جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 215

زمان مطالعه: 8 دقیقه

و من دعاء له علیه السّلام

کان یدعو به کثیرا

از دعاهاى امام علیه السّلام است

که غالبا پروردگار را با آن مى‏خواند.(1)

خطبه در یک نگاه‏

این خطبه که در واقع مرکب از یک سلسله دعاهاى پرمعنا و بسیار پرارزش است و امام علیه السّلام در بسیارى از اوقات آن را مى‏خواند، از دو بخش تشکیل شده است:

بخش اوّل حمد و سپاس الهى بر نعمتهاى معنوى و مادى است که خداوند به ما ارزانى داشته و از ما نگرفته است.

در بخش دوم، امام علیه السّلام تقاضاهایى از خداوند مى‏کند که در سه قسمت کوتاه و

پرمحتوا که هرکدام با «اللّهم» شروع مى‏شود، بیان شده است و این دعاها غالبا جنبه معنوى دارد، هرچند از جنبه‏هاى مادى نیز خالى نیست و مناسب است بعد از نمازها یا در قنوت نماز و در اوقاتى که انسان را حال دعا فراهم است خوانده شود و خواننده از برکات آن بهره‏مند گردد.

بخش اوّل‏

الحمد اللّه الّذی لم یصبح بی میّتا و لا سقیما، و لا مضروبا على عروقی بسوء، و لا مأخوذا بأسوإ عملی، و لا مقطوعا دابری، و لا مرتدّا عن دینی، و لا منکرا لربّی، و لا مستوحشا من إیمانی، و لا ملتبسا عقلی، و لا معذّبا بعذاب الأمم من قبلی. أصبحت عبدا مملوکا ظالما لنفسی، لک الحجّة علیّ و لا حجّة لی. ولا أستطیع أن آخذ إلّا ما أعطیتنی، و لا أتّقی إلّا ما وقیتنی.

ترجمه‏

ستایش ویژه خداوندى است که مرا به صورت مرده و بیمارى وارد بامداد نساخت و به امراض گوناگون و بدمنظر گرفتار نکرد (و آفتى بر رگها و اعضایم وارد ننمود) به کیفر بدترین اعمالم مجازاتم نکرد و مرا بى‏فرزند قرار نداد، و (نیز حمد و سپاس مخصوص اوست که) مرا مرتد از دین و منکر پروردگارم و متوحّش از ایمانم و گرفتار به اختلال در عقلم نکرد، و به عذابهایى که امّتهاى پیشین را با آن مجازات نمود، مجازات نکرد شب را به روز آوردم در حالى که بنده مملوکى هستم که به نفس خویش ستم نمودم خداوندا تو حجّت را بر من تمام کرده‏اى و من حجّتى (در ارتکاب خلاف در برابر) تو ندارم، جز آنچه تو بخشیده‏اى نمى‏توانم چیزى به دست آورم، و جز آنچه مرا از آن حفظ کرده‏اى توان حفظ خود را ندارم.

شرح و تفسیر

خداوندا همه‏چیز از سوى توست‏

همان‏گونه که اشاره شد این بخش از کلام امام علیه السّلام خطبه نیست، بلکه دعاى‏

پرمعنایى است که تمام خیر دنیا و آخرت در آن، جمع است.

در آغاز امام علیه السّلام خدا را به جهت نجات از ده چیز حمد و سپاس مى‏گوید که هریک از آنها مى‏تواند تیره روزى دنیا و آخرت را فراهم سازد.

در چهار قسمت از این ده قسمت مى‏فرماید: «ستایش ویژه خداوندى است که مرا به صورت مرده و بیمار وارد بامداد نساخت و به بیماریهاى بدمنظر گرفتار ننمود (و آفتى بر رگها و اعضایم وارد نکرد) و به کیفر بدترین اعمالم مجازاتم نکرد و مرا بى‏فرزند قرار نداد»؛ (الحمد اللّه الّذی لم یصبح بی میّتا و لا سقیما، و لا مضروبا على عروقی(2) بسوء، و لا مأخوذا بأسوإ عملی، و لا مقطوعا دابری(3)).

جمله «لم یصبح» اشاره به این است که انسان هنگامى مى‏تواند در زندگى موفّق باشد که از آغاز صبح، سالم و با نشاط باشد و خدا را براین نعمت باید سپاس گفت.

جمله «و لا مضروبا على عروقی بسوء» به اعتقاد جمعى از شارحان نهج البلاغه اشاره به بیماریهایى است که انسان را بد منظر مى‏کند مانند برص و پیسى، و آن را در عرف عرب کنایه از این معنا مى‏دانند، در حالى که بعضى دیگر عروق را به معناى اعضا تفسیر کرده و جمله را اشاره به سلامت اعضاى آدمى مى‏دانند که از بزرگترین نعمتهاى خداست.

بعضى دیگر عروق را به همان معناى اصلى؛ یعنى رگها تفسیر کرده‏اند. اشاره به اینکه نبودن آفتى در رگهاى بدن از نعمتهاى بزرگى است که شکر و سپاس دارد و مى‏دانیم که امروز یکى از بیماریهاى رایج و خطرناک، گرفتگى رگهاى قلب و مغز است که عامل مهمّ سکته‏هاى قلبى و مغزى است.

بقاى نسل انسان و وجود فرزندان صالح که ثواب اعمالشان و نتایج کارهایشان، هم به خودشان و به پدر و مادر عاید شود نیز نعمت بزرگ دیگرى که در جمله «و لا مقطوعا دابری» به آن اشاره شده است.

سپس اشاره به شش نعمت مهمّ دیگر که شایسته هرگونه حمد و سپاس است کرده، مى‏فرماید: «و (شکر مى‏کنم خدایى را که) مرا مرتد از دین و منکر پروردگارم و وحشت‏زده از ایمانم و گرفتار به اختلال در عقلم نکرد، و مرا به کیفر و عذابهایى که امّتهاى پیشین را با آن مجازات نمود، مجازات نکرد»؛ (و لا مرتدّا عن دینی، و لا منکرا لربّی، و لا مستوحشا من إیمانی، و لا ملتبسا(4) عقلی، و لا معذّبا بعذاب الأمم من قبلی).

بسیار مى‏شود که انسان در آغاز کار مشمول نعمتهاى مهمّ الهى است؛ ولى در ادامه راه آنها را از دست مى‏دهد: تعدادى از جمله‏هاى بالا اشاره به تداوم نعمتهاست؛ نعمت دین و ایمان و عقل، بنابراین هم شمول نعمت، شایسته حمد و شکر است و هم بقا و تداوم آن، زیرا اگر لطف خدا شامل حال نباشد هر لحظه نعمتها در معرض زوال است.

جمله «و لا منکرا لربّی» بعد از جمله «و لا مرتدّا عن دینی» از قبیل ذکر خاص بعد از عام است.

جمله «و لا معذّبا بعذاب …» اشاره به عذابهاى دردناک و وحشتناکى است که بر بعضى از امّتهاى پیشین نازل شد؛ مانند صاعقه، طوفانهاى بسیار شدید و زلزله‏هاى ویرانگر و آفات سخت و سنگین در جسم و جان.

جمله «و لا مستوحشا من إیمانی» اشاره به این است که انسان گاه ایمان دارد؛ ولى از این مى‏ترسد که آلوده به خطاهایى بشود و یا در معرض زوال قرار گیرد.

امام علیه السّلام عرضه مى‏دارد که تو را به سبب ایمان آمیخته با آرامش کامل شکر و سپاس مى‏گویم.

و از آنجا که یکى از مهمترین مقامات عارفان و مقرّبان درگاه خداوند تسلیم در برابر فرمان او و اعتراف به نقصان است، امام علیه السّلام در ادامه این سخن چنین عرضه مى‏دارد: «(خداوندا) شب را به روز آوردم در حالى که بنده مملوکى هستم که به نفس خویش ستم نمودم خداوندا! تو حجّت را بر من تمام کرده‏اى و من حجّتى (در ارتکاب گناه در برابر) تو ندارم، جز آنچه تو بخشیده‏اى نمى‏توانم چیزى به دست آورم، و جز آنچه مرا از آن حفظ کرده‏اى توان حفظ خود را ندارم»؛ (أصبحت عبدا مملوکا ظالما لنفسی، لک الحجّة علیّ و لا حجّة لی. و لا أستطیع أن آخذ إلّا ما أعطیتنی، و لا أتّقی إلّا ما وقیتنی).

برترین افتخار انسان این است که بنده خدا باشد همان چیزى که امام علیه السّلام در سخن دیگرى فرمود: «إلهی کفى بی عزّا أن أکون لک عبدا».(5)

و تعبیر «ظالما لنفسی» اشاره به این است که انسان هیچ‏گاه نمى‏تواند حقّ عبودیت پروردگار را انجام دهد. جایى که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله عرضه مى‏دارد: «إلهی ما عبدناک حقّ عبادتک»(6) دیگران به طریق اولى باید اعتراف به تقصیر کنند.

بخش دوم‏

اللّهمّ إنّی أعوذ بک أن أفتقر فی غناک، أو أضلّ فی هداک، أو أضام فی سلطانک، أو أضطهد و الأمر لک!

اللّهمّ اجعل نفسی أوّل کریمة تنتزعها من کرائمی، و أوّل ودیعة ترتجعها من ودائع نعمک عندی!

اللّهمّ إنّا نعوذ بک أن نذهب عن قولک، أو أن نفتتن عن دینک، أو تتابع بنا أهواؤنا دون الهدى الّذی جاء من عندک!

ترجمه‏

خداوندا! به تو پناه مى‏برم با آنکه در سایه بى‏نیازى تو هستم، فقیر شوم و با آنکه در پرتو هدایت تو قرار گرفته‏ام گمراه گردم یا در پناه حکومت تو بر من ستم شود یا با آنکه همه‏چیز در دست توست مغلوب و مقهور گردم. خداوندا! نخستین موهبت از مواهب خویش را که از من مى‏گیرى جان من قرار ده و جانم نخستین ودیعه از ودایع نعمتهایت باشد که نزد من دارى و از من باز مى‏ستانى (چشم و گوش و سایر اعضاى تنم را تا پایان عمر سالم بدار) خداوندا! به تو پناه مى‏بریم که از گفتارت روى گردان شویم یا به کناره‏گیرى از آیینت فریفته گردیم یا هوا و هوسهاى سرکش ما را به پیروى از خود بکشاند و از هدایتهاى تو باز دارد.

شرح و تفسیر

امام علیه السّلام در بخش اوّل این خطبه حمد و سپاس الهى را بر نعمتهاى مهمّى که به‏

او ارزانى داشته است بجا آورد و به دنبال آن در این بخش از خطبه دست به درگاهش برمى‏دارد و تقاضاى نعمتهایى مى‏کند که مکمّل نعمتهاى پیشین است و در سه جمله که هر جمله با «اللّهم» شروع مى‏شود خواسته‏هاى خود را در پیشگاه الهى عرضه مى‏دارد:

نخست مى‏گوید: «خداوندا!» به تو پناه مى‏برم با آنکه در سایه بى‏نیازى تو هستم، فقیر شوم و با آنکه در پرتو هدایت تو قرار گرفته‏ام گمراه گردم یا در سایه حکومت تو بر من ستم شود یا با اینکه همه چیز در دست توست مغلوب و مقهور گردم»؛ (اللّهمّ إنّی أعوذ بک أن أفتقر فی غناک، أو أضلّ فی هداک، أو أضام(7) فی سلطانک، أو أضطهد(8) و الأمر لک!).

این چهار جمله که همه بازگشت به توحید افعالى مى‏کند اشاره به این است که غنا و بى‏نیازى، هدایت و پیروزى و غلبه بر دشمن و مشکلات همه در سایه لطف خدا میسّر است؛ همان گونه که قرآن مجید مى‏فرماید: ««یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ» اى مردم! همه شما فقیر هستید و غنىّ و بى‏نیاز تنها خداست»(9) و مى‏فرماید: ««مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی» کسى را که خدا هدایت کند تنها او هدایت یافته است»(10) و نیز مى‏فرماید: ««إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ» اگر خداوند شما را یارى کند هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد».(11)

حضرت در دومین دعا و درخواست، عرضه مى‏دارد: «خداوندا! نخستین موهبت از مواهب خویش را که از من مى‏گیرى جان من قرار ده و جانم نخستین ودیعه از ودایع نعمتهایت باشد که از من باز مى‏ستانى (و چشم و گوش و سایر

اعضایم را تا پایان عمر سالم بدار)»؛ (اللّهمّ اجعل نفسی أوّل کریمة تنتزعها من کرائمی، و أوّل ودیعة ترتجعها من ودائع نعمک عندی!).

«کریمة» در اصل به معناى شخص باارزش و اشیاى گرانبهاست و در جمله مورد بحث، اشاره به اعضاى مهم انسان؛ مانند چشم و گوش و زبان است که گاه به عنوان موهبت الهى و گاه ودیعه خداوند ذکر شده است که هم اشاره به لطف و رحمت الهى است و هم اشاره به اینکه نعمتها ودیعه‏هایى است و سرانجام باز گرفته مى‏شود.

در هر حال مضمون این دعا همان است که به صورت دیگرى در دعاهاى سایر معصومان آمده است؛ در دعاى رسول اکرم صلّى اللّه علیه و اله در اعمال شب نیمه شعبان مى‏خوانیم: «اللّهمّ أمتعنا بأسماعنا و أبصارنا و قوّتنا ما أحییتنا و اجعله الوارث منّا؛ خداوندا نعمت گوش و چشم و قوّت جسم و جان ما را تا زمانى که زنده‏ایم بر ما ارزانى دار و آنها را وارث ما قرار ده».(12)

راستى چنین است که انسان اگر در اواخر عمر نعمت چشم و گوش و قدرت و جسم و روح را از دست بدهد به مرده متحرکى مبدّل مى‏شود که شهد حیات در کام او از زهر هم تلخ‏تر است و هر لحظه آرزوى مرگ و رهایى از آن حالت مى‏کند.

بدیهى است منظور از دعاى فوق این نیست که خداوند در پایان عمر نخست جان انسان را بگیرد و بعد از مدّتى چشم و گوش او را، بلکه منظور این است که تا پایان عمر تمام اعضاى او سالم باشند.

در سومین درخواست، عرضه مى‏دارد: «خداوندا! به تو پناه مى‏بریم که از گفتارت روى‏گردان شویم یا به کناره‏گیرى از آیینت فریفته گردیم یا هوا و هوسهاى سرکش ما را به پیروى از خود بکشاند و از هدایتهاى تو باز دارد»؛

(اللّهم إنّا نعوذ بک أن نذهب عن قولک، أو أن نفتتن عن دینک، أو تتابع(13) بنا أهواؤنا دون الهدى الّذی جاء من عندک!).

امام علیه السّلام در این دعا از سه گناه و مشکل بزرگ به خدا پناه مى‏برد: 1. انسان اوامر و نواهى الهى را به فراموشى بسپرد و از کنار آن سرسرى بگذرد. 2. وسوسه‏هاى فتنه‏انگیزان در دل انسان نفوذ کند و او را از حق منحرف سازد. 3. هواى نفس بر انسان چیره شود و او را از هدایت الهى باز دارد.

به یقین اگر این دعاهاى سه‏گانه که هریک با «اللّهم» آغاز شد در درگاه الهى به اجابت برسد، تمام خیر و سعادت دنیا و آخرت نصیب انسان مى‏گردد و چه خوب است که این دعاها را به خاطر بسپاریم و هرزمان حال دعایى دست داد رو به درگاه خدا کنیم و آنها را از خدا بخواهیم.

امام علیه السّلام در بخش اوّل و دوم این دعا سخن را به صورت متکلّم وحده آورده؛ ولى در بخش آخر آن را به صیغه متکلم مع الغیر ذکر مى‏کند تا هم مصلحت خویش را از خدا خواسته باشد و هم مصالح همه مسلمانان را.


1) سند خطبه:در مصادر نهج البلاغه آمده است که این دعا را «سیّد ابن باقى» که هم عصر «محقّق حلّى» بوده است در کتاب اختیار همانند نهج البلاغه ذکر کرده است جز جمله اخیر را که به صورت دیگرى آورده و سپس جمله‏هاى دیگرى را نیز بر آن افزوده که نشان مى‏دهد از منبعى غیر از نهج البلاغه گرفته است. در ذیل خطبه 225 اشارات دیگرى به منابع این دعا خواهد شد.

2) «عروق» جمع «عرق» بر وزن «حرص» در اصل به معناى رگهایى است که مجراى خون در بدن است و به اصل و ریشه هرچیزى نیز گفته مى‏شود.

3) «دابر» در اصل به معناى پشت یا شخص تابع است به همین لحاظ به فرزندان و نسلهایى که بعد از انسان مى‏آیند «دابر» گفته مى‏شود.

4) «ملتبس» از ریشه «لبس» بر وزن «حبس» به معناى اشتباه گرفته شده و «ملتبسا عقلى» به معناى به‏هم ریختن فکر و عقل است.

5) خصال صدوق، ج 2، ص 420، ح 14.

6) بحار الانوار، ج 68، ص 23.

7) «أضام» از ریشه «ضیم» بر وزن «عین» به معناى ظلم کردن و خوار نمودن گرفته شده است.

8) «أضطهد» از ریشه «ضهد» بر وزن «مهد» به معناى مقهور ساختن گرفته شده است و «اضطهاد» به معناى تأکید در مقهور نمودن است.

9) فاطر، آیه 15.

10) اعراف، آیه 178.

11) آل عمران، آیه 160.

12) بحار الانوار، ج 95، ص 413، دعاى شب نیمه شعبان.

13) «تتابع» از ریشه «تتابع» (مصدر باب تفاعل) به معناى به سرعت به سوى چیزى بردن است.