و من خطبة له علیه السّلام
یحمد اللّه و یثنی على نبیّه و یعظ بالتّقوى
از خطبههاى امام علیه السّلام است که در آن حمد خدا مىگوید و بر پیامبر ثنا مىفرستد و به تقوا و پرهیزگارى اندرز مىدهد.
خطبه در یک نگاه
این خطبه که از درخشانترین خطبههاى امیر مؤمنان على علیه السّلام است از چند بخش
تشکیل شده است:
در بخش اوّل شکر و سپاس خداوند را مىگوید و شهادت به رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىدهد و از پیروى آن حضرت بر دشمنانش به لطف پروردگار سخن مىگوید.
در بخش دوّم ضمن تأکید بر مسئله تقوا، همگان را به آمادگى براى سفر آخرت دعوت مىکند و از پایان زندگى و مشکلات مرگ و حوادث پس از آن سخن مىگوید.
در بخش سوم ضمن تأکید بر ناپایدارى دنیا و شرح عذاب دردناک الهى در قیامت که در انتظار مجرمان است از سرنوشت لذتبخش صالحان در سراى دیگر و نعمتهاى بىنظیر بهشتى و آرامش کامل و پاداش عظیم و فناناپذیر آنها بحث مىکند.
در بخش چهارم بار دیگر امام علیه السّلام به آنچه در بخش دوم بیان فرمود بازمىگردد و با تعبیرات جدیدى همه را تشویق به آمادگى براى سفر آخرت مىکند.
در بخش پنجم که آخرین بخش خطبه است اصحاب و یاران خود را مخاطب ساخته و از حرکات عجولانه و قیامهاى بىثمر و تصمیمهاى خام براى نیل به شهادت و مانند آن، بر حذر مىدارد و تصریح مىکند که اگر در مسیر حق باشید در بستر، هم بمیرید شهید خواهید بود.
بخش اوّل
أحمده شکرا لإنعامه، و أستعینه على وظائف حقوقه، عزیز الجند، عظیم المجد.
و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله دعا إلى طاعته، و قاهر أعداءه جهادا عن دینه؛ لا یثنیه عن ذلک اجتماع على تکذیبه، و التماس لإطفاء نوره.
ترجمه
خداوند را بهپاس نعمتهایش ستایش مىکنم و براى اداى حقوق و اطاعت فرمانهایش از او یارى مىطلبم، خداوندى که سپاهش شکستناپذیر و مجد و عظمتش بزرگ است و گواهى مىدهم که محمّد صلّى اللّه علیه و اله بنده و فرستاده اوست. انسانها را به اطاعت پروردگار دعوت نمود و با دشمنان خدا در طریق جهاد، براى دین حق پیکار کرد و پیروز شد. هرگز هماهنگى و اتّحاد دشمنانش در تکذیب وى و تصمیم بر خاموش کردن نورش او را از مسیر خود بازنداشت.
شرح و تفسیر
پیامبر رحمت و جهاد
امام علیه السّلام در این بخش، از حمد و سپاس خداوند آغاز مىکند و مىگوید: «خداوند را به پاس نعمتهایش ستایش مىکنم و براى اداى حقوق و اطاعت فرمانهایش از او یارى مىطلبم. خداوندى که سپاهش شکستناپذیر و مجد و عظمتش بزرگ است»؛ (أحمده
شکرا لإنعامه، و أستعینه على وظائف حقوقه؛ عزیز الجند، عظیم المجد(2)).
تعبیر به «وظایف حقوق» ممکن است اشاره به واجبات الهى؛ مانند نماز و روزه و خمس و زکات باشد که جز با توفیق الهى بهطور کامل انجام نمىگیرد و ممکن است اشاره به حقوق الهى ناشى از نعمتهایى همچون گوش و چشم و عقل و هوش و جوانى و سلامت باشد، چون هرکدام شکرى را مىطلبد.
سپس به ذکر شهادت به رسالت پیامبر و بعضى از اوصاف برجسته آن حضرت پرداخته، چنین مىفرماید: «شهادت مىدهم که محمّد بنده و فرستاده اوست. انسانها را به اطاعت پروردگار دعوت نمود و با دشمنان خدا، در طریق جهاد براى دین حق پیکار کرد و پیروز شد. هرگز هماهنگى و اتّحاد دشمنانش در تکذیب وى و تصمیم بر خاموش ساختن نورش، او را از مسیر خود بازنداشت»؛ (و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله دعا إلى طاعته، و قاهر أعداءه جهادا عن دینه؛ لا یثنیه(3) عن ذلک اجتماع على تکذیبه، و التماس لإطفاء نوره).
امام علیه السّلام در این قسمت از کلامش به دو نکته مهم از زندگى پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله اشاره فرموده است: نخست اینکه او همواره در پیکار با دشمنان پیروز مىشد و این دلیل روشنى بر مدیریت صحیح پیامبر درباره برنامههاى مبارزاتى و جنگى با دشمن است. افزون بر عنایات و امدادهاى الهى. دیگر اینکه هرگز اتّحاد دشمنان در برابر او در عزم و اراده آن حضرت تأثیر نمىگذاشت و او را ناتوان نمىساخت و از برنامه خود منصرف نمىکرد؛ شجاعانه پیش مىرفت و به مقصود خود مىرسید.
معروف است هنگامى که پیامبر در مکّه بود سران قریش به آن حضرت گفتند: تو به
بتهاى ما بدگویى مىکنى و ما را سفیه مىشمرى و اتحاد جمعیّت ما را به پراکندگى مبدّل ساختهاى! اگر هدفت به دست آوردن مال است هرچه مىخواهى به تو مىدهیم. هرگاه طالب مقامى، مقام برجستهاى به تو خواهیم داد و اگر این برنامهها ناشى از بیمارى توست به درمانت مىپردازیم، پیامبر فرمود: هیچیک از اینها نیست، بلکه خداوند مرا به عنوان رسولش به سوى شما فرستاده و کتابى بر شما نازل کرد. اگر آنچه را آوردم مىپذیرید در دنیا و آخرت بهرهمند خواهید شد و اگر نپذیرید صبر مىکنم تا خداوند میان من و شما داورى کند.
سران قریش رو به عمویش ابو طالب کردند و گفتند از او بخواه که به بتهاى ما بد نگوید یا باهم پیکار مىکنیم تا یکى از دو گروه- ما و آنها- از بین برود. پیامبر فرمود: «یا عمّاه لو وضعت الشّمس فى یمینى و القمر فى شمالى ما ترک هذا القول حتّى أنفذه أو أقتل دونه؛ اى عمو! اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند (و بر همه منظومه شمسى مرا حاکم کنند) من دست از برنامه خود برنمىدارم تا آن را به انجام برسانم یا در این راه کشته شوم».(4)
بخش دوم
فاعتصموا بتقوى اللّه، فإنّ لها حبلا وثیقا عروته، و معقلا منیعا ذروته. و بادروا الموت و غمراته، و امهدوا له قبل حلوله، و أعدّوا له قبل نزوله: فإنّ الغایة القیامة؛ و کفى بذلک واعظا لمن عقل، و معتبرا لمن جهل! و قبل بلوغ الغایة ما تعلمون من ضیق الأرماس، و شدّة الإبلاس، و هول المطّلع، و روعات الفزع، و اختلاف الأضلاع، و استکاک الأسماع، و ظلمة اللّحد، و خیفة الوعد، و غمّ الضّریح، و ردم الصّفیح.
ترجمه
به رشته تقوا چنگ زنید، زیرا رشتهاى است با دستاویزهاى محکم و پناهگاهى است که قله آن بلند و اطمینانبخش است، (با اعمال صالح) به استقبال مرگ و سختیهایش بروید، و پیش از فرارسیدنش آماده آن شوید و هرگونه وسیله نجات را قبل از نزول مرگ فراهم سازید، زیرا پایان کار همه قیامت است، و مرگ براى اندرز خردمندان کفایت مىکند و وسیله عبرتى براى جاهلان است و پیش از فرارسیدن قیامت، مشکلاتى است که مىدانید از جمله تنگى قبرها، شدت غم و اندوه، ترس از حوادث قیامت، بیم و وحشت پىدرپى، درهم فرورفتن استخوانها (بر اثر فشار قبر)، کر شدن گوشها، تاریکى لحد، ترس از وعده عذاب، غم و اندوه تنگناى گور و پوشانده شدن آن از سنگها (و سرانجام خفتن در زیر خروارها سنگ و خاک!).
شرح و تفسیر
مشکلاتى که در پیش رو دارید!
بعد از حمد و سپاس الهى و شهادت به رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله، امام علیه السّلام در این بخش به
مهمترین موضوع سرنوشتساز در زندگى انسانها؛ یعنى تقوا مىپردازد و مىفرماید: «به رشته تقوا چنگ زنید، زیرا رشتهاى است با دستاویزهاى محکم و پناهگاهى است که قله آن بلند و اطمینانبخش است»؛ (فاعتصموا بتقوى اللّه، فإنّ لها حبلا وثیقا عروته، و معقلا(5) منیعا(6) ذروته(7)).
در حقیقت عالم دنیا به منزله چاهى فرض شده که نجات از مشکلات آن جز با چنگ زدن به ریسمانى محکم که همان تقواست ممکن نیست و بار دیگر به محلّى تشبیه شده که مرکز طوفانهاست و براى نجات از عوارض منفى آن باید به دامنه کوه بلندى پناه برد و به این ترتیب تقوا هم وسیله نجات است، از حضیض ذلّت به اوج سعادت و عزّت، و هم عاملى است براى دفاع در مقابل طوفان شهوات و هوا و هوسها.
سپس امام علیه السّلام یکى از مهمترین وسائل عبرت و اندرز را مطرح مىکند و آن را به صورت دقیق و تکاندهندهاى ترسیم مىکند، مىفرماید: «و (با اعمال صالح) به استقبال مرگ و سختیهایش بروید، پیش از فرارسیدنش آماده آن شوید و هرگونه وسیله نجات را قبل از نزول مرگ فراهم سازید چرا که پایان کار همه قیامت است و مرگ براى اندرز خردمندان کفایت مىکند و وسیله عبرتى براى جاهلان است»؛ (و بادروا الموت و غمراته،(8) و امهدوا له قبل حلوله، و أعدّوا له قبل نزوله: فإنّ الغایة القیامة؛ و کفى بذلک واعظا لمن عقل، و معتبرا لمن جهل!).
بدیهى است کسى که سفر پر خوف و خطر و غیر قابل بازگشتى در پیش دارد، باید حداکثر آمادگى را براى آن پیدا کند و اسباب آن را از هرنظر فراهم سازد، آن هم سفرى
همچون سفر سرنوشتساز آخرت و بىشک اگر انسان با پروندهاى پاک و نامه اعمالى پر از حسنات و خالى از سیّئات به سراغ آن رود، جاى نگرانى نیست.
آنگاه امام علیه السّلام به ذکر بخشى از حوادث تکاندهنده مرگ و قبر مىپردازد و مىفرماید: «و پیش از فرارسیدن قیامت، امورى است که مىدانید از جمله: تنگى قبرها، شدت غم و اندوه، ترس از حوادث قیامت، بیم و وحشت پىدرپى، درهم فرورفتن استخوانها (بر اثر فشار قبر)، کر شدن گوشها، تاریکى لحد، ترس از وعده عذاب، غم و اندوه تنگناى گور و پوشانده شدن آن از سنگها (و سرانجام خفتن در زیر خروارها سنگ و خاک)»؛ (و قبل بلوغ الغایة ما تعلمون من ضیق الأرماس(9)، و شدّة الإبلاس(10)، و هول المطّلع(11)، و روعات(12) الفزع، و اختلاف الأضلاع(13)، و استکاک(14) الأسماع، و ظلمة اللّحد، و خیفة الوعد، و غمّ الضّریح(15)، وردم(16) الصّفیح(17)).
با توجه به اینکه مرگ در نزد ما به معناى پایان همه چیز نیست و روح بعد از آن، هوشیار مىماند و بسیارى از مسائل بعد از مرگ را لمس مىکند، قبرهاى تنگ و تاریکى
که در مقایسه با خانههاى وسیع و زیبا بسیار وحشتانگیز است و نگرانیهاى مربوط به فشار قبر و وحشت از آینده، جدایى از دوستان و عزیزان و احساس تنهایى مطلق و متلاشى شدن اعضاى پیکر در زیر خاک و در یک کلمه منتقل شدن از محیطى آرام و مرفه به محیطى بسیار وحشتناک، همه اینها امورى است که فکر آن لرزه بر اندام مىاندازد و به همگان هشدار مىدهد که آماده براى چنین سفر پرخوف و خطرى بشوند. شایان توجه است که امام علیه السّلام ضمن ده تعبیر گویا و کوتاه و تکاندهنده، گویى همه چیز را در مقابل چشم مخاطبان در ارتباط با مسئله مرگ و قبر مجسم مىسازد؛ امورى که همه بدون استثنا باید در انتظار آن باشند و اندیشه در آن انسان را از خواب غفلت، هر چند عمیق باشد بیدار مىسازد و به اصلاح برنامههاى زندگیش وادار مىکند.
شاید به همین دلیل در دستورات اسلامى آمده است هنگامى که میّت را به سوى قبر مىبرید قبل از رسیدن به قبر او را به زمین بگذارید، اندکى صبر کنید باز جلوتر ببرید و به زمین بگذارید و اندکى صبر کنید و به این ترتیب او را براى ورود به جایگاه وحشتناکش آماده کنید.(18)
بخش سوم
فاللّه اللّه عباد اللّه! فإنّ الدّنیا ماضیة بکم على سنن، و أنتم و السّاعة فی قرن. و کأنّها قد جاءت بأشراطها، و أزفت بأفراطها، و وقفت بکم على صراطها. و کأنّها قد أشرفت بزلازلها، و أناخت بکلاکلها، و انصرمت الدّنیا بأهلها، و أخرجتهم من حضنها، فکانت کیوم مضى، أو شهر انقضى، و صار جدیدها رثّا، و سمینها غثّا. فی موقف ضنک المقام، و أمور مشتبهة عظام، و نار شدید کلبها، عال لجبها، ساطع لهبها، متغیّظ زفیرها، متأجّج سعیرها، بعید خمودها، ذاک وقودها، مخوف وعیدها، عم قرارها، مظلمة أقطارها، حامیة قدورها، فظیعة أمورها. «وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً» قد أمن العذاب، و انقطع العتاب؛ و زحزحوا عن النّار، و اطمأنّت بهم الدّار، و رضوا المثوى و القرار. الّذین کانت أعمالهم فی الدّنیا زاکیة، و أعینهم باکیة، و کان لیلهم فی دنیاهم نهارا، تخشّعا و استغفارا؛ و کان نهارهم لیلا، توحّشا و انقطاعا. فجعل اللّه لهم الجنّة مآبا، و الجزاء ثوابا، «وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها» فی ملک دائم، و نعیم قائم.
ترجمه
از خدا بترسید از خدا بترسید اى بندگان خدا! (و بدانید) که دنیا شما را به همان راه خود مىبرد (که دیگران را برد و سرنوشتى چون سرنوشت آنها دارید) شما و قیامت را با یک رشته بستهاند (و کاملا به یکدیگر نزدیک هستید) گویى نشانههاى آن فرارسیده و علائم آن نزدیک شده و شما را در مسیر خود قرار داده است. گویا زلزلههایش در شرف وقوع است و مانند شتر سینه بر زمین نهاده است. دنیا از اهلش بریده و آنها را از آغوش
گرم خویش خارج ساخته است؛ زندگى (براى آنها که رفتند) همچون روزى بود که گذشت یا ماهى که سپرى شد؛ تازههایش کهنه و فربههایش لاغر شده است (سپس هنگامى که) مردم به عرصه محشر مىآیند گنهکاران در برابر صحنه وحشتناکى قرار مىگیرند، در جایگاهى تنگ، در میان مشکلاتى بزرگ و آتشى پرسوز که فریادش بلند و زبانههایش آشکار، غرّش آن پرهیجان، شعلههایش فروزان، خاموشىاش دور از انتظار، آتشگیرهاش شعلهور، تهدیدش مخوف، قرارگاهش (بر اثر دودهاى متراکم) تاریک، جوانبش تیره و ظلمانى، دیگهایش جوشان و امورش سخت و وحشتناک است. پرهیزکاران گروه گروه به سوى بهشت رهنمون مىشوند در حالى که از کیفر عذاب، ایمن و از سرزنشها آسوده و از آتش برکنارند؛ در خانههایى امن و مطمئن قرار مىگیرند و از آن جایگاه، بسیار خشنودند؛ همانها که در دنیا اعمالشان پاک، چشمانشان (از خوف خدا) گریان، شبهایشان در دنیا بر اثر خشوع و استغفار همچون روز و روزهایشان از خوف پروردگار و توجه به او همچون شب بوده است. به همین دلیل خداوند بهشت را منزلگاه آنها و پاداش (عظیم) را ثوابشان قرار داد. (آرى) آنها سزاوار این نعمت و شایسته آن بودند. (سرانجام) در سرایى دائم و در میان نعمتهاى پایدار اقامت مىگزینند.
شرح و تفسیر
اهوال محشر!
در این بخش از خطبه امام علیه السّلام به دنبال بحثى که درباره مرگ و شداید آن بیان فرمود، همه مردم را به آمادگى براى این سفر پرخوف و خطر دعوت مىکند و با تعبیرات تکاندهندهاى از آغاز قیامت و پایان دنیا سخن مىگوید و مىفرماید: «از خدا بترسید از خدا بترسید اى بندگان خدا! (بدانید) که دنیا شما را به همان راه خود مىبرد (که دیگران را برد، و سرنوشتى همچون سرنوشت آنها دارید) شما و قیامت را با یک رشته بستهاند (و کاملا به یکدیگر نزدیک هستید) گویا نشانههاى آن فرارسیده و علائم آن نزدیک شده، و
شما را در مسیر خود قرار داده است، گویا زلزلههایش در شرف وقوع است و مانند شتر سینه بر زمین نهاده است»؛ (فاللّه اللّه عباد اللّه! فإنّ الدّنیا ماضیة بکم على سنن(19)، و أنتم و السّاعة فی قرن(20). و کأنّها قد جاءت بأشراطها(21)، و أزفت(22) بأفراطها(23)، و وقفت بکم على صراطها. و کأنّها قد أشرفت بزلازلها، و أناخت(24) بکلاکلها(25)).
جمله «أنتم و الساعة فی قرن» با توجه به اینکه «قرن» به معناى طنابى است که چند شتر را با آن مىبندند، اشاره به این است که فاصله شما از قیامت دور نیست. این تعبیر ممکن است اشاره به قیامت صغرا، یعنى مرگ باشد یا قیامت کبرا، یعنى روز رستاخیز، زیرا عمر دنیا هرقدر باشد ناچیز است و قیامت فرامىرسد.
تفاوت جمله «و کأنّها قد جاءت بأشراطها» و جمله «و أزفت بأفراطها» در این است که در جمله اوّل مىگوید: نشانههاى قیامت فرارسیده و در جمله دوم سخن از فراهم شدن مقدّمات آن است.
جمله «و أناخت بکلاکلها» را بعضى اشاره به سختیهاى قیامت دانستهاند، زیرا هنگامى که شتر مىخوابد و سینه به زمین مىچسباند سنگینى خود را بر زمین مىافکند؛ ولى بعید نیست که اشاره به آن باشد که برنامه مرگ و قیامت همچون شترى است که بر در خانه همه مىخوابد. کنایه از اینکه هیچ کس از آن رها نیست.
سپس حضرت درباره اوضاع دنیا مىفرماید: «دنیا از اهلش بریده و آنها را از آغوش گرم
خویش خارج ساخته است؛ زندگى (براى آنها که رفتند) همچون روزى بود که گذشت یا ماهى که سپرى شد؛ تازههایش کهنه و فربههایش لاغر شده است»؛ (و انصرمت الدّنیا بأهلها، و أخرجتهم من حضنها(26)، فکانت کیوم مضى أو شهر انقضى، و صار جدیدها رثّا(27)، و سمینها غثّا(28)).
آرى آنها که عمرى کوتاه داشتند گویى به منزله یک روز بود و آنها که عمرى طولانى داشتند به منزله یک ماه که گذشت.
جمله «أخرجتهم من حضنها» اشاره به این است که دنیا مدّتى آنها را در آغوش خود پرورش مىدهد، سپس آنها را رها مىسازد و به کام مرگ مىفرستد.
جملههاى «صار جدیدها رثّا، و سمینها غثّا» اشاره به دگرگونى همه نعمتهاى دنیاست؛ نوها کهنه مىشوند و از دست مىروند و چاقها لاغر مىگردند و با این جهان وداع مىگویند.
آنگاه در ادامه این سخن از وضع انسان در پایان جهان، به بحث از مواقف قیامت مىپردازد، گویا در اینجا کلامى در تقدیر است و یا مرحوم سیّد رضى به هنگام گزینش عبارات بعضى از جملهها را نیاورده است، مىفرماید: «(سپس هنگامى که مردم به عرصه محشر مىآیند گنهکاران در برابر صحنه وحشتناکى قرار مىگیرند) در جایگاهى تنگ، در میان مشکلاتى بزرگ و آتشى پرسوز که فریادش بلند، و زبانههایش آشکار، غرّش آن پر هیجان، شعلههایش فروزان، خاموشىاش دور از انتظار، آتشگیرهاش شعلهور، تهدیدش مخوف، قرارگاهش (بر اثر دودهاى متراکم) تاریک و جوانبش تیره و ظلمانى، دیگهایش جوشان و امورش سخت و وحشتناک است»؛ (فی موقف ضنک(29) المقام، و أمور
مشتبهة عظام، و نار شدید کلبها(30)، عال لجبها(31)، ساطع لهبها، متغیّظ زفیرها، متأجّج(32) سعیرها، بعید خمودها، ذاک(33) وقودها، مخوف وعیدها، عم(34) قرارها، مظلمة أقطارها، حامیة قدورها، فظیعة أمورها).
تعبیر به «موقف» اشاره به صحنه قیامت یا عرصه دوزخ است، به قرینه وصفى که بعد از آن آمده است و قابل توجه اینکه امام علیه السّلام در این عبارت و اوصاف دوازدهگانهاى که براى آتش جهنّم برشمرده، همه ویژگیهاى این اعجازات الهى با دقّت و فصاحت تمام بیان کرده، به گونهاى که پشت گنهکاران را مىلرزاند.
آتش سوزان و خطرناک، آتشى است که هم شعلههایش شدید باشد و هم بر اثر انفجاراتى که در آن رخ مىدهد صداى وحشتناکى از آن برخیزد؛ به آسانى خاموش نشود و آتشگیرهاش کاملا آماده شعلهور شدن باشد؛ دودهاى انبوه و کشنده، درون و اطرافش را فراگیرد به گونهاى که روز روشن در درون آن همچون شب ظلمانى گردد.
امام علیه السّلام این اوصاف را چنان بیان مىکند که گویى با چشم خود همه را در پشت پرده غیبت مىبیند.
سپس به احوال بهشتیان مىپردازد و آن را نیز چنان دقیق و روشن ترسیم مىکند که شعله اشتیاق را در دل مؤمنان برمىافروزد، مىفرماید: «و پرهیزگاران گروه گروه به سوى بهشت رهنمون مىشوند در حالى که از کیفر عذاب، ایمن و از سرزنشها آسوده و از آتش برکنارند؛ در خانههایى امن و مطمئن قرار مىگیرند و از این جایگاه، بسیار خشنودند»؛
(«وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً»(35) قد أمن العذاب، و انقطع العتاب؛ و زحزحوا(36) عن النّار، و اطمأنّت بهم الدّار، و رضوا المثوى و القرار).
امام در این عبارت کوتاه پنج امتیاز بزرگ براى این دسته از پرهیزکاران بهشتى بیان فرموده که همه را مىتوان در آرامش و آسودگى کامل خلاصه کرد، در امان بودن از عذاب و قطع عتاب و دور شدن از آتش و استقرار کامل در سراى بهشتى و خشنودى از این سرنوشت.
آنگاه به معرفى این گروه پرداخته و بخشى از اعمال آنها را شرح مىدهد و مىفرماید: «آنها کسانى هستند که در دنیا اعمالشان پاک چشمانشان (از خوف خدا) گریان، شبهایشان در دنیا بر اثر خشوع و استغفار همچون روز و روزهایشان از خوف پروردگار و توجه به او همچون شب بوده است»؛ (الّذین کانت أعمالهم فی الدّنیا زاکیة، و أعینهم باکیة، و کان لیلهم فی دنیاهم نهارا، تخشّعا و استغفارا؛ و کان نهارهم لیلا، توحّشا و انقطاعا).
امام علیه السّلام در این چهار وصف، مقام والاى آنها را به عالىترین صورت ترسیم کرده و آن را دلیل بر بهشتى بودن آنها شمرده است.
از یک سو اعمالشان در دنیا از هرگونه آلودگى به گناه و ریا و خودبزرگبینى پاک بوده و چشمانشان از خوف خدا و مصائب بندگان مظلوم پروردگار گریان بوده است و از سوى دیگر با شببیدارى و خشوع و خضوع و استغفار از لغزشها شبهایشان همچون روز و روزهاى آنها به سبب دورى از دنیاپرستان و درگیر شدن در غوغاهاى مادى و انقطاع الى الله همچون شب بوده است، آرى این است اوصاف بهشتیان والامقام و سعادتمندان اهل نجات و به یقین با داشتن این صفات، شایسته چنان افتخارى هستند، لذا امام علیه السّلام در پایان این سخن مىافزاید: «به همین دلیل خداوند بهشت را منزلگاه آنها و پاداش
(عظیم) را ثوابشان قرار داد و آنها سزاوار این نعمت و شایسته آن بودند، در سرایى دائم و در میان نعمتهاى پایدار اقامت مىگزینند»؛ (فجعل اللّه لهم الجنّة مآبا، و الجزاء ثوابا، «وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها»(37) فی ملک دائم، و نعیم قائم).
به این ترتیب امام علیه السّلام هم شایستگىهاى آنها را شرح مىدهد و هم جزا و پاداش عظیمشان را. چند صباحى با هواى نفس به مبارزه برخاستند و با عبادت پروردگار و خوف و خشیت او در روزها و شبها شایستگى خود را ثابت کردند و خداوند جواد و کریم پاداش و جزاى بسیار برتر و بالاتر، پاداشى زوالناپذیر و جاودانه نصیبشان کرد.
بخش چهارم
فارعوا عباد اللّه ما برعایته یفوز فائزکم، و بإضاعته یخسر مبطلکم. و بادروا آجالکم بأعمالکم؛ فإنّکم مرتهنون بما أسلفتم، و مدینون بما قدّمتم. و کأن قد نزل بکم المخوف، فلا رجعة تنالون، و لا عثرة تقالون. استعملنا اللّه و إیّاکم بطاعته و طاعة رسوله، و عفا عنّا و عنکم بفضل رحمته.
ترجمه
اى بندگان خدا مراقب چیزى باشید که پیروزمندان با رعایتش به پیروزى مىرسند، و بدکاران با ضایع ساختنش به زیان و خسران گرفتار مىشوند. با اعمال صالح بر مرگ خود پیشى بگیرید، زیرا شما در گرو کارهایى هستید که از پیش فرستادهاید. و به سبب اعمالى که در گذشته انجام دادهاید جزا داده مىشوید. گویى مرگ وحشتناک به سراغ شما آمده؛ نه دسترسى به بازگشت دارید و نه از هیچ لغزشى توان پوزش. خداوند ما و شما را در راه اطاعت خود موفق دارد و از ما و شما به فضل و رحمتش درگذرد.
شرح و تفسیر
آماده سفر آخرت باشید
امام علیه السّلام در این بخش از خطبه به دنبال بیان سرنوشت بدکاران و نیکوکاران به هنگام مرگ و در قیامت مطلبى را بیان مىدارد که سبب نجات و پیروزى به هنگام مرگ و قیامت است، مىفرماید: «اى بندگان خدا مراقب چیزى باشید که پیروزمندان با رعایتش به پیروزى مىرسند، و بدکاران با ضایع ساختنش به زیان و خسران گرفتار مىشوند»؛
(فارعوا عباد اللّه ما برعایته یفوز فائزکم، و بإضاعته یخسر مبطلکم(38)).
روشن است که این تعبیر گویاى امام، اشاره به تقوا و عمل صالح است که رعایت آن سبب رستگارى و پشت کردن به آن سبب زیان و خسران است. همانگونه که در قرآن مجید مىفرماید: ««وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللَّهَ وَ یَتَّقْهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ» هرکس خدا و پیامبرش را اطاعت کند و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهیزد آنها رستگاران واقعى هستند».(39)
در ادامه این سخن، از کوتاهى عمر انسان و عدم اعتماد به بقاى عمر و ابهام حاکم بر لحظه تحقق موت سخن مىگوید و همه را به شتاب براى اندوختن اعمال صالح دعوت مىکند و مىفرماید: «با اعمال صالح بر مرگ خود پیشى بگیرید، زیرا شما در گرو کارهایى هستید که از پیش فرستادهاید و به سبب اعمالى که در گذشته انجام دادهاید جزا داده مىشوید»؛ (و بادروا آجالکم بأعمالکم؛ فإنّکم مرتهنون بما أسلفتم، و مدینون(40) بما قدّمتم).
چه تعبیر زیبایى است (تعبیر به رهن و دین) نسبت به گناهان پیشین؛ گویى گناهان به صورت وامى به گردن انسان مىافتد و همه وجود، به منزله رهن در برابر این وام گروگان است که تا توبه نکند و با اعمال صالح جبران ننماید همچنان گرفتار آن است. قرآن مجید مىفرماید: ««کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ» هرکس گرو اعمال خویش است».(41)
در حدیث معروف نبوى (خطبه شعبانیه درباره اهمیّت ماه مبارک رمضان) مىخوانیم: «أیّها النّاس إنّ أنفسکم مرهونة بأعمالکم ففکّوها باستغفارکم؛ اى مردم
جان شما در گرو اعمال شماست آن را به وسیله استغفار آزاد سازید».(42)
در ادامه به همگان هشدار مىدهد و مىفرماید: «گویى مرگ وحشتناک به سراغ شما آمده، نه دسترسى به بازگشت دارید و نه از هیچ لغزشى توان پوزش خواستن»؛ (و کأن قد نزل بکم المخوف، فلا رجعة تنالون، و لا عثرة تقالون(43)).
در حقیقت امام علیه السّلام به این واقعیت اشاره مىکند که ممکن است هرلحظه مرگ دامان انسان را در حادثهاى بگیرد، به خصوص اینکه ما مرگهاى ناگهانى را که بر اثر ایست قلبى یا حوادث دیگر اتفاق مىافتد با چشم خود مىبینیم، مرگى که بازگشتناپذیر است و اسباب ظاهرى در برابر آن عاجز و ناتوان است.
سپس امام علیه السّلام این فراز را با دعاى کوتاه و جامعى پایان مىبخشد و مىگوید: «خداوند ما و شما را در راه اطاعت خود و پیامبرش موفق دارد و از ما و شما به فضل و رحمتش در گذرد»؛ (استعملنا اللّه و إیّاکم بطاعته و طاعة رسوله، و عفا عنّا و عنکم بفضل رحمته).
بخش پنجم
إلزموا الأرض، و اصبروا على البلاء. و لا تحرّکوا بأیدیکم و سیوفکم فی هوى ألسنتکم، و لا تستعجلوا بما لم یعجّله اللّه لکم. فإنّه من مات منکم على فراشه و هو على معرفة حقّ ربّه و حقّ رسوله و أهل بیته مات شهیدا، و وقع أجره على اللّه، و استوجب ثواب ما نوى من صالح عمله، و قامت النّیّة مقام إصلاته لسیفه؛ فانّ لکلّ شیء مدّة و أجلا.
ترجمه
بر جاى خود باشید (و بدون اجازه دست به نبرد نزنید). در برابر مشکلات و بلاها شکیبا باشید، دست و شمشیرهاى خود را در طریق هواى نفس و آنچه بر زبانتان جارى مىشود به کار نگیرید و نسبت به آنچه خداوند تعجیل آن را لازم ندانسته شتاب نکنید، زیرا آن کس از شما که در بستر خویش بمیرد ولى معرفت پروردگار خود و رسول او و اهل بیتش را بهطور شایسته داشته باشد، شهید از دنیا رفته است، پاداش او بر خداست و ثواب اعمال صالحى را که قصد آن را داشته مىبرد و نیتش جاى ضربات شمشیرش را مىگیرد (بدانید) هرکارى، وقتى دارد و سرآمدى.
شرح و تفسیر
هرکارى وقتى دارد!
امام علیه السّلام در بخش پایانى این خطبه به کسانى که براى شهادت بىتابى و عجله مىکردند و اصرار داشتند که نابههنگام و بدون برنامه امام علیه السّلام آنها را به مبارزه با دشمن دعوت کند، چنین دستور مىدهد: «بر جاى خود باشید (و بدون اجازه دست به نبرد
نزنید) در برابر بلاها و مشکلات شکیبا باشید، دستها و شمشیرهاى خود را در طریق هواى نفس و آنچه بر زبانتان جارى مىشود به کار نگیرید و نسبت به آنچه خداوند تعجیل آن را لازم ندانسته شتاب نکنید»؛ (إلزموا(44) الأرض، و اصبروا على البلاء. و لا تحرّکوا بأیدیکم و سیوفکم فی هوى ألسنتکم، و لا تستعجلوا بما لم یعجّله اللّه لکم).
همانگونه که گروهى از جهاد فى سبیل اللّه فرار مىکنند، گروهى به عکس عجله دارند و نابههنگام طالب جهاد و گاه شهادت در راه خدا هستند. گرچه نیّات این گروه مقدس است ولى اعمال بدون برنامه و بىموقع به یقین آثار منفى و نادرستى دارد. به همین دلیل امام علیه السّلام از این کار نهى مىکند.
سپس به صورت دلیل چنین مىفرماید: «زیرا آن کس از شما که در بستر خویش بمیرد ولى معرفت پروردگار خود و رسول او و اهل بیتش را بهطور شایسته داشته باشد شهید از دنیا رفته است. پاداش او بر خداست و ثواب اعمال صالحى را که قصد آن را داشته مىبرد و نیّتش جاى ضربات شمشیرش را مىگیرد»؛ (فإنّه من مات منکم على فراشه و هو على معرفة حقّ ربّه و حقّ رسوله و أهل بیته مات شهیدا، و وقع أجره على اللّه، و استوجب ثواب ما نوى من صالح عمله، و قامت النّیّة مقام إصلاته(45) لسیفه).
در پایان در جملهاى فشرده مىافزاید: «(بدانید) هرکارى، وقتى دارد و سرآمدى»؛ (فانّ لکلّ شیء مدّة و أجلا).
این جملههاى حکیمانه در هرعصر و هرزمان کارآیى دارد و پاسخ خوبى است براى افراد تندرو و وقتناشناس که نیّات پاکى دارند و چه بسا عاشق جهاد و شهادتند؛ ولى
زمان مناسب آن را تشخیص نمىدهند. پیوسته بیتابى مىکنند و به رهبر خود فشار مىآورند؛ ولى رهبر آگاه، تسلیم فشارها نمىشود و میوه را بىموقع نمىچیند؛ اما آنان را بشارت مىدهد که خداوند پاداشى را که مىخواهند به سبب نیّتشان به آنها مىدهد. اگر در ادعاى خود صادق و ایمانشان به مبدأ و معاد و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و خاندانش محکم باشد، مشمول ثواب مجاهدان راه خدا و شهیدان مىشوند.
این سخن نه تنها در مورد جهاد و شهادت، بلکه درباره همه کارهاى خیر، صادق است که باید به موقع اقدام کرد و در غیر موقع، نیّتهاى خالص، کار اعمال صالح را انجام مىدهد.
شبیه همین نکته مهم را در خطبه پنجم با تعبیر دیگرى بیان کرده، مىفرماید: «و مجتنى الثّمرة لغیر وقت ایناعها کالزّارع بغیر أرضه؛ کسى که میوه را پیش از رسیدن بچیند، همانند کسى است که بذر خود را در زمین نامناسب و شورهزار بپاشد».
این سخن در عصر و زمان ما نیز صادق است؛ گروهى براى مبارزه با منافقان داخلى و دشمنان خارجى بیتابى مىکنند و در انتظار زمان مناسب و برنامهریزى نیستند و یا براى ظهور حضرت مهدى علیه السّلام و جانفشانى در رکابش سخت بیتابند به همه آنها مىتوان گفت اگر پایههاى ایمان شما محکم و نیّاتتان خالص باشد، خداوند پاداش مجاهدان و شهیدان را به شما عنایت مىکند.
—
نکته
قیامهاى نابهنگام
در جوامعى که تحت فشار شدید از سوى دشمن خارجى یا داخلى قرار دارند، گاه کاسه صبر گروهى از مردمى سادهاندیش لبریز مىشود و دست به قیامهاى نابههنگام مىزنند که نه تنها به شکست مىانجامد، بلکه دشمن را بیدار مىکند و فرصتهاى آینده را نیز بر
باد مىدهد. یکى از مشکلات رهبران مدیر و مدبر همین گروهها هستند.
در تاریخ شیعه از این قیامهاى نابههنگام، بعد از واقعه کربلا مواردى دیده مىشود که امامان اهل بیت علیه السّلام از آن نهى مىکردند؛ ولى گاه بعضى از شیعیان مخلص نیز با آنها همراهى مىنمودند.
مسئله مهم این است که مبارزه و قیام براى سرکوب دشمن شرایط زیادى را مىطلبد که رهبران مدیر و مدبر تلاش مىکنند همه آن شرایط فراهم گردد تا قیام به نتیجه قطعى برسد. اگر دیگران «مو» را مىبینند آنها پیچش «مو» را مىبینند و اگر سادهاندیشان «ابرو» را مىبینند آنها به «اشارت ابرو» نگاه مىکنند.
از خطبه بالا استفاده مىشود که امیر مؤمنان علیه السّلام با اینکه بزرگترین مبارز و مجاهد اسلام بود، گرفتار چنین اشخاص شده بود که نقطه مقابل، کندروان، بىحال و تنبل قرار داشت، در دو سوى افراط و تفریط.
گاه عشق به شهادت پس از شنیدن آیات و روایات مربوط به مقامات شهدا، افرادى را به پیمودن این راه دعوت مىکرد؛ ولى امام در خطبه بالا بهترین راه را به آنها نشان مىدهد و مىفرماید: «عجله نکنید، بیتاب نباشید، هرکار زمان و وقتى دارد و بدانید اگر مؤمن و مخلص باشید خدا به نیّات شما همان ثوابى را مىبخشد که به شهیدان راهش مىدهد».
1) سند خطبه:ابن ابى الحدید درباره این خطبه مىگوید: بدان این خطبه از برجستهترین خطبههاى مولا و از کلمات کم نظیر آن حضرت است و انواع صنایع بدیع و فصاحت و بلاغت که خالى از هرگونه تکلّفى است در آن به کار رفته است. خطیب معروف عرب، ابن نباته بسیارى از تعبیرات این خطبه را گرفته و در جاى جاى خطبههاى خود براى زیبا ساختن آنها به کار برده است.نویسنده مصادر نهج البلاغه بعد از نقل این عبارت چنین نتیجه مىگیرد که ابن ابى الحدید این خطبه را در جاى دیگرى غیر از نهج البلاغه نیز یافته است به خصوص اینکه ابن نباته متوفاى سال 374 مدتى قبل از تألیف نهج البلاغه از دنیا چشم بربسته است. آمدى نیز بخشهایى از این خطبه را در غرر الحکم آورده است. (مصادر نهج البلاغه، جلد 3، صفحه 23).
2) «مجد» به معناى گستردگى، شرافت و جلالت و شکوه و جلال و عظمت آمده است و این صفت بهطور کامل مخصوص خداوند است.
3) «یثنیه» از ریشه «ثنى» بر وزن «سعى» در اصل به معناى پیچیدن خبرى است و هنگامى که با عطف، بر وزن «کتف» همراه شود، به معناى پیچیدن پهلو و کنایه از بىاعتنایى و انصراف از چیزى است.
4) تاریخ طبرى، جلد 2، صفحه 67؛ بحار الانوار، جلد 9، صفحه 143 و سیره ابن هشام، جلد 1، صفحه 284.
5) «معقل» به معناى ملجأ و پناهگاه و کوه بلند است، از «عقل» به معناى منع گرفته شده است.
6) «منیع» از «منع» به معناى نفوذناپذیر، دست نیافتنى، و برج و باروى بلند است.
7) «ذروته» به قله کوهها و قسمت بلند هرچیزى اطلاق مىشود.
8) «غمرات» جمع «غمره» بر وزن «ضربه» به معناى از بین بردن آثار چیزى است. سپس به هرچیزى که همه چهره زمین یا غیر آن را بپوشاند، اطلاق شده است. در خطبه بالا غمرات موت، شداید آن است که بر همه وجود انسان مسلّط مىشود.
9) «ارماس» جمع «رمس» به معناى قبر و خاکى است که قبر را با آن پر مىکنند. در این خطبه به همان معناى قبر است.
10) «ابلاس» در اصل به معناى غم و اندوهى است که در مواقع ناگوار به انسان دست مىدهد.
11) «مطّلع» در اصل به معناى محل بلندى است که وقتى انسان از آنجا نگاه مىکند از وضع اطراف آگاه مىشود. سپس به مواقف روز قیامت یا عالم برزخ که انسان از نتیجه اعمالش آگاه مىشود، اطلاق شده است.
12) «روعات» جمع «روع» به معناى ترس و وحشت است.
13) «اضلاع» جمع «ضلع» دندههایى است که اطراف سینه را گرفته است.
14) «استکاک» از ریشه «سکّ» به معناى مسدود کردن چیزى است و به بستن در و ناشنوا شدن گوش نیز اطلاق مىشود و «استکاک الاستماع» یعنى کر شدن گوشها در آستانه مرگ.
15) «ضریح» قبر یا شکافى است که در وسط قبر براى «لحد» ایجاد مىکنند.
16) «ردم» بستن چیزى است و این واژه به پر کردن گودال با خاک و همچنین به سدهاى بزرگ نیز اطلاق شده است.
17) «صفیح» به معناى سنگهاى عریض و الواح پهن است.
18) وسائل الشیعة، جلد 2، صفحه 838 و کتاب الطهارة، ابواب الدفن، باب 16، حدیث 6.
19) «سنن» به معناى طریقه و روش است و گاه به جاده نیز اطلاق مىشود.
20) «قرن» ریسمان و طنابى است که شتران متعدد را با آن به یکدیگر متّصل مىکنند.
21) «أشراط» جمع «شرط» بر وزن «شرف» به معناى علامت و نشانه است.
22) «أزفت» از ریشه «أزف» بر وزن «شرف» به معناى نزدیک شدن گرفته شده است.
23) «أفراط» جمع «فرط» بر وزن «شرط» کوه کوچک و علامت است و خطبه بالا ناظر به معناى دوم است.
24) «اناخت» از «اناخه» به معناى خواباندن شتر است.
25) «کلاکل» جمع «کلکل» بر وزن «جنگل» به معناى سینه است.
26) «حضن» به معناى سینه و آغوش است.
27) «رثّ» به معناى کهنه است.
28) «غثّ» به معناى لاغر و نقطه مقابل سمین است.
29) «ضنک» به معناى سختى و تنگى است.
30) «کلب» به معناى گاز گرفتن سگ است، سپس به معناى هرگونه گزندگى و ناراحتى شدید به کار رفته است.
31) «لجب» به معناى خروش امواج است.
32) «متأجّج» از ریشه «أجیج» به معناى برافروخته شدن آتش است که توأم با صدا باشد.
33) «ذاک» از ریشه «ذکاء» بر وزن «دواء» به معناى شدّت داشتن شعله و حرارت آتش گرفته شده است.
34) «عم» صفت مشبّهه به معناى نابینا از ریشه «عمى» بر وزن «جفا» به نامه نابینا شدن گرفته شده است.
35) «زمر» جمع «زمره» بر وزن «عمره» به معناى گروه کوچک است.
36) «زحزحوا» از ریشه «زحزحه» بر وزن «قهقه» به معناى دور کردن گرفته شده است.
37) فتح، آیه 26.
38) «مبطل» از ریشه «بطلان» به معناى بیهودهگرا و کسى است که در صدد ابطال حق است.
39) نور، آیه 52.
40) «مدینون» از ریشه «دین» به معناى جزا گرفتن است و «مدینون» به کسانى گفته مىشود که به سبب کارى که انجام داده به آنها جزا داده مىشود.
41) مدثر، آیه 38.
42) وسائل الشیعة، جلد 7، صفحه 227، حدیث 20، باب 18 از ابواب احکام شهر رمضان.
43) «تقالون» از ریشه «اقاله» به معناى بازگرداندن و در اینجا کنایه از قبول عذر است.
44) «الزموا» از «لزوم» به معناى ملازم و همراه چیزى بودن است و جمله «ألزموا الأرض» به معناى دستور به توقف و عدم حرکت است.
45) «اصلات» به معناى شمشیر کشیدن است.