جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 212

زمان مطالعه: 4 دقیقه

و من خطبة له علیه السّلام

کان یستنهض بها أصحابه إلى جهاد أهل الشّام فی زمانه‏

از خطبه‏هاى امام علیه السّلام است

که همواره با این سخنان یاران خویش را براى جهاد با شامیان بسیج مى‏نمود.(1)

خطبه در یک نگاه‏

این خطبه در واقع خطابى است به درگاه پروردگار متعال، آمیخته با دعا براى پیروزى لشکریان اسلام و نفرین بر سست عنصرانى که دست از یارى حق بر مى‏دارند و اتمام حجّتى است بر آنها در برابر خداوند بزرگ.

این کلام به خوبى نشان مى‏دهد که امام علیه السّلام تا چه اندازه از سستى و بى‏توجهى مردم کوفه به امر جهاد با غارتگران شام، ناراحت بود؛ این چیزى است که از بسیارى از خطبه‏هاى نهج البلاغه استفاده مى‏شود و اگر کوتاهى و سستى آنها نبود تاریخ اسلام، مسیر دیگرى را مى‏پیمود ولى افسوس …!

اللّهمّ أیّما عبد من عبادک سمع مقالتنا العادلة غیر الجائرة، و المصلحة غیر المفسدة، فی الدّین و الدّنیا، فأبى بعد سمعه لها إلّا النّکوص عن نصرتک، و الإبطاء عن إعزاز دینک، فإنّا نستشهدک علیه یا أکبر الشّاهدین شهادة، و نستشهد علیه جمیع ما أسکنته أرضک و سماواتک، ثمّ أنت بعد المغنی عن نصره، و الآخذ له بذنبه.

ترجمه‏

خداوندا! هر یک از بندگانت گفتار عادلانه و دور از ستم و اصلاح کننده و بى‏مفسده ما را در امر دین و دنیا بشنود و پس از شنیدن از یارى آیین تو و اعزاز دینت سرباز زند و کندى کند. ما تو را بر کار خلاف او به شهادت مى‏طلبیم. اى کسى که بزرگ‏ترین شاهدانى! همچنین همه آنها را که در زمین و آسمانهایت سکونت بخشیده‏اى، گواه برضدّ او مى‏آوریم؛ و با این حال مى‏دانیم که ما را از یارى او بى‏نیاز مى‏سازى و او را به گناهش خواهى گرفت (و کیفر خواهى داد).

شرح و تفسیر

سزاى متخلّفان‏

قرائن نشان مى‏دهد که این چند جمله پرمعنا و پر از سوز و گداز، بخشى از خطبه طولانى‏ترى بوده که مرحوم سیّد رضى این قسمت را گزینش کرده و جداگانه آورده است.

بعضى معتقدند این کلام ذیل خطبه 198 قرار داشته است.(2)

هدف اصلى امیر المؤمنین علیه السّلام از این خطبه، بسیج کردن یارانش براى جهاد در برابر شامیان غاصب بوده است؛ ولى به صورت شکوائیّه‏اى در برابر خداوند؛ شکوا از کسانى که دعوت عادلانه او را مى‏شنوند و از شرکت در جهاد سرباز مى‏زنند. شکوایى که نشان مى‏دهد تا چه اندازه، امام مظلوم و تا چه حدّ گروهى از اصحابش فاقد احساس مسئولیت بوده‏اند.

مى‏فرماید: «خداوندا! هریک از بندگانت گفتار عادلانه و دور از ستم و اصلاح کننده و بى‏مفسده ما را در امر دین و دنیا بشنود و پس از شنیدن از یارى آیین تو و اعزاز دینت سرباز زند و کندى کند. ما تو را برضدّ او به شهادت مى‏طلبیم. اى کسى که بزرگ‏ترین شاهدانى!»؛ (اللّهمّ أیّما عبد من عبادک سمع مقالتنا العادلة غیر الجائرة، و المصلحة غیر المفسدة، فی الدّین و الدّنیا، فأبى بعد سمعه لها إلّا النّکوص(3) عن نصرتک، و الإبطاء(4) عن إعزاز دینک، فإنّا نستشهدک علیه یا أکبر الشّاهدین شهادة).

قابل توجّه اینکه امام سخن خود را در زمینه دعوت به جهاد با شامیان ستمگر به چهار وصف یا به اعتبارى به دو وصف تأکید کرده است: 1. این سخن سخنى است در مسیر عدالت. 2. هیچ ستمى در آن نیست. 3. سبب اصلاح مردم است. 4. هیچ فسادى بر آن مترتب نیست و آثار مثبت آن در دین و دنیاى مردم ظاهر مى‏شود.

بدیهى است پیروى از چنین سخنى که سراسر حق و عدالت و صلح و مصلحت است به حکم شرع و عقل لازم است و آنها که برخلاف آن گام بردارند از آیین خداوند متعال و فرمان عقل منحرف شده‏اند.

نکته دیگر اینکه امام علیه السّلام مى‏فرماید: کسانى که با دعوت او به جهاد با شامیان‏

غارتگر سرپیچى کنند از یارى خدا و عظمت بخشیدن به آیین او سرباز زده‏اند بى‏آنکه امام علیه السّلام نفع خاص شخصى در آن داشته باشد.

ضمنا امام با این سخن مى‏خواهد روشن سازد که مسیر شامیان، مسیر ظلم و جور و مایه فساد در دین و دنیاى مردم است.

امام علیه السّلام در ادامه این سخن افزون بر به شهادت طلبیدن خداوند متعال، همه موجودات زمین و آسمان را به گواهى مى‏طلبد و مى‏فرماید: «تمام آنها را که در زمین و آسمانهایت سکونت بخشیده‏اى، به عنوان گواه برضدّ او (آن‏کس که از جهاد با ستمگران سرباز مى‏زند) مى‏آوریم؛ ولى با این حال مى‏دانیم که ما را از یارى او بى‏نیاز مى‏سازى و او را به گناهش خواهى گرفت (و کیفر خواهى داد)»؛ (و نستشهد علیه جمیع ما أسکنته أرضک و سماواتک، ثمّ أنت بعد المغنی عن نصره، و الآخذ له بذنبه).

امام علیه السّلام با این شکایت به پیشگاه پروردگار که از دل پرسوز آن حضرت برخاسته، از یک‏سو به افراد سست و بى‏تفاوت در امر جهاد اتمام حجّت مى‏کند و از سوى دیگر یاران وفادارش را هشدار مى‏دهد که از سستى آن گروه وحشتى به دل راه ندهند و بدانند خدا یار و یاور آنهاست و آن گروه وظیفه‏نشناس، سرانجام گرفتار کیفر اعمال خود خواهند شد، همان‏گونه که به گواهى تاریخ بعد از شهادت امام گرفتار شدند و ظالمانى از عمّال بنى امیّه را بر آنها گماردند که بر هیچ‏یک از آنان رحم نکردند و از هیچ عقوبت و از کیفرى درباره آنان دریغ نداشتند.

شایان توجّه است که در کتاب صفّین نصر بن مزاحم چنین آمده است: هنگامى که امام این سخن را بیان فرمود مردى از طایفه بنى فزاره برخاست و جسورانه به امام خطاب کرد که تو مى‏خواهى ما را با این سخن براى جنگ با شامیان بسیج کنى و برادران خود را در آنجا به قتل برسانیم. همان‏گونه که ما را در

بصره بردى و برادران خویش را در جنگ جمل کشتیم! هرگز این کار را نخواهیم کرد. مالک اشتر خشمگین شد و برخاست و گفت: اى مردم! او را دستگیر کنید (که او فردى نفوذى از دشمنان ماست) آن مرد فرار کرد و گروهى به دنبال او براى دستگیر ساختنش حرکت کردند او به محلّى از بازار پناهنده شد که جاى فروش اسبها بود. سرانجام مردم او را زیر پاهاى خود له کردند.(5)

جمله «جمیع ما أسکنته أرضک و سمواتک»؛ (همه آنچه که در زمین و آسمانهایت ساکن ساختى) ظاهرا اشاره به فرشتگان و انسانها و جنّ است، زیرا تعبیر «ساکن ساختى» تناسب با آن دارد (بنابراین «ما» در اینجا به ذوى العقول اطلاق شده است و به شهادت طلبیدن آنها با آنکه قبل از آن، خدا را به شهادت طلبیده، براى تأکید در این امر مهم است، همان‏گونه که خداوند جز ذات پاکش شاهدان بسیارى بر اعمال ما قرار داده است.


1) سند خطبه:نویسنده مصادر نهج البلاغه سند خاصّى براى این خطبه نقل نکرده است؛ ولى آن گونه که از کتاب تمام نهج البلاغه برمى‏آید (و در متن نیز اشاره کرده‏ایم) به عقیده بعضى این کلام ذیل خطبه 198 بوده است و در هر حال در این کتاب نیز مدرک دیگرى غیر از نهج البلاغه ذکر نشده است.

2) تمام نهج البلاغه، ص 491.

3) «نکوص» مصدر و به معناى خوددارى و عقب‏نشینى است.

4) «ابطاء» به معناى کندى کردن و تأخیر انداختن از ریشه «بطؤ» بر وزن «قفل» به معناى کندى گرفته شده است.

5) صفّین نصر بن مزاحم، ص 94- 95.