندارد»؛ (اللّهم إن فههت(5) عن مسألتی، أو عمیت عن طلبتی، فدلنی على مصالحی، و خذ بقلبی إلى مراشدی، فلیس ذلک بنکر من هدایاتک، و لا ببدع من کفایاتک).

این‏گونه دعا، نهایت ادب را در پیشگاه خدا در بردارد و در ضمن، جامعیّتى نسبت به تمام درخواستها در آن دیده مى‏شود و این واقعیت را بیان مى‏کند که ماهر قدر نسبت به خواسته‏ها و مصالح خود آگاهى داشته باشیم باز هم امور زیادى است که یا از نظر ما پنهان مى‏شود و یا در تشخیص آن به خطا مى‏افتیم؛ ولى خداوند از ما آگاه‏تر به مصالح و مفاسد ماست، از او مى‏خواهیم که ما را به مصالحمان رهنمون گردد و آنچه را از خدا مى‏خواهیم همان باشد که خیر و صلاح ما در آن است و این از لطف خدا هرگز بعید نیست.

اى دعا از تو اجابت هم ز تو

ایمنى از تو اهابت هم ز تو

در اینجا حدیث جالبى از امام زین العابدین على بن الحسین علیه السّلام نقل شده است. به آن حضرت عرض کردند حسن بصرى چنین مى‏گوید: «لیس العجب ممّن هلک کیف هلک و إنّما العجب ممّن نجى کیف نجى؛ تعجّب نیست از کسانى که گمراه مى‏شوند چگونه گمراه شدند، بلکه تعجب از کسانى است که هدایت مى‏یابند چگونه هدایت مى‏یابند».

امام علیه السّلام فرمود: امّا من چیز دیگرى مى‏گویم، مى‏گویم: «لیس العجب ممّن نجى کیف نجى و إنّما العجب ممّن هلک کیف هلک مع سعة رحمة اللّه؛ تعجب نیست از کسانى که نجات یافته‏اند چگونه نجات یافته‏اند تعجب از کسانى است که گمراه شدند، چگونه گمراه شدند با آن همه وسعت رحمت الهى».(6)

سپس در پایان این دعا عرضه مى‏دارد: «خداوندا با عفو و بخشش خود با من رفتار کن و با عدل و دادگریت رفتار مکن»؛ (اللّهمّ احملنی على عفوک، و لا تحملنی على عدلک).

گویى امام علیه السّلام در این جمله عفو و عدل الهى را مرکبى راهوار شمرده، عدل مرکبى است نگران کننده، در حالى که عفو مرکبى است آرامبخش و از خداوند تقاضا مى‏کند که مرا بر آن مرکب آرامبخش سوار کن تا آسوده خاطر به جوار قرب تو آیم و فارغ البال از مجازاتهاى دردناک در سایه لطف تو قرار گیرم، و این همان مضمون جمله معروفى است که به عنوان دعا در نمازها و غیر نمازها خوانده مى‏شود: «إلهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک یا کریم».

در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله مى‏خوانیم که فرمود: «و الّذى نفسى بیده ما من النّاس أحد یدخل الجنّة بعمله؛ احدى از مردم به سبب عمل خود وارد بهشت نمى‏شود».

اصحاب گفتند: «و لا أنت یا رسول اللّه؛ تو نیز با عملت وارد بهشت نمى‏شوى؟» فرمود: «و لا أنا إلّا أن یتغمّدنى اللّه برحمة منه و فضل و وضع یده على فوق رأسه و طوّل بها صوته؛ من نیز به سبب عملم وارد بهشت نمى‏شوم جز اینکه خداوند مرا در رحمتش و فضلش بپوشاند و هنگامى که پیغمبر این سخن را مى‏گفت دست خود را بر سر نهاد و صداى خود را بلند و طولانى کرد».(7)

نکته

دعاهاى روح‏پرور معصومین علیهم السّلام‏

بخش مهمى از تعلیمات دینى در دعاهاى پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله و امامان معصوم علیهم السّلام نهفته شده است. قرائت این دعاها علاوه بر اینکه انسان را به جوار

قرب خدا نزدیک و از شیطان و وسوسه‏هایش دور مى‏کند و روح را لطافت خاصّى مى‏بخشد، اثر عمیقى در تقویت پایه‏هاى ایمان و تهذیب نفوس و پرورش اخلاق فاضله دارد.

از آنجا که این دعاها از روح بلند معصوم سرچشمه گرفته همه آنها در یک سطح عالى است و با قرائت آگاهانه آن انسان به اوج معرفت و کرامت انسانى نزدیک مى‏شود.

هرگاه این دعاها گردآورى شود- که اخیرا بعضى از محققان براین کار همّت گمارده‏اند(8)- گنجینه گرانبهایى از معارف دینى و دروس اخلاقى و آیین سیر و سلوک الى اللّه تشکیل مى‏دهند.

در لابه‏لاى خطبه‏ها و نامه‏ها و کلمات قصار نهج البلاغه حدود سى دعا ذکر شده که همگى شاهد گفته ماست.

دعاهایى همچون دعاى صباح، کمیل، عرفه امام حسین علیه السّلام و دعاهاى صحیفه سجادیه و دعاهایى مانند دعاى ندبه و غیر آن که از امامان معصوم علیهم السّلام رسیده است، هریک شاهد گویاى دیگرى براین مدعاست و اى کاش پیروان مکتب اهل بیت علیهم السّلام که در این قسمت بر همه مذاهب اسلامى پیشى گرفته‏اند، جوانان خود را ملزم به حفظ بخشهایى از این دعاها مى‏کردند (همراه با فهم معانى آنها) تا آنان را در برابر هجوم امواج گناه- که مخصوصا در عصر ما بیداد مى‏کند- حفظ نماید.


1) سند خطبه (دعا):تنها کتابى که این دعا در آن وارد شده و نشان مى‏دهد از منبعى غیر از نهج البلاغه گرفته شده، اضافاتى دارد که معلوم مى‏شود از منبعى غیر از نهج البلاغه آن را گرفته است «صحیفه علویه اوّلى» است که عالم بزرگوار «سماهجى» آن را گردآورى کرده است و در مصباح شیخ طوسى نیز آمده است که امام سجاد زین العابدین علیه السّلام این دعا را بعد از رکعت سیزدهم و چهاردهم روز جمعه قرائت مى‏فرمود. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 170).قابل توجّه اینکه سماهجى که نام او شیخ عبد اللّه بن صالح بن على بن احمد البحرانى است منسوب به «سماهیج» که قریه‏اى است در یکى از جزایر اطراف بحرین، از علماى قرن دوازده هجرى است که مردى غیور و عامل به معروف و ناهى از منکر بود و آثارى دارد که از جمله آنها «صحیفه علویه اولى» است و در سال 1135 در بهبهان چشم از دنیا فروبست. (مصادر نهج البلاغه، ج 1، ص 81).

2) «آنس» صیغه افعل التّفضیل از ریشه «انس» و در اینجا به معناى مأنوس‏ترین مونسهاست و حقیقت انس، آرامش در کنار چیزى و یا با چیزى به دست آوردن است و بعضى معتقدند که انسان را بدین جهت انسان مى‏گویند که روح اجتماعى دارد و انس مى‏گیرد.

3) «ملهوفة» به معناى مشتاق یا داغدار است و از ریشه «لهف» بر وزن «کهف» گرفته شده و در اینجا معناى اوّل مناسب‏تر است.

4) ق، آیه 16.

5) «فههت» از ریشه «فهاهة» بر وزن «کرامه» به معناى عجز و ناتوانى و فراموش کارى گرفته شده است.

6) بحار الانوار، ج 75، ص 153، ح 17.

7) بحار الانوار، ج 7، ص 11.

8) این مجموعه را بنیاد پژوهشهاى آستان قدس رضوى به وسیله بعضى از محققانش گردآورى کرده و در پنج جلد به چاپ رسانده است.