و من خطبة له علیه السّلام
از خطبههاى امام علیه السّلام است
خطبه در یک نگاه
طرز چینش این خطبه نشان مىدهد که بخشى از خطبه مفصلترى بوده و مرحوم سیّد رضى طبق روش گلچینى مخصوص خود، این بخش را از بخشهاى دیگر را برگزیده و به آن استقلال بخشیده است. به هرحال این خطبه از سه بخش تقسیم شده است:
در بخش نخست امام اشارات کوتاه و پرمعنایى به دوران قیام پیامبر و در نتیجه خدمات بزرگ او به جهان انسانیت به ویژه جامعه عرب مىکند.
در بخش دوم بعد از توصیه به تقوا، همه مخاطبان خویش را از فریفته شدن در برابر زرقوبرق دنیا برحذر مىدارد و با عباراتى زیبا و پرمعنا و تشبیهاتى جالب، ناپایدارى و بىاعتبارى دنیا را روشن مىسازد.
در بخش سوّم، راه نجات را به همگان نشان مىدهد و تأکید مىکند که تا توان دارید از فرصت بهره گیرید و پیش از آنکه مرگ دامان شما را بگیرد شما دامان سعادت را بگیرید.
بخش اوّل
بعثه حین لا علم قائم، و لا منار ساطع، و لا منهج واضح.
أوصیکم، عباد اللّه، بتقوى اللّه، و أحذّرکم الدّنیا، فإنّها دار شخوص، و محلّة تنغیص، ساکنها ظاعن، و قاطنها بائن، تمید بأهلها میدان السّفینة تقصفها العواصف فی لجج البحار، فمنهم الغرق الوبق، و منهم النّاجی على بطون الأمواج، تحفزه الرّیاح بأذیالها، و تحمله على أهوالها، فما غرق منها فلیس بمستدرک، و ما نجا منها فإلى مهلک!
ترجمه
خداوند پیامبرش را زمانى مبعوث کرد که نشانهاى (از دین و ایمان) برپا نبود؛ نه چراغ هدایتى روشن، و نه طریق حقى آشکار بود.
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى سفارش مىکنم و از دنیاى فریبنده برحذر مىدارم، زیرا سرایى است ناپایدار، و جایگاه سختى و مشقت است، ساکنانش آماده سفر و مقیمانش ناگزیر از جدایى از آن هستند. ساکنان دنیا همچون سرنشینان یک کشتى مىباشند که در دل اقیانوس عمیقى گرفتار امواج کوبنده و سنگینى شده و پیوسته طوفانها و امواج آنها را مضطرب مىسازد. (و سرانجام آن کشتى درهم مىشکند) گروهى از سرنشینانش غرق و هلاک مىگردند و بعضى که نجات مىیابند (و به قطعاتى از چوبهاى کشتى مىچسبند) بادها آنها را به این سو و آن سو مىبرند و بر فراز امواج هولناک مىکشند (و چندین بار مىمیرند و زنده مىشوند تا به ساحل برسند) آنها که غرق شدهاند بازیافتنشان ممکن نیست و آنها که نجات یافتهاند نیز در شرف هلاکتند.
شرح و تفسیر
دریاى هولناک دنیا
امام علیه السّلام در قسمت اوّل این خطبه هنگامى که مىخواهد دورانى را که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله در آن مبعوث شد یعنى عصر جاهلیت را توضیح مىدهد، در سه جمله کوتاه چنین مىفرماید: «خداوند پیامبرش را زمانى مبعوث کرد که نه نشانهاى (از دین و ایمان) برپا بود، نه چراغ هدایتى روشن، و نه طریق حقى آشکار»؛ (بعثه حین لا علم قائم، و لا منار ساطع(2)، و لا منهج واضح).
در زمانهاى گذشته جادّههاى بیابانى و کوهستانى، مانند امروز روشن نبود. البتّه شاهراهها به علت عبور و مرور زیاد مشخص بود؛ ولى راههاى فرعى نامشخص بود براى اینکه مسافران راهها را گم نکنند روزها نشانههایى به صورت ستون و مانند آن در جاى جاى جاده از ابتدا تا مقصد قرار مىدادند که آن را «علم» مىنامیدند و شبها چراغى بالاى آن روشن مىکردند و به این جهت نام منار به خود گرفت»، بنابراین اگر نشانه روزانه و چراغ شبانه و شاهراه واضح نبود، احتمال گمراهى رهروان راه بسیار زیاد بود.
امام علیه السّلام مسیر زندگى مردم را در عصر جاهلیت به کوره راهى تشبیه مىکند که نه نشانهاى در آن برپاست و نه چراغ روشنىبخش، و نتیجه آن همان ضلال مبین است که درباره آنها قرآن بیان فرموده است: ««وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»(3)؛ و به یقین (مردم عصر جاهلیّت قبل از قیام پیامبر اکرم) در گمراهى آشکار بودند». سپس امام در ادامه این سخن، همه انسانها را مخاطب ساخته مىفرماید: «اى بندگان خدا شما را به تقواى الهى سفارش مىکنم، و از دنیاى فریبنده برحذر مىدارم، زیرا سرایى است ناپایدار، و جایگاه سختى و مشقت است. ساکنانش آماده سفر و مقیمانش ناگزیر جدایى
از آن هستند»؛ (أوصیکم، عباد اللّه، بتقوى اللّه، و أحذّرکم الدّنیا، فإنّها دار شخوص(4)، و محلّة تنغیص، ساکنها ظاعن، و قاطنها بائن). این تعبیرات چهارگانه همگى اشاره به ناپایدارى دنیا و بىقرار بودن آن است، آن هم آمیخته با رنج و درد، و شگفت آنکه با آشکار بودن نشانههاى ناپایدارى و درد و رنجها از همهجاى آن، باز هم گروهى عملا جاویدانش مىدانند و براى آن سر و دست مىشکنند.
آنگاه امام علیه السّلام مثال بسیار گویا و تکاندهندهاى براى این دنیا فریبنده بیان مىکند که از آن بهتر تصور نمىشود و مىفرماید: «ساکنان دنیا همچون سرنشینان یک کشتى هستند که در دل اقیانوسى عمیق گرفتار امواج کوبنده و سنگینى شده که پیوسته طوفانها و امواج آنها را مضطرب مىسازد. (و سرانجام آن کشتى درهم مىشکند)، گروهى از سرنشینانش غرق شده و هلاک مىگردند. و بعضى که نجات مىیابند (و به قطعاتى از چوبهاى درهم شکسته کشتى مىچسبند) بادها آنها را به این سو و آن سو مىبرند و بر فراز امواج هولناک به هرطرف مىکشانند (و چندین بار مىمیرند و زنده مىشوند تا به ساحل برسند) آنها که غرق شدهاند بازیافتنشان ممکن نیست و آنها که نجات یافتهاند نیز در شرف هلاکتند»؛ (تمید بأهلها میدان السّفینة تقصفها(5) العواصف فی لجج(6) البحار، فمنهم الغرق الوبق(7)، و منهم النّاجی على بطون الأمواج، تحفزه(8) الرّیاح بأذیالها، و تحمله على أهوالها، فما غرق منها فلیس بمستدرک، و ما نجا منها فإلى مهلک!).
تشبیه دنیا به دریا و تشبیه ساکنانش به سرنشینان کشتى، آن هم به هنگام طوفان سخت که نتیجه آن غرق شدن گروهى است پیش از این خطبه مولا امیر مؤمنان علیه السّلام، در کلمات لقمان حکیم آمده است، هرچند تعبیرات وى هرگز به این زیبایى نیست. لقمان مطابق آنچه امام موسى بن جعفر علیه السّلام در حدیث پرمحتواى خود از او نقل مىفرماید، مىگوید: «یا بنىّ إنّ الدّنیا بحر عمیق قد غرق فیها عالم کثیر فلتکن سفینتک فیها تقوى اللّه و حشوها الإیمان و شرائها التّوکّل و قیّمها العقل و دلیلها العلم و سکّانها الصّبر(9)؛ فرزندم! دنیا دریاى عمیقى است که انسانهاى بسیارى در آن غرق شدهاند. کشتى خود را در این دنیا تقوا قرار ده، و ذخایر آن را ایمان و بادبان آن را توکل، ناخداى آن را عقل، راهنماى آن را علم، و سکّان آن را صبر قرار ده».(10)
امام علیه السّلام در ادامه همین خطبه نجات از این دریاى مخوف را بیان کرده است.
به هرحال، آنچه امام علیه السّلام در این تشبیه گویا و زیبا بیان فرموده حال مردم دنیا را ترسیم مىکند که چگونه در لابهلاى انواع مصائب و ناراحتیها و بلاها قرار دارند، پیوسته امنیت به ناامنى، سلامت به بیمارى؛ غنى به فقر؛ و جمعیّت به پراکندگى تبدیل مىشود و هرزمان در حوادث گوناگون گروهى را در کام امواج خود مىبلعد. با این حال تعجب است از کسانى که بر آن دل مىنهند و به وفادارى آن امیدوارند.
بخش دوم
عباد اللّه، الآن فاعلموا، و الألسن مطلقة، و الابدان صحیحة، و الأعضاء لدنة، و المنقلب فسیح، و المجال عریض، قبل إرهاق الفوت، و حلول الموت. فحقّقوا علیکم نزوله، و لا تنتظروا قدومه.
ترجمه
اى بندگان خدا! هماکنون (به هوش باشید و) اعمال صالح انجام دهید، در حالى که زبانها آزاد، بدنها سالم، اعضا و جوارح نرم و آماده، میدان عمل وسیع و فرصت باقى است. (آرى) پیش از آنکه این فرصت از دست برود و مرگ فرارسد (از آن بهره گیرید)؛ نزول مرگ را حق بشمرید و در انتظار آن (در آینده دوردست) نباشید.
شرح و تفسیر
تا فرصت باقى است کارى کنید
امام علیه السّلام در شرح این بخش از خطبه- همانگونه که قبلا اشاره کردیم- طریق نجات از حوادث خطرناکى را که در بخش قبل به آن اشاره فرمود، به وضوح نشان مىدهد که هر گاه این دستورات به کار گرفته شود نجات از امواج خطرناک دنیاى پرزرقوبرق و فریبنده حتمى است، مىفرماید: «اى بندگان خدا! هماکنون (به هوش باشید و) اعمال صالح انجام دهید، در حالى که زبانها آزاد، بدنها سالم، اعضا و جوارح نرم و آماده، میدان عمل عمل وسیع و فرصت باقى است. پیش از آنکه این فرصت را از دست برود و مرگ فرارسد (از آن بهره گیرید)؛ نزول مرگ را حق بشمرید و در انتظار آن (در آینده دوردست) نباشید»؛ (عباد اللّه، الآن فاعلموا، و الألسن مطلقة، و الابدان صحیحة، و الأعضاء
لدنة(11)، و المنقلب(12) فسیح(13)، و المجال عریض، قبل إرهاق(14) الفوت، و حلول الموت. فحقّقوا علیکم نزوله، و لا تنتظروا قدومه).
امام علیه السّلام در این عبارات پرمعنا به همگان مخصوصا جوانان و پیران، هشدار مىدهد پیش از آنکه دوران پیرى و فرسودگى فرارسد زبانها کند شود، بدنها بیمار، اعضا خشک و میدان تنگ و مجال کوتاه، آرى پیش از اینکه این امور رخ دهد، در فرصت خوبى که در اختیار دارید عمل کنید عمل که بهترین ذخیره و وسیله نجات، اعمال صالحه است.
همچنین تأکید مىکند که در هرسنوسالى که هستید، مرگ را دوردست نبینید. حتى در جوانى و شادابى و سلامت مانند غافلانى نباشید که وقتى به آنها گفته مىشود گناه بس است به درگاه خدا روى آورید، مىگویند: هنوز فرصت باقى است. زمان توبه و عمل صالح بعدا فرامىرسد چه کسى مىداند فردا چه خواهد شد و چه کسى تضمین مىکند که تا یک ساعت دیگر چه پیش مىآید. و کدامین نفر از ما زنده است و کدامین زنده نیست. شبیه همین معنا در آغاز خطبه 237 نیز آمده است که مىفرماید: «فاعلموا و انتم فی نفس البقاء و الصّحف منشورة و التّوبة مبسوطة؛ اکنون که در متن زندگى و حیات هستید و پروندهها باز و بساط توبه گسترده است عمل کنید».
قابل توجه اینکه اکثر نسخههاى نهج البلاغه در آغاز بخش این خطبه «الآن فاعلموا» نوشتهاند (به جاى فاعلموا) و قرائن، شهادت بر صحت همین نسخه مىدهد. انسجام مطالب و تناسب اندرزها هم حکایت از لزوم عمل دارد. خطبه 237 نیز گواه بر آن است.
1) سند خطبه:این خطبه را- افزون بر مرحوم سیّد رضى- در بعضى منابع دیگر مىتوان یافت؛ از جمله آمدى بخشى از این خطبه را (در غرر الحکم در حرف الف) آورده است و نیز بخشهایى از خطبه 192 را همراه بخشهایى از خطبه مورد بحث و بخشهایى از خطبه مورد بحث را همراه خطبه 191 آورده است و این نشان مىدهد هر دو خطبه یکى بوده (و آمدى آن را از منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه اخذ کرده است). (مصادر نهج البلاغه، جلد 3، صفحه 74).
2) «سطوع» به معناى بالا آمدن و گسترده شدن است و نور ساطع آن است که اطراف خود را روشن مىسازد.
3) جمعه، آیه 2.
4) «شخوص» به معناى برآمدن و طلوع کردن و یا از محلى به محل دیگر رفتن است و در اینجا به همین معناى اخیر آمده است.
5) «تقصفها» از ریشه «قصف» بر وزن «حذف» به معناى شکستن آمده است.
6) «لجج» جمع «لجّه» دریاى عمیق و پهناور را گویند.
7) «وبق» از ریشه «وبق» بر وزن «فقر» به معناى هلاکت گرفته شده و صیغه «وبق» بر وزن «خشن» معناى وصفى دارد و به معناى هلاک شده است.
8) «تحفزه» از ریشه «حفز» بر وزن «لفظ» به معناى حرکت دادن و به پیش راندن گرفته شده است.
9) الکافى، جلد 1، صفحه 16.
10) «سکّان» چیزى شبیه فرمان اتومبیل است که کشتى را به واسطه آن چپ و راست هدایت مىکنند.
11) «لدنه» از ریشه «لدانه» بر وزن «شبانه» به معناى نرمى گرفته شده، یعنى پیش از آنکه انسان به پیرى برسد و اعضاى او خشک و کمتحرّک شود.
12) «منقلب» به معناى محلّ بازگشت، در اینجا اشاره به میدان عمل است.
13) «فسیح» از ریشه «فسح» بر وزن «مسح» به معناى گستردن و فسیح به معناى گسترده و وسیع است.
14) «ارهاق» از «رهق» بر وزن «شفق» به معناى کسى را تحت فشار قرار دادن و نیز به معناى نزدیک شدن آمده است؛ بنابراین «ارهاق الفوت» ممکن است اشاره به تحت فشار قرار گرفتن از ناحیه مرگ باشد و یا نزدیک شدن به مرگ.