و من خطبة له علیه السّلام
کان یستنهض بها أصحابه إلى جهاد أهل الشّام فی زمانه
از خطبههاى امام علیه السّلام است
که همواره با این سخنان یاران خویش را براى جهاد با شامیان بسیج مىنمود.(1)
خطبه در یک نگاه
این خطبه در واقع خطابى است به درگاه پروردگار متعال، آمیخته با دعا براى پیروزى لشکریان اسلام و نفرین بر سست عنصرانى که دست از یارى حق بر مىدارند و اتمام حجّتى است بر آنها در برابر خداوند بزرگ.
این کلام به خوبى نشان مىدهد که امام علیه السّلام تا چه اندازه از سستى و بىتوجهى مردم کوفه به امر جهاد با غارتگران شام، ناراحت بود؛ این چیزى است که از بسیارى از خطبههاى نهج البلاغه استفاده مىشود و اگر کوتاهى و سستى آنها نبود تاریخ اسلام، مسیر دیگرى را مىپیمود ولى افسوس …!
اللّهمّ أیّما عبد من عبادک سمع مقالتنا العادلة غیر الجائرة، و المصلحة غیر المفسدة، فی الدّین و الدّنیا، فأبى بعد سمعه لها إلّا النّکوص عن نصرتک، و الإبطاء عن إعزاز دینک، فإنّا نستشهدک علیه یا أکبر الشّاهدین شهادة، و نستشهد علیه جمیع ما أسکنته أرضک و سماواتک، ثمّ أنت بعد المغنی عن نصره، و الآخذ له بذنبه.
ترجمه
خداوندا! هر یک از بندگانت گفتار عادلانه و دور از ستم و اصلاح کننده و بىمفسده ما را در امر دین و دنیا بشنود و پس از شنیدن از یارى آیین تو و اعزاز دینت سرباز زند و کندى کند. ما تو را بر کار خلاف او به شهادت مىطلبیم. اى کسى که بزرگترین شاهدانى! همچنین همه آنها را که در زمین و آسمانهایت سکونت بخشیدهاى، گواه برضدّ او مىآوریم؛ و با این حال مىدانیم که ما را از یارى او بىنیاز مىسازى و او را به گناهش خواهى گرفت (و کیفر خواهى داد).
شرح و تفسیر
سزاى متخلّفان
قرائن نشان مىدهد که این چند جمله پرمعنا و پر از سوز و گداز، بخشى از خطبه طولانىترى بوده که مرحوم سیّد رضى این قسمت را گزینش کرده و جداگانه آورده است.
بعضى معتقدند این کلام ذیل خطبه 198 قرار داشته است.(2)
هدف اصلى امیر المؤمنین علیه السّلام از این خطبه، بسیج کردن یارانش براى جهاد در برابر شامیان غاصب بوده است؛ ولى به صورت شکوائیّهاى در برابر خداوند؛ شکوا از کسانى که دعوت عادلانه او را مىشنوند و از شرکت در جهاد سرباز مىزنند. شکوایى که نشان مىدهد تا چه اندازه، امام مظلوم و تا چه حدّ گروهى از اصحابش فاقد احساس مسئولیت بودهاند.
مىفرماید: «خداوندا! هریک از بندگانت گفتار عادلانه و دور از ستم و اصلاح کننده و بىمفسده ما را در امر دین و دنیا بشنود و پس از شنیدن از یارى آیین تو و اعزاز دینت سرباز زند و کندى کند. ما تو را برضدّ او به شهادت مىطلبیم. اى کسى که بزرگترین شاهدانى!»؛ (اللّهمّ أیّما عبد من عبادک سمع مقالتنا العادلة غیر الجائرة، و المصلحة غیر المفسدة، فی الدّین و الدّنیا، فأبى بعد سمعه لها إلّا النّکوص(3) عن نصرتک، و الإبطاء(4) عن إعزاز دینک، فإنّا نستشهدک علیه یا أکبر الشّاهدین شهادة).
قابل توجّه اینکه امام سخن خود را در زمینه دعوت به جهاد با شامیان ستمگر به چهار وصف یا به اعتبارى به دو وصف تأکید کرده است: 1. این سخن سخنى است در مسیر عدالت. 2. هیچ ستمى در آن نیست. 3. سبب اصلاح مردم است. 4. هیچ فسادى بر آن مترتب نیست و آثار مثبت آن در دین و دنیاى مردم ظاهر مىشود.
بدیهى است پیروى از چنین سخنى که سراسر حق و عدالت و صلح و مصلحت است به حکم شرع و عقل لازم است و آنها که برخلاف آن گام بردارند از آیین خداوند متعال و فرمان عقل منحرف شدهاند.
نکته دیگر اینکه امام علیه السّلام مىفرماید: کسانى که با دعوت او به جهاد با شامیان
غارتگر سرپیچى کنند از یارى خدا و عظمت بخشیدن به آیین او سرباز زدهاند بىآنکه امام علیه السّلام نفع خاص شخصى در آن داشته باشد.
ضمنا امام با این سخن مىخواهد روشن سازد که مسیر شامیان، مسیر ظلم و جور و مایه فساد در دین و دنیاى مردم است.
امام علیه السّلام در ادامه این سخن افزون بر به شهادت طلبیدن خداوند متعال، همه موجودات زمین و آسمان را به گواهى مىطلبد و مىفرماید: «تمام آنها را که در زمین و آسمانهایت سکونت بخشیدهاى، به عنوان گواه برضدّ او (آنکس که از جهاد با ستمگران سرباز مىزند) مىآوریم؛ ولى با این حال مىدانیم که ما را از یارى او بىنیاز مىسازى و او را به گناهش خواهى گرفت (و کیفر خواهى داد)»؛ (و نستشهد علیه جمیع ما أسکنته أرضک و سماواتک، ثمّ أنت بعد المغنی عن نصره، و الآخذ له بذنبه).
امام علیه السّلام با این شکایت به پیشگاه پروردگار که از دل پرسوز آن حضرت برخاسته، از یکسو به افراد سست و بىتفاوت در امر جهاد اتمام حجّت مىکند و از سوى دیگر یاران وفادارش را هشدار مىدهد که از سستى آن گروه وحشتى به دل راه ندهند و بدانند خدا یار و یاور آنهاست و آن گروه وظیفهنشناس، سرانجام گرفتار کیفر اعمال خود خواهند شد، همانگونه که به گواهى تاریخ بعد از شهادت امام گرفتار شدند و ظالمانى از عمّال بنى امیّه را بر آنها گماردند که بر هیچیک از آنان رحم نکردند و از هیچ عقوبت و از کیفرى درباره آنان دریغ نداشتند.
شایان توجّه است که در کتاب صفّین نصر بن مزاحم چنین آمده است: هنگامى که امام این سخن را بیان فرمود مردى از طایفه بنى فزاره برخاست و جسورانه به امام خطاب کرد که تو مىخواهى ما را با این سخن براى جنگ با شامیان بسیج کنى و برادران خود را در آنجا به قتل برسانیم. همانگونه که ما را در
بصره بردى و برادران خویش را در جنگ جمل کشتیم! هرگز این کار را نخواهیم کرد. مالک اشتر خشمگین شد و برخاست و گفت: اى مردم! او را دستگیر کنید (که او فردى نفوذى از دشمنان ماست) آن مرد فرار کرد و گروهى به دنبال او براى دستگیر ساختنش حرکت کردند او به محلّى از بازار پناهنده شد که جاى فروش اسبها بود. سرانجام مردم او را زیر پاهاى خود له کردند.(5)
جمله «جمیع ما أسکنته أرضک و سمواتک»؛ (همه آنچه که در زمین و آسمانهایت ساکن ساختى) ظاهرا اشاره به فرشتگان و انسانها و جنّ است، زیرا تعبیر «ساکن ساختى» تناسب با آن دارد (بنابراین «ما» در اینجا به ذوى العقول اطلاق شده است و به شهادت طلبیدن آنها با آنکه قبل از آن، خدا را به شهادت طلبیده، براى تأکید در این امر مهم است، همانگونه که خداوند جز ذات پاکش شاهدان بسیارى بر اعمال ما قرار داده است.
1) سند خطبه:نویسنده مصادر نهج البلاغه سند خاصّى براى این خطبه نقل نکرده است؛ ولى آن گونه که از کتاب تمام نهج البلاغه برمىآید (و در متن نیز اشاره کردهایم) به عقیده بعضى این کلام ذیل خطبه 198 بوده است و در هر حال در این کتاب نیز مدرک دیگرى غیر از نهج البلاغه ذکر نشده است.
2) تمام نهج البلاغه، ص 491.
3) «نکوص» مصدر و به معناى خوددارى و عقبنشینى است.
4) «ابطاء» به معناى کندى کردن و تأخیر انداختن از ریشه «بطؤ» بر وزن «قفل» به معناى کندى گرفته شده است.
5) صفّین نصر بن مزاحم، ص 94- 95.