و من کلام له علیه السّلام
فی وصف السّالک الطّریق إلى اللّه سبحانه
از سخنان امام علیه السّلام است
که در بیان اوصاف پوینده راه خدا گفته است.(1)
خطبه در یک نگاه
همانگونه که از عنوان خطبه روشن شد امام علیه السّلام در این کلام با عباراتى کوتاه و گویا به معرفى سالک الى اللّه و پوینده راه خدا پرداخته و رمز موفقیّت او را در احیاى عقل و از میان بردن هوا و هوسهاى سرکش نفسانى شمرده و تصریح مىکند که در پرتو این کار برقى پر نور از عنایات حق بر او مىدرخشد؛ مسیر را روشن مىسازد و او را به مقام نفس مطمئنّه و رضایت پروردگار مىرساند.
قد أحیا عقله، و أمات نفسه، حتّى دقّ جلیله، و لطف غلیظه، و برق له لامع کثیر البرق، فأبان له الطّریق، و سلک به السّبیل، و تدافعته الأبواب إلى باب السّلامة، و دار الإقامة، و ثبّت رجلاه بطمأنینة بدنه فی قرار الأمن و الرّاحة، بما استعمل قلبه، و أرضى ربّه.
ترجمه
او (سالک الى اللّه) عقلش را زنده کرده و شهواتش را میرانده است، تا آنجا که جسمش لاغر شده، و خشونت اخلاقش به لطافت مبدّل گشته است و برقى پر نور براى او مىدرخشد، راه را براى او روشن مىسازد و او را به مسیر حق (سلوک الى اللّه) مىبرد، او (در این مسیر) پیوسته از درى به در دیگر منتقل مىشود تا به دروازه سلامت سراى جاودانى راه یابد، گامهاى او همراه با آرامش بدنش در جایگاه امن و راحت ثابت مىگردد، اینها همه به خاطر آن است که عقلش را بکار گرفته و پروردگار خویش را راضى ساخته است.
شرح و تفسیر
پوینده راه حق
امام علیه السّلام در این گفتار پرمعنا در واقع یک دوره عرفان اسلامى را در قالب عباراتى کوتاه ریخته و شرایط سیر و سلوک الى اللّه و نتایج و مقامات آن را بر مىشمرد؛ نخست مىفرماید: «او عقلش را زنده کرده و شهواتش را میرانده است، تا آنجا که جسمش لاغر شده، و خشونت اخلاقش به لطافت مبدّل شده
است»؛ (قد أحیا عقله، و أمات نفسه، حتّى دقّ جلیله،(2)، و لطف غلیظه(3)).
احیاى عقل اشاره به بهره گرفتن از استدلالات عقلى براى تکامل ایمان و حسن و قبح عقلى براى تکامل فضایل اخلاقى است و به این ترتیب، واژه عقل در اینجا هم عقل نظرى را شامل مىشود و هم عقل عملى را.
امّا نفس به معناى از بین بردن غرائز نفسانى نیست، بلکه منظور مهار کردن آنهاست بهگونهاى که قدرت نداشته باشند انسان را در دام شیطان گرفتار کنند و از راه خدا باز دارند.
واژه «جلیل» در عبارت «دقّ جلیله» اشاره به بدنهاى چاق و فربه است که بر اثر پرخورى و افراط در غذاهاى چرب و شیرین به این صورت درآمده و با ترک شهوات وزن خود را کم مىکند و سبکبار مىشود.
واژه «غلیظ» در «لطف غلیظه» اشاره به خلق و خوى خشن در رذایل اخلاقى است که در پرتو ریاضت نفسانى به لطافت مىگراید و تصفیه مىشود.
سپس امام علیه السّلام به سراغ آثار این حرکت عقلانى و ریاضت شرعى مىرود و ثمرات پرارزش آن را در سه بخش بر مىشمارد؛ نخست مىفرماید: (در این زمان) برقى پرنور براى او مىدرخشد، راه را براى او روشن مىسازد و او را به مسیر حق (سلوک الى اللّه) مىبرد»؛ (و برق له لامع کثیر البرق، فأبان له الطّریق، و سلک به السّبیل).
این همان نور معرفت و معنویّت است که به اثر ریاضات عقلانى و نفسانى براى انسان مىدرخشد و مسیر را براى او کاملا روشن مىسازد. همانگونه که قرآن مجید مىگوید: ««یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ»
«رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»؛ اى کسانىکه ایمان آوردهاید، تقواى الهى پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید، تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد که با آن راه را بپمایید».(4)
در حقیقت پویندگان راه خدا را به کسانى تشبیه کرده که در یک بیابان ظلمانى به راه افتادهاند؛ ولى عنایات ربّانى شامل حال آنها مىشود، برقى از آسمان جستن مىکند و مسیر را تا اعماق بیابان به آنها نشان مىدهد. بعضى از عارفان اسلامى براى انوار هدایت الهى که به دنبال ریاضات نفسانى حاصل مىشود سه مرحله قائل شدهاند، مرحله اوّل را «لوائح» مىنامند؛ نورى در درون جان آنها مىدرخشد؛ ولى چندان دوام نمىیابد. مرحله دوم آن را «لوامع» مىنامند که با آن سرعت زائل نمىشود؛ ولى سرانجام خاموش مىگردد و مرحله سوم آن را «طوالع» گفتهاند که بقا و دوام قابل ملاحظهاى دارد و پویندگان راه خدا را از هرگونه انحراف حفظ مىکند.
در بخش دوم این آثار مىفرماید: «او (در این مسیر) پیوسته از درى به در دیگر منتقل مىشود تا به دروازه سلامت سراى جاودانى راه یابد»؛ (و تدافعته(5) الأبواب إلى باب السّلامة، و دار الإقامة).
همانگونه که قرآن مجید مىفرماید: ««لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ براى آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان است و او ولىّ و سرپرست آنهاست به سبب اعمالى که انجام مىدادند».(6)
نیز از قول بهشتیان مىفرماید: ««إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ الَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ»؛ پروردگار ما آمرزنده و
سپاسگزار و بخشنده است همان کسى که با فضل خود ما را در سراى جاویدان جاى داد که نه در آن رنجى به ما مىرسد و نه سستى و درماندگى».(7)
سرانجام در سومین بخش از آثار این ریاضت الهى مىفرماید: «گامهاى او همراه با آرامش بدنش در جایگاه امن و راحت ثابت مىگردد»؛ (و ثبتت رجلاه بطمأنیّنة بدنه فی قرار الأمن و الرّاحة).
گویا این همان است که قرآن مىفرماید: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»(8)
آرى! انسان در مسیر قرب الى اللّه هرزمان در معرض وسوسههاى شیاطین جنّ و انس است و ترس از گمراهى وجود او را مىلرزاند تا به جایى برسد که ابرهاى تیره و تار وساوس نفسانى و شیطانى از آسمان روح او کنار رود و برق معرفة اللّه تمام وجودش را روشن سازد و آرامش جاودانى به او دست دهد و مفتخر به خطاب «فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» شود.
امام علیه السّلام در پایان این سخنبار دیگر براین حقیقت تأکید مىکند که: «اینها همه براى آن است که عقلش را (در راه حق) به کار گرفته و پروردگار خویش را راضى ساخته است»؛ (بما استعمل قلبه، و أرضى ربّه).
آرى! این همان است که در آیات بالا بدان اشاره شد: ««ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً»؛ به سوى پروردگارت بازگرد که هم تو از او خشنود خواهى بود و هم او از تو خشنود است».
نکته
مقامات سیر و سلوک
تعبیر سیر و سلوک که در تعبیرات اهل عرفان اسلامى در عصر ما و اعصار
قریب به آن رایج شده، در واقع برگرفته از تعبیراتى در قرآن مجید است، آنجا که مىفرماید: ««یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ»؛ اى انسان تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت پیش مىروى و سرانجام او را ملاقات خواهى کرد».(9)
آیات توبه مانند ««یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً»؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، به سوى خدا بازگردید، بازگشتى خالص».(10) (با توجّه به اینکه توبه در اصل به معناى بازگشت است) و آیه شریفه ««إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»؛ ما از آن خدا هستیم و بسوى او باز مىگردیم».(11)
در واقع روح انسان همانند غوّاصى است که به عالم ماده آمده و همراه جسم مادّى شده، تا در اعماق دریاى این جهان فرورود و گوهرهاى گرانبهایى را از آنجا با خود حمل کرده و بیرون آورد.
غوّاصان، گاه جسم سنگینى را به پاى خود مىبندند تا آنها را به عمق دریا فرو برد هنگامى که کاوشهاى خود را از انجام دادند، آن جسم را از پاى خود گشوده و به سطح آب باز مىگردند. خوشبخت و سعادتمند کسانى که بدانند گوهرهاى گرانبها کجاست.
هدف از این سیر و سلوک الى اللّه که با خودسازى و تهذیب نفس و توبه و انابه و ریاضات مشروع شروع مىشود، همان عبور از نفس اماره به سوى نفس لوامه و از آنجا به سوى نفس مطمئنّه و رسیدن به مقام پرافتخار راضیة مرضیه است. عبورى که در نهایت به مکاشفاتى منتهى مىشود و پردهها از برابر چشم انسان برداشته مىگردد و همانگونه که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله درباره جوان سعادتمندى که صبحگاهان در صف نماز جماعت با آن حضرت ملاقات کرد و آثار عبادت
شبانه در او نمایان بود، فرمود: «هذا عبد نوّر اللّه قلبه بالایمان؛ این بندهاى است که خداوند قلبش را با ایمان روشن ساخت».(12)
عارفان اسلامى و رهروان این راه هرکدام مقامات و مراحلى را براى این سیر و سلوک قائل شدهاند که با یکدیگر متفاوت است و بسیارى معتقدند این مراحل را از آیات قرآنى و روایات معصومین علیهم السّلام اخذ کردهاند.
بعضى از آنها برنامه روزانه سالکان الى اللّه را در چهار چیز خلاصه کردهاند: مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاقبه یا مؤاخذه.
به این ترتیب سالک، صبحگاهان با نفس خویش شرط مىکند که کمترین قدمى براى رضاى غیر خدا برندارد؛ سپس در تمام طول روز مراقب اعمال خویش است و شامگاهان به حسابرسى مىپردازد و اگر خلافى از او صادر شده بود، نفس خویش را از طریق منع از مشتهیات و خواستهها عقوبت مىکند.
در رساله سیر و سلوک که منسوب به فقیه بزرگوار مرحوم علّامه بحر العلوم است، منزلگاهها و مقامات دوازدهگانهاى براى این برنامه ذکر شده، که بعد از پیمودن آن منزلگاهها انسان وارد عالم خلوص مىشود و مصداق «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»(13) مىگردد.
در این رساله آداب بیست و پنجگانهاى براى رسیدن این مقصد ذکر شده است.(14)
متأسّفانه این مسئله مورد سوءاستفاده فراوانى- مخصوصا در عصر ما- واقع شده است و صوفیان که همه گرفتار انحرافاتى در اعتقاد و عمل هستند این موضوع را دستاویز خود قرار داده و همگى خود را سالکان الى اللّه مىپندارند،
در حالى غالبا مصداق ««قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»؛ بگو آیا به شما خبر دهم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانى هستند؟ آنها که تلاشهایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، مىپندارند کار نیک انجام مىدهند»(15) مىباشند؛ ولى در این میان افرادى هستند که همواره در سایه کتاب و سنّت گام بر مىدارند و از مسیر قرآن و گفتار معصومان خارج نمىشوند، آنها سالکان واقعى و پویندگان راه حقند.
امیر مؤمنان على علیه السّلام که امام العارفین است در سخنان کوتاه بالا- همانگونه که شرح دادیم- اساس پویش راه حق را احیاى عقل و اماته نفس و اصلاح اخلاق برشمرده است و آثار سهگانه مهمّ این پویندگى را به طرز بسیار زیبا و گویایى بیان فرموده است.
1) سند خطبه:نویسنده مصادر نهج البلاغه این کلام را از غرر الحکم آمدى نقل کرده با تفاوت قابل ملاحظهاى که نشان مىدهد آن را در منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه یافته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 136).
2) «جلیل» به معناى بزرگ و باارزش است و از ریشه «جلال» به معناى بزرگى و شکل و ارزش گرفته شده و در اینجا اشاره به جسم انسان است که بسیار پرارزش است.
3) «غلیظ» در اصل به معناى خشن است و در اینجا به معناى خشونتهاى اخلاقى است که در پرتو ریاضتهاى نفسانى برطرف مىگردد و اخلاق لطیف جاى آن راى مىگیرد.
4) حدید، آیه 28.
5) «تدافعت» از ریشه «تدافع» به معناى پیش راندن و گاه به معناى به یکدیگر تنه زدن مىباشد و اینجا همان معناى اوّل مراد است. از ریشه «دفع» بر وزن «فخر» به معناى پیش راندن و هل دادن گرفته شده است.
6) انعام، آیه 127.
7) فاطر، آیه 34 و 35.
8) فجر، آیات 27- 30.
9) انشقاق، آیه 6.
10) تحریم، آیه 8.
11) بقره، آیه 156.
12) کافى، ج 2، ص 53.
13) آل عمران، آیه 169.
14) عصاره و فشرده این رساله و همچنین روشهاى دیگرى را که بعضى از بزرگان عرفانى عصر ما گفتهاند را در کتاب اخلاق در قرآن، ج 1، ص 133، به بعد مطالعه فرمایید.
15) کهف، آیه 103 و 104.