جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 190(1)

زمان مطالعه: 20 دقیقه

و من خطبة له علیه السّلام

یحمد اللّه و یثنی على نبیّه و یعظ بالتّقوى‏

از خطبه‏هاى امام علیه السّلام است که در آن حمد خدا مى‏گوید و بر پیامبر ثنا مى‏فرستد و به تقوا و پرهیزگارى اندرز مى‏دهد.

خطبه در یک نگاه‏

این خطبه که از درخشان‏ترین خطبه‏هاى امیر مؤمنان على علیه السّلام است از چند بخش‏

تشکیل شده است:

در بخش اوّل شکر و سپاس خداوند را مى‏گوید و شهادت به رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مى‏دهد و از پیروى آن حضرت بر دشمنانش به لطف پروردگار سخن مى‏گوید.

در بخش دوّم ضمن تأکید بر مسئله تقوا، همگان را به آمادگى براى سفر آخرت دعوت مى‏کند و از پایان زندگى و مشکلات مرگ و حوادث پس از آن سخن مى‏گوید.

در بخش سوم ضمن تأکید بر ناپایدارى دنیا و شرح عذاب دردناک الهى در قیامت که در انتظار مجرمان است از سرنوشت لذت‏بخش صالحان در سراى دیگر و نعمتهاى بى‏نظیر بهشتى و آرامش کامل و پاداش عظیم و فناناپذیر آنها بحث مى‏کند.

در بخش چهارم بار دیگر امام علیه السّلام به آنچه در بخش دوم بیان فرمود بازمى‏گردد و با تعبیرات جدیدى همه را تشویق به آمادگى براى سفر آخرت مى‏کند.

در بخش پنجم که آخرین بخش خطبه است اصحاب و یاران خود را مخاطب ساخته و از حرکات عجولانه و قیامهاى بى‏ثمر و تصمیمهاى خام براى نیل به شهادت و مانند آن، بر حذر مى‏دارد و تصریح مى‏کند که اگر در مسیر حق باشید در بستر، هم بمیرید شهید خواهید بود.

بخش اوّل‏

أحمده شکرا لإنعامه، و أستعینه على وظائف حقوقه، عزیز الجند، عظیم المجد.

و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله دعا إلى طاعته، و قاهر أعداءه جهادا عن دینه؛ لا یثنیه عن ذلک اجتماع على تکذیبه، و التماس لإطفاء نوره.

ترجمه‏

خداوند را به‏پاس نعمتهایش ستایش مى‏کنم و براى اداى حقوق و اطاعت فرمانهایش از او یارى مى‏طلبم، خداوندى که سپاهش شکست‏ناپذیر و مجد و عظمتش بزرگ است و گواهى مى‏دهم که محمّد صلّى اللّه علیه و اله بنده و فرستاده اوست. انسانها را به اطاعت پروردگار دعوت نمود و با دشمنان خدا در طریق جهاد، براى دین حق پیکار کرد و پیروز شد. هرگز هماهنگى و اتّحاد دشمنانش در تکذیب وى و تصمیم بر خاموش کردن نورش او را از مسیر خود بازنداشت.

شرح و تفسیر

پیامبر رحمت و جهاد

امام علیه السّلام در این بخش، از حمد و سپاس خداوند آغاز مى‏کند و مى‏گوید: «خداوند را به پاس نعمتهایش ستایش مى‏کنم و براى اداى حقوق و اطاعت فرمانهایش از او یارى مى‏طلبم. خداوندى که سپاهش شکست‏ناپذیر و مجد و عظمتش بزرگ است»؛ (أحمده‏

شکرا لإنعامه، و أستعینه على وظائف حقوقه؛ عزیز الجند، عظیم المجد(2)).

تعبیر به «وظایف حقوق» ممکن است اشاره به واجبات الهى؛ مانند نماز و روزه و خمس و زکات باشد که جز با توفیق الهى به‏طور کامل انجام نمى‏گیرد و ممکن است اشاره به حقوق الهى ناشى از نعمتهایى همچون گوش و چشم و عقل و هوش و جوانى و سلامت باشد، چون هرکدام شکرى را مى‏طلبد.

سپس به ذکر شهادت به رسالت پیامبر و بعضى از اوصاف برجسته آن حضرت پرداخته، چنین مى‏فرماید: «شهادت مى‏دهم که محمّد بنده و فرستاده اوست. انسانها را به اطاعت پروردگار دعوت نمود و با دشمنان خدا، در طریق جهاد براى دین حق پیکار کرد و پیروز شد. هرگز هماهنگى و اتّحاد دشمنانش در تکذیب وى و تصمیم بر خاموش ساختن نورش، او را از مسیر خود بازنداشت»؛ (و أشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله دعا إلى طاعته، و قاهر أعداءه جهادا عن دینه؛ لا یثنیه(3) عن ذلک اجتماع على تکذیبه، و التماس لإطفاء نوره).

امام علیه السّلام در این قسمت از کلامش به دو نکته مهم از زندگى پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله اشاره فرموده است: نخست اینکه او همواره در پیکار با دشمنان پیروز مى‏شد و این دلیل روشنى بر مدیریت صحیح پیامبر درباره برنامه‏هاى مبارزاتى و جنگى با دشمن است. افزون بر عنایات و امدادهاى الهى. دیگر این‏که هرگز اتّحاد دشمنان در برابر او در عزم و اراده آن حضرت تأثیر نمى‏گذاشت و او را ناتوان نمى‏ساخت و از برنامه خود منصرف نمى‏کرد؛ شجاعانه پیش مى‏رفت و به مقصود خود مى‏رسید.

معروف است هنگامى که پیامبر در مکّه بود سران قریش به آن حضرت گفتند: تو به‏

بتهاى ما بدگویى مى‏کنى و ما را سفیه مى‏شمرى و اتحاد جمعیّت ما را به پراکندگى مبدّل ساخته‏اى! اگر هدفت به دست آوردن مال است هرچه مى‏خواهى به تو مى‏دهیم. هرگاه طالب مقامى، مقام برجسته‏اى به تو خواهیم داد و اگر این برنامه‏ها ناشى از بیمارى توست به درمانت مى‏پردازیم، پیامبر فرمود: هیچ‏یک از اینها نیست، بلکه خداوند مرا به عنوان رسولش به سوى شما فرستاده و کتابى بر شما نازل کرد. اگر آنچه را آوردم مى‏پذیرید در دنیا و آخرت بهره‏مند خواهید شد و اگر نپذیرید صبر مى‏کنم تا خداوند میان من و شما داورى کند.

سران قریش رو به عمویش ابو طالب کردند و گفتند از او بخواه که به بتهاى ما بد نگوید یا باهم پیکار مى‏کنیم تا یکى از دو گروه- ما و آنها- از بین برود. پیامبر فرمود: «یا عمّاه لو وضعت الشّمس فى یمینى و القمر فى شمالى ما ترک هذا القول حتّى أنفذه أو أقتل دونه؛ اى عمو! اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند (و بر همه منظومه شمسى مرا حاکم کنند) من دست از برنامه خود برنمى‏دارم تا آن را به انجام برسانم یا در این راه کشته شوم».(4)

بخش دوم‏

فاعتصموا بتقوى اللّه، فإنّ لها حبلا وثیقا عروته، و معقلا منیعا ذروته. و بادروا الموت و غمراته، و امهدوا له قبل حلوله، و أعدّوا له قبل نزوله: فإنّ الغایة القیامة؛ و کفى بذلک واعظا لمن عقل، و معتبرا لمن جهل! و قبل بلوغ الغایة ما تعلمون من ضیق الأرماس، و شدّة الإبلاس، و هول المطّلع، و روعات الفزع، و اختلاف الأضلاع، و استکاک الأسماع، و ظلمة اللّحد، و خیفة الوعد، و غمّ الضّریح، و ردم الصّفیح.

ترجمه‏

به رشته تقوا چنگ زنید، زیرا رشته‏اى است با دستاویزهاى محکم و پناهگاهى است که قله آن بلند و اطمینان‏بخش است، (با اعمال صالح) به استقبال مرگ و سختیهایش بروید، و پیش از فرارسیدنش آماده آن شوید و هرگونه وسیله نجات را قبل از نزول مرگ فراهم سازید، زیرا پایان کار همه قیامت است، و مرگ براى اندرز خردمندان کفایت مى‏کند و وسیله عبرتى براى جاهلان است و پیش از فرارسیدن قیامت، مشکلاتى است که مى‏دانید از جمله تنگى قبرها، شدت غم و اندوه، ترس از حوادث قیامت، بیم و وحشت پى‏درپى، درهم فرورفتن استخوانها (بر اثر فشار قبر)، کر شدن گوشها، تاریکى لحد، ترس از وعده عذاب، غم و اندوه تنگناى گور و پوشانده شدن آن از سنگها (و سرانجام خفتن در زیر خروارها سنگ و خاک!).

شرح و تفسیر

مشکلاتى که در پیش رو دارید!

بعد از حمد و سپاس الهى و شهادت به رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله، امام علیه السّلام در این بخش به‏

مهمترین موضوع سرنوشت‏ساز در زندگى انسانها؛ یعنى تقوا مى‏پردازد و مى‏فرماید: «به رشته تقوا چنگ زنید، زیرا رشته‏اى است با دستاویزهاى محکم و پناهگاهى است که قله آن بلند و اطمینان‏بخش است»؛ (فاعتصموا بتقوى اللّه، فإنّ لها حبلا وثیقا عروته، و معقلا(5) منیعا(6) ذروته(7)).

در حقیقت عالم دنیا به منزله چاهى فرض شده که نجات از مشکلات آن جز با چنگ زدن به ریسمانى محکم که همان تقواست ممکن نیست و بار دیگر به محلّى تشبیه شده که مرکز طوفان‏هاست و براى نجات از عوارض منفى آن باید به دامنه کوه بلندى پناه برد و به این ترتیب تقوا هم وسیله نجات است، از حضیض ذلّت به اوج سعادت و عزّت، و هم عاملى است براى دفاع در مقابل طوفان شهوات و هوا و هوس‏ها.

سپس امام علیه السّلام یکى از مهم‏ترین وسائل عبرت و اندرز را مطرح مى‏کند و آن را به صورت دقیق و تکان‏دهنده‏اى ترسیم مى‏کند، مى‏فرماید: «و (با اعمال صالح) به استقبال مرگ و سختیهایش بروید، پیش از فرارسیدنش آماده آن شوید و هرگونه وسیله نجات را قبل از نزول مرگ فراهم سازید چرا که پایان کار همه قیامت است و مرگ براى اندرز خردمندان کفایت مى‏کند و وسیله عبرتى براى جاهلان است»؛ (و بادروا الموت و غمراته،(8) و امهدوا له قبل حلوله، و أعدّوا له قبل نزوله: فإنّ الغایة القیامة؛ و کفى بذلک واعظا لمن عقل، و معتبرا لمن جهل!).

بدیهى است کسى که سفر پر خوف و خطر و غیر قابل بازگشتى در پیش دارد، باید حداکثر آمادگى را براى آن پیدا کند و اسباب آن را از هرنظر فراهم سازد، آن هم سفرى‏

همچون سفر سرنوشت‏ساز آخرت و بى‏شک اگر انسان با پرونده‏اى پاک و نامه اعمالى پر از حسنات و خالى از سیّئات به سراغ آن رود، جاى نگرانى نیست.

آن‏گاه امام علیه السّلام به ذکر بخشى از حوادث تکان‏دهنده مرگ و قبر مى‏پردازد و مى‏فرماید: «و پیش از فرارسیدن قیامت، امورى است که مى‏دانید از جمله: تنگى قبرها، شدت غم و اندوه، ترس از حوادث قیامت، بیم و وحشت پى‏درپى، درهم فرورفتن استخوانها (بر اثر فشار قبر)، کر شدن گوشها، تاریکى لحد، ترس از وعده عذاب، غم و اندوه تنگناى گور و پوشانده شدن آن از سنگها (و سرانجام خفتن در زیر خروارها سنگ و خاک)»؛ (و قبل بلوغ الغایة ما تعلمون من ضیق الأرماس(9)، و شدّة الإبلاس(10)، و هول المطّلع(11)، و روعات(12) الفزع، و اختلاف الأضلاع(13)، و استکاک(14) الأسماع، و ظلمة اللّحد، و خیفة الوعد، و غمّ الضّریح(15)، وردم(16) الصّفیح(17)).

با توجه به اینکه مرگ در نزد ما به معناى پایان همه چیز نیست و روح بعد از آن، هوشیار مى‏ماند و بسیارى از مسائل بعد از مرگ را لمس مى‏کند، قبرهاى تنگ و تاریکى‏

که در مقایسه با خانه‏هاى وسیع و زیبا بسیار وحشت‏انگیز است و نگرانیهاى مربوط به فشار قبر و وحشت از آینده، جدایى از دوستان و عزیزان و احساس تنهایى مطلق و متلاشى شدن اعضاى پیکر در زیر خاک و در یک کلمه منتقل شدن از محیطى آرام و مرفه به محیطى بسیار وحشتناک، همه اینها امورى است که فکر آن لرزه بر اندام مى‏اندازد و به همگان هشدار مى‏دهد که آماده براى چنین سفر پرخوف و خطرى بشوند. شایان توجه است که امام علیه السّلام ضمن ده تعبیر گویا و کوتاه و تکان‏دهنده، گویى همه چیز را در مقابل چشم مخاطبان در ارتباط با مسئله مرگ و قبر مجسم مى‏سازد؛ امورى که همه بدون استثنا باید در انتظار آن باشند و اندیشه در آن انسان را از خواب غفلت، هر چند عمیق باشد بیدار مى‏سازد و به اصلاح برنامه‏هاى زندگیش وادار مى‏کند.

شاید به همین دلیل در دستورات اسلامى آمده است هنگامى که میّت را به سوى قبر مى‏برید قبل از رسیدن به قبر او را به زمین بگذارید، اندکى صبر کنید باز جلوتر ببرید و به زمین بگذارید و اندکى صبر کنید و به این ترتیب او را براى ورود به جایگاه وحشتناکش آماده کنید.(18)

بخش سوم‏

فاللّه اللّه عباد اللّه! فإنّ الدّنیا ماضیة بکم على سنن، و أنتم و السّاعة فی قرن. و کأنّها قد جاءت بأشراطها، و أزفت بأفراطها، و وقفت بکم على صراطها. و کأنّها قد أشرفت بزلازلها، و أناخت بکلاکلها، و انصرمت الدّنیا بأهلها، و أخرجتهم من حضنها، فکانت کیوم مضى، أو شهر انقضى، و صار جدیدها رثّا، و سمینها غثّا. فی موقف ضنک المقام، و أمور مشتبهة عظام، و نار شدید کلبها، عال لجبها، ساطع لهبها، متغیّظ زفیرها، متأجّج سعیرها، بعید خمودها، ذاک وقودها، مخوف وعیدها، عم قرارها، مظلمة أقطارها، حامیة قدورها، فظیعة أمورها. «وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً» قد أمن العذاب، و انقطع العتاب؛ و زحزحوا عن النّار، و اطمأنّت بهم الدّار، و رضوا المثوى و القرار. الّذین کانت أعمالهم فی الدّنیا زاکیة، و أعینهم باکیة، و کان لیلهم فی دنیاهم نهارا، تخشّعا و استغفارا؛ و کان نهارهم لیلا، توحّشا و انقطاعا. فجعل اللّه لهم الجنّة مآبا، و الجزاء ثوابا، «وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها» فی ملک دائم، و نعیم قائم.

ترجمه‏

از خدا بترسید از خدا بترسید اى بندگان خدا! (و بدانید) که دنیا شما را به همان راه خود مى‏برد (که دیگران را برد و سرنوشتى چون سرنوشت آنها دارید) شما و قیامت را با یک رشته بسته‏اند (و کاملا به یکدیگر نزدیک هستید) گویى نشانه‏هاى آن فرارسیده و علائم آن نزدیک شده و شما را در مسیر خود قرار داده است. گویا زلزله‏هایش در شرف وقوع است و مانند شتر سینه بر زمین نهاده است. دنیا از اهلش بریده و آنها را از آغوش‏

گرم خویش خارج ساخته است؛ زندگى (براى آنها که رفتند) همچون روزى بود که گذشت یا ماهى که سپرى شد؛ تازه‏هایش کهنه و فربه‏هایش لاغر شده است (سپس هنگامى که) مردم به عرصه محشر مى‏آیند گنه‏کاران در برابر صحنه وحشتناکى قرار مى‏گیرند، در جایگاهى تنگ، در میان مشکلاتى بزرگ و آتشى پرسوز که فریادش بلند و زبانه‏هایش آشکار، غرّش آن پرهیجان، شعله‏هایش فروزان، خاموشى‏اش دور از انتظار، آتش‏گیره‏اش شعله‏ور، تهدیدش مخوف، قرارگاهش (بر اثر دودهاى متراکم) تاریک، جوانبش تیره و ظلمانى، دیگ‏هایش جوشان و امورش سخت و وحشتناک است. پرهیزکاران گروه گروه به سوى بهشت رهنمون مى‏شوند در حالى که از کیفر عذاب، ایمن و از سرزنشها آسوده و از آتش برکنارند؛ در خانه‏هایى امن و مطمئن قرار مى‏گیرند و از آن جایگاه، بسیار خشنودند؛ همان‏ها که در دنیا اعمالشان پاک، چشمانشان (از خوف خدا) گریان، شبهایشان در دنیا بر اثر خشوع و استغفار همچون روز و روزهایشان از خوف پروردگار و توجه به او همچون شب بوده است. به همین دلیل خداوند بهشت را منزلگاه آنها و پاداش (عظیم) را ثوابشان قرار داد. (آرى) آنها سزاوار این نعمت و شایسته آن بودند. (سرانجام) در سرایى دائم و در میان نعمتهاى پایدار اقامت مى‏گزینند.

شرح و تفسیر

اهوال محشر!

در این بخش از خطبه امام علیه السّلام به دنبال بحثى که درباره مرگ و شداید آن بیان فرمود، همه مردم را به آمادگى براى این سفر پرخوف و خطر دعوت مى‏کند و با تعبیرات تکان‏دهنده‏اى از آغاز قیامت و پایان دنیا سخن مى‏گوید و مى‏فرماید: «از خدا بترسید از خدا بترسید اى بندگان خدا! (بدانید) که دنیا شما را به همان راه خود مى‏برد (که دیگران را برد، و سرنوشتى همچون سرنوشت آنها دارید) شما و قیامت را با یک رشته بسته‏اند (و کاملا به یکدیگر نزدیک هستید) گویا نشانه‏هاى آن فرارسیده و علائم آن نزدیک شده، و

شما را در مسیر خود قرار داده است، گویا زلزله‏هایش در شرف وقوع است و مانند شتر سینه بر زمین نهاده است»؛ (فاللّه اللّه عباد اللّه! فإنّ الدّنیا ماضیة بکم على سنن(19)، و أنتم و السّاعة فی قرن(20). و کأنّها قد جاءت بأشراطها(21)، و أزفت(22) بأفراطها(23)، و وقفت بکم على صراطها. و کأنّها قد أشرفت بزلازلها، و أناخت(24) بکلاکلها(25)).

جمله «أنتم و الساعة فی قرن» با توجه به اینکه «قرن» به معناى طنابى است که چند شتر را با آن مى‏بندند، اشاره به این است که فاصله شما از قیامت دور نیست. این تعبیر ممکن است اشاره به قیامت صغرا، یعنى مرگ باشد یا قیامت کبرا، یعنى روز رستاخیز، زیرا عمر دنیا هرقدر باشد ناچیز است و قیامت فرامى‏رسد.

تفاوت جمله «و کأنّها قد جاءت بأشراطها» و جمله «و أزفت بأفراطها» در این است که در جمله اوّل مى‏گوید: نشانه‏هاى قیامت فرارسیده و در جمله دوم سخن از فراهم شدن مقدّمات آن است.

جمله «و أناخت بکلاکلها» را بعضى اشاره به سختیهاى قیامت دانسته‏اند، زیرا هنگامى که شتر مى‏خوابد و سینه به زمین مى‏چسباند سنگینى خود را بر زمین مى‏افکند؛ ولى بعید نیست که اشاره به آن باشد که برنامه مرگ و قیامت همچون شترى است که بر در خانه همه مى‏خوابد. کنایه از اینکه هیچ کس از آن رها نیست.

سپس حضرت درباره اوضاع دنیا مى‏فرماید: «دنیا از اهلش بریده و آنها را از آغوش گرم‏

خویش خارج ساخته است؛ زندگى (براى آنها که رفتند) همچون روزى بود که گذشت یا ماهى که سپرى شد؛ تازه‏هایش کهنه و فربه‏هایش لاغر شده است»؛ (و انصرمت الدّنیا بأهلها، و أخرجتهم من حضنها(26)، فکانت کیوم مضى أو شهر انقضى، و صار جدیدها رثّا(27)، و سمینها غثّا(28)).

آرى آنها که عمرى کوتاه داشتند گویى به منزله یک روز بود و آنها که عمرى طولانى داشتند به منزله یک ماه که گذشت.

جمله «أخرجتهم من حضنها» اشاره به این است که دنیا مدّتى آنها را در آغوش خود پرورش مى‏دهد، سپس آنها را رها مى‏سازد و به کام مرگ مى‏فرستد.

جمله‏هاى «صار جدیدها رثّا، و سمینها غثّا» اشاره به دگرگونى همه نعمتهاى دنیاست؛ نوها کهنه مى‏شوند و از دست مى‏روند و چاقها لاغر مى‏گردند و با این جهان وداع مى‏گویند.

آن‏گاه در ادامه این سخن از وضع انسان در پایان جهان، به بحث از مواقف قیامت مى‏پردازد، گویا در اینجا کلامى در تقدیر است و یا مرحوم سیّد رضى به هنگام گزینش عبارات بعضى از جمله‏ها را نیاورده است، مى‏فرماید: «(سپس هنگامى که مردم به عرصه محشر مى‏آیند گنه‏کاران در برابر صحنه وحشتناکى قرار مى‏گیرند) در جایگاهى تنگ، در میان مشکلاتى بزرگ و آتشى پرسوز که فریادش بلند، و زبانه‏هایش آشکار، غرّش آن پر هیجان، شعله‏هایش فروزان، خاموشى‏اش دور از انتظار، آتش‏گیره‏اش شعله‏ور، تهدیدش مخوف، قرارگاهش (بر اثر دودهاى متراکم) تاریک و جوانبش تیره و ظلمانى، دیگهایش جوشان و امورش سخت و وحشتناک است»؛ (فی موقف ضنک(29) المقام، و أمور

مشتبهة عظام، و نار شدید کلبها(30)، عال لجبها(31)، ساطع لهبها، متغیّظ زفیرها، متأجّج(32) سعیرها، بعید خمودها، ذاک(33) وقودها، مخوف وعیدها، عم(34) قرارها، مظلمة أقطارها، حامیة قدورها، فظیعة أمورها).

تعبیر به «موقف» اشاره به صحنه قیامت یا عرصه دوزخ است، به قرینه وصفى که بعد از آن آمده است و قابل توجه اینکه امام علیه السّلام در این عبارت و اوصاف دوازده‏گانه‏اى که براى آتش جهنّم برشمرده، همه ویژگیهاى این اعجازات الهى با دقّت و فصاحت تمام بیان کرده، به گونه‏اى که پشت گنه‏کاران را مى‏لرزاند.

آتش سوزان و خطرناک، آتشى است که هم شعله‏هایش شدید باشد و هم بر اثر انفجاراتى که در آن رخ مى‏دهد صداى وحشتناکى از آن برخیزد؛ به آسانى خاموش نشود و آتش‏گیره‏اش کاملا آماده شعله‏ور شدن باشد؛ دودهاى انبوه و کشنده، درون و اطرافش را فراگیرد به گونه‏اى که روز روشن در درون آن همچون شب ظلمانى گردد.

امام علیه السّلام این اوصاف را چنان بیان مى‏کند که گویى با چشم خود همه را در پشت پرده غیبت مى‏بیند.

سپس به احوال بهشتیان مى‏پردازد و آن را نیز چنان دقیق و روشن ترسیم مى‏کند که شعله اشتیاق را در دل مؤمنان برمى‏افروزد، مى‏فرماید: «و پرهیزگاران گروه گروه به سوى بهشت رهنمون مى‏شوند در حالى که از کیفر عذاب، ایمن و از سرزنشها آسوده و از آتش برکنارند؛ در خانه‏هایى امن و مطمئن قرار مى‏گیرند و از این جایگاه، بسیار خشنودند»؛

(«وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً»(35) قد أمن العذاب، و انقطع العتاب؛ و زحزحوا(36) عن النّار، و اطمأنّت بهم الدّار، و رضوا المثوى و القرار).

امام در این عبارت کوتاه پنج امتیاز بزرگ براى این دسته از پرهیزکاران بهشتى بیان فرموده که همه را مى‏توان در آرامش و آسودگى کامل خلاصه کرد، در امان بودن از عذاب و قطع عتاب و دور شدن از آتش و استقرار کامل در سراى بهشتى و خشنودى از این سرنوشت.

آن‏گاه به معرفى این گروه پرداخته و بخشى از اعمال آنها را شرح مى‏دهد و مى‏فرماید: «آنها کسانى هستند که در دنیا اعمالشان پاک چشمانشان (از خوف خدا) گریان، شبهایشان در دنیا بر اثر خشوع و استغفار همچون روز و روزهایشان از خوف پروردگار و توجه به او همچون شب بوده است»؛ (الّذین کانت أعمالهم فی الدّنیا زاکیة، و أعینهم باکیة، و کان لیلهم فی دنیاهم نهارا، تخشّعا و استغفارا؛ و کان نهارهم لیلا، توحّشا و انقطاعا).

امام علیه السّلام در این چهار وصف، مقام والاى آنها را به عالى‏ترین صورت ترسیم کرده و آن را دلیل بر بهشتى بودن آنها شمرده است.

از یک سو اعمالشان در دنیا از هرگونه آلودگى به گناه و ریا و خودبزرگ‏بینى پاک بوده و چشمانشان از خوف خدا و مصائب بندگان مظلوم پروردگار گریان بوده است و از سوى دیگر با شب‏بیدارى و خشوع و خضوع و استغفار از لغزشها شبهایشان همچون روز و روزهاى آنها به سبب دورى از دنیاپرستان و درگیر شدن در غوغاهاى مادى و انقطاع الى الله همچون شب بوده است، آرى این است اوصاف بهشتیان والامقام و سعادتمندان اهل نجات و به یقین با داشتن این صفات، شایسته چنان افتخارى هستند، لذا امام علیه السّلام در پایان این سخن مى‏افزاید: «به همین دلیل خداوند بهشت را منزلگاه آنها و پاداش‏

(عظیم) را ثوابشان قرار داد و آنها سزاوار این نعمت و شایسته آن بودند، در سرایى دائم و در میان نعمتهاى پایدار اقامت مى‏گزینند»؛ (فجعل اللّه لهم الجنّة مآبا، و الجزاء ثوابا، «وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها»(37) فی ملک دائم، و نعیم قائم).

به این ترتیب امام علیه السّلام هم شایستگى‏هاى آنها را شرح مى‏دهد و هم جزا و پاداش عظیمشان را. چند صباحى با هواى نفس به مبارزه برخاستند و با عبادت پروردگار و خوف و خشیت او در روزها و شبها شایستگى خود را ثابت کردند و خداوند جواد و کریم پاداش و جزاى بسیار برتر و بالاتر، پاداشى زوال‏ناپذیر و جاودانه نصیبشان کرد.

بخش چهارم‏

فارعوا عباد اللّه ما برعایته یفوز فائزکم، و بإضاعته یخسر مبطلکم. و بادروا آجالکم بأعمالکم؛ فإنّکم مرتهنون بما أسلفتم، و مدینون بما قدّمتم. و کأن قد نزل بکم المخوف، فلا رجعة تنالون، و لا عثرة تقالون. استعملنا اللّه و إیّاکم بطاعته و طاعة رسوله، و عفا عنّا و عنکم بفضل رحمته.

ترجمه‏

اى بندگان خدا مراقب چیزى باشید که پیروزمندان با رعایتش به پیروزى مى‏رسند، و بدکاران با ضایع ساختنش به زیان و خسران گرفتار مى‏شوند. با اعمال صالح بر مرگ خود پیشى بگیرید، زیرا شما در گرو کارهایى هستید که از پیش فرستاده‏اید. و به سبب اعمالى که در گذشته انجام داده‏اید جزا داده مى‏شوید. گویى مرگ وحشتناک به سراغ شما آمده؛ نه دسترسى به بازگشت دارید و نه از هیچ لغزشى توان پوزش. خداوند ما و شما را در راه اطاعت خود موفق دارد و از ما و شما به فضل و رحمتش درگذرد.

شرح و تفسیر

آماده سفر آخرت باشید

امام علیه السّلام در این بخش از خطبه به دنبال بیان سرنوشت بدکاران و نیکوکاران به هنگام مرگ و در قیامت مطلبى را بیان مى‏دارد که سبب نجات و پیروزى به هنگام مرگ و قیامت است، مى‏فرماید: «اى بندگان خدا مراقب چیزى باشید که پیروزمندان با رعایتش به پیروزى مى‏رسند، و بدکاران با ضایع ساختنش به زیان و خسران گرفتار مى‏شوند»؛

(فارعوا عباد اللّه ما برعایته یفوز فائزکم، و بإضاعته یخسر مبطلکم(38)).

روشن است که این تعبیر گویاى امام، اشاره به تقوا و عمل صالح است که رعایت آن سبب رستگارى و پشت کردن به آن سبب زیان و خسران است. همان‏گونه که در قرآن مجید مى‏فرماید: ««وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللَّهَ وَ یَتَّقْهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ» هرکس خدا و پیامبرش را اطاعت کند و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهیزد آنها رستگاران واقعى هستند».(39)

در ادامه این سخن، از کوتاهى عمر انسان و عدم اعتماد به بقاى عمر و ابهام حاکم بر لحظه تحقق موت سخن مى‏گوید و همه را به شتاب براى اندوختن اعمال صالح دعوت مى‏کند و مى‏فرماید: «با اعمال صالح بر مرگ خود پیشى بگیرید، زیرا شما در گرو کارهایى هستید که از پیش فرستاده‏اید و به سبب اعمالى که در گذشته انجام داده‏اید جزا داده مى‏شوید»؛ (و بادروا آجالکم بأعمالکم؛ فإنّکم مرتهنون بما أسلفتم، و مدینون(40) بما قدّمتم).

چه تعبیر زیبایى است (تعبیر به رهن و دین) نسبت به گناهان پیشین؛ گویى گناهان به صورت وامى به گردن انسان مى‏افتد و همه وجود، به منزله رهن در برابر این وام گروگان است که تا توبه نکند و با اعمال صالح جبران ننماید همچنان گرفتار آن است. قرآن مجید مى‏فرماید: ««کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ» هرکس گرو اعمال خویش است».(41)

در حدیث معروف نبوى (خطبه شعبانیه درباره اهمیّت ماه مبارک رمضان) مى‏خوانیم: «أیّها النّاس إنّ أنفسکم مرهونة بأعمالکم ففکّوها باستغفارکم؛ اى مردم‏

جان شما در گرو اعمال شماست آن را به وسیله استغفار آزاد سازید».(42)

در ادامه به همگان هشدار مى‏دهد و مى‏فرماید: «گویى مرگ وحشتناک به سراغ شما آمده، نه دسترسى به بازگشت دارید و نه از هیچ لغزشى توان پوزش خواستن»؛ (و کأن قد نزل بکم المخوف، فلا رجعة تنالون، و لا عثرة تقالون(43)).

در حقیقت امام علیه السّلام به این واقعیت اشاره مى‏کند که ممکن است هرلحظه مرگ دامان انسان را در حادثه‏اى بگیرد، به خصوص این‏که ما مرگ‏هاى ناگهانى را که بر اثر ایست قلبى یا حوادث دیگر اتفاق مى‏افتد با چشم خود مى‏بینیم، مرگى که بازگشت‏ناپذیر است و اسباب ظاهرى در برابر آن عاجز و ناتوان است.

سپس امام علیه السّلام این فراز را با دعاى کوتاه و جامعى پایان مى‏بخشد و مى‏گوید: «خداوند ما و شما را در راه اطاعت خود و پیامبرش موفق دارد و از ما و شما به فضل و رحمتش در گذرد»؛ (استعملنا اللّه و إیّاکم بطاعته و طاعة رسوله، و عفا عنّا و عنکم بفضل رحمته).

بخش پنجم‏

إلزموا الأرض، و اصبروا على البلاء. و لا تحرّکوا بأیدیکم و سیوفکم فی هوى ألسنتکم، و لا تستعجلوا بما لم یعجّله اللّه لکم. فإنّه من مات منکم على فراشه و هو على معرفة حقّ ربّه و حقّ رسوله و أهل بیته مات شهیدا، و وقع أجره على اللّه، و استوجب ثواب ما نوى من صالح عمله، و قامت النّیّة مقام إصلاته لسیفه؛ فانّ لکلّ شی‏ء مدّة و أجلا.

ترجمه‏

بر جاى خود باشید (و بدون اجازه دست به نبرد نزنید). در برابر مشکلات و بلاها شکیبا باشید، دست و شمشیرهاى خود را در طریق هواى نفس و آنچه بر زبانتان جارى مى‏شود به کار نگیرید و نسبت به آنچه خداوند تعجیل آن را لازم ندانسته شتاب نکنید، زیرا آن کس از شما که در بستر خویش بمیرد ولى معرفت پروردگار خود و رسول او و اهل بیتش را به‏طور شایسته داشته باشد، شهید از دنیا رفته است، پاداش او بر خداست و ثواب اعمال صالحى را که قصد آن را داشته مى‏برد و نیتش جاى ضربات شمشیرش را مى‏گیرد (بدانید) هرکارى، وقتى دارد و سرآمدى.

شرح و تفسیر

هرکارى وقتى دارد!

امام علیه السّلام در بخش پایانى این خطبه به کسانى که براى شهادت بى‏تابى و عجله مى‏کردند و اصرار داشتند که نابه‏هنگام و بدون برنامه امام علیه السّلام آنها را به مبارزه با دشمن دعوت کند، چنین دستور مى‏دهد: «بر جاى خود باشید (و بدون اجازه دست به نبرد

نزنید) در برابر بلاها و مشکلات شکیبا باشید، دست‏ها و شمشیرهاى خود را در طریق هواى نفس و آنچه بر زبانتان جارى مى‏شود به کار نگیرید و نسبت به آنچه خداوند تعجیل آن را لازم ندانسته شتاب نکنید»؛ (إلزموا(44) الأرض، و اصبروا على البلاء. و لا تحرّکوا بأیدیکم و سیوفکم فی هوى ألسنتکم، و لا تستعجلوا بما لم یعجّله اللّه لکم).

همان‏گونه که گروهى از جهاد فى سبیل اللّه فرار مى‏کنند، گروهى به عکس عجله دارند و نابه‏هنگام طالب جهاد و گاه شهادت در راه خدا هستند. گرچه نیّات این گروه مقدس است ولى اعمال بدون برنامه و بى‏موقع به یقین آثار منفى و نادرستى دارد. به همین دلیل امام علیه السّلام از این کار نهى مى‏کند.

سپس به صورت دلیل چنین مى‏فرماید: «زیرا آن کس از شما که در بستر خویش بمیرد ولى معرفت پروردگار خود و رسول او و اهل بیتش را به‏طور شایسته داشته باشد شهید از دنیا رفته است. پاداش او بر خداست و ثواب اعمال صالحى را که قصد آن را داشته مى‏برد و نیّتش جاى ضربات شمشیرش را مى‏گیرد»؛ (فإنّه من مات منکم على فراشه و هو على معرفة حقّ ربّه و حقّ رسوله و أهل بیته مات شهیدا، و وقع أجره على اللّه، و استوجب ثواب ما نوى من صالح عمله، و قامت النّیّة مقام إصلاته(45) لسیفه).

در پایان در جمله‏اى فشرده مى‏افزاید: «(بدانید) هرکارى، وقتى دارد و سرآمدى»؛ (فانّ لکلّ شی‏ء مدّة و أجلا).

این جمله‏هاى حکیمانه در هرعصر و هرزمان کارآیى دارد و پاسخ خوبى است براى افراد تندرو و وقت‏ناشناس که نیّات پاکى دارند و چه بسا عاشق جهاد و شهادتند؛ ولى‏

زمان مناسب آن را تشخیص نمى‏دهند. پیوسته بیتابى مى‏کنند و به رهبر خود فشار مى‏آورند؛ ولى رهبر آگاه، تسلیم فشارها نمى‏شود و میوه را بى‏موقع نمى‏چیند؛ اما آنان را بشارت مى‏دهد که خداوند پاداشى را که مى‏خواهند به سبب نیّتشان به آنها مى‏دهد. اگر در ادعاى خود صادق و ایمانشان به مبدأ و معاد و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و خاندانش محکم باشد، مشمول ثواب مجاهدان راه خدا و شهیدان مى‏شوند.

این سخن نه تنها در مورد جهاد و شهادت، بلکه درباره همه کارهاى خیر، صادق است که باید به موقع اقدام کرد و در غیر موقع، نیّتهاى خالص، کار اعمال صالح را انجام مى‏دهد.

شبیه همین نکته مهم را در خطبه پنجم با تعبیر دیگرى بیان کرده، مى‏فرماید: «و مجتنى الثّمرة لغیر وقت ایناعها کالزّارع بغیر أرضه؛ کسى که میوه را پیش از رسیدن بچیند، همانند کسى است که بذر خود را در زمین نامناسب و شوره‏زار بپاشد».

این سخن در عصر و زمان ما نیز صادق است؛ گروهى براى مبارزه با منافقان داخلى و دشمنان خارجى بیتابى مى‏کنند و در انتظار زمان مناسب و برنامه‏ریزى نیستند و یا براى ظهور حضرت مهدى علیه السّلام و جانفشانى در رکابش سخت بیتابند به همه آنها مى‏توان گفت اگر پایه‏هاى ایمان شما محکم و نیّاتتان خالص باشد، خداوند پاداش مجاهدان و شهیدان را به شما عنایت مى‏کند.

نکته

قیامهاى نابهنگام‏

در جوامعى که تحت فشار شدید از سوى دشمن خارجى یا داخلى قرار دارند، گاه کاسه صبر گروهى از مردمى ساده‏اندیش لبریز مى‏شود و دست به قیامهاى نابه‏هنگام مى‏زنند که نه تنها به شکست مى‏انجامد، بلکه دشمن را بیدار مى‏کند و فرصتهاى آینده را نیز بر

باد مى‏دهد. یکى از مشکلات رهبران مدیر و مدبر همین گروه‏ها هستند.

در تاریخ شیعه از این قیامهاى نابه‏هنگام، بعد از واقعه کربلا مواردى دیده مى‏شود که امامان اهل بیت علیه السّلام از آن نهى مى‏کردند؛ ولى گاه بعضى از شیعیان مخلص نیز با آنها همراهى مى‏نمودند.

مسئله مهم این است که مبارزه و قیام براى سرکوب دشمن شرایط زیادى را مى‏طلبد که رهبران مدیر و مدبر تلاش مى‏کنند همه آن شرایط فراهم گردد تا قیام به نتیجه قطعى برسد. اگر دیگران «مو» را مى‏بینند آنها پیچش «مو» را مى‏بینند و اگر ساده‏اندیشان «ابرو» را مى‏بینند آنها به «اشارت ابرو» نگاه مى‏کنند.

از خطبه بالا استفاده مى‏شود که امیر مؤمنان علیه السّلام با اینکه بزرگ‏ترین مبارز و مجاهد اسلام بود، گرفتار چنین اشخاص شده بود که نقطه مقابل، کندروان، بى‏حال و تنبل قرار داشت، در دو سوى افراط و تفریط.

گاه عشق به شهادت پس از شنیدن آیات و روایات مربوط به مقامات شهدا، افرادى را به پیمودن این راه دعوت مى‏کرد؛ ولى امام در خطبه بالا بهترین راه را به آنها نشان مى‏دهد و مى‏فرماید: «عجله نکنید، بیتاب نباشید، هرکار زمان و وقتى دارد و بدانید اگر مؤمن و مخلص باشید خدا به نیّات شما همان ثوابى را مى‏بخشد که به شهیدان راهش مى‏دهد».


1) سند خطبه:ابن ابى الحدید درباره این خطبه مى‏گوید: بدان این خطبه از برجسته‏ترین خطبه‏هاى مولا و از کلمات کم نظیر آن حضرت است و انواع صنایع بدیع و فصاحت و بلاغت که خالى از هرگونه تکلّفى است در آن به کار رفته است. خطیب معروف عرب، ابن نباته بسیارى از تعبیرات این خطبه را گرفته و در جاى جاى خطبه‏هاى خود براى زیبا ساختن آنها به کار برده است.نویسنده مصادر نهج البلاغه بعد از نقل این عبارت چنین نتیجه مى‏گیرد که ابن ابى الحدید این خطبه را در جاى دیگرى غیر از نهج البلاغه نیز یافته است به خصوص اینکه ابن نباته متوفاى سال 374 مدتى قبل از تألیف نهج البلاغه از دنیا چشم بربسته است. آمدى نیز بخشهایى از این خطبه را در غرر الحکم آورده است. (مصادر نهج البلاغه، جلد 3، صفحه 23).

2) «مجد» به معناى گستردگى، شرافت و جلالت و شکوه و جلال و عظمت آمده است و این صفت به‏طور کامل مخصوص خداوند است.

3) «یثنیه» از ریشه «ثنى» بر وزن «سعى» در اصل به معناى پیچیدن خبرى است و هنگامى که با عطف، بر وزن «کتف» همراه شود، به معناى پیچیدن پهلو و کنایه از بى‏اعتنایى و انصراف از چیزى است.

4) تاریخ طبرى، جلد 2، صفحه 67؛ بحار الانوار، جلد 9، صفحه 143 و سیره ابن هشام، جلد 1، صفحه 284.

5) «معقل» به معناى ملجأ و پناهگاه و کوه بلند است، از «عقل» به معناى منع گرفته شده است.

6) «منیع» از «منع» به معناى نفوذناپذیر، دست نیافتنى، و برج و باروى بلند است.

7) «ذروته» به قله کوه‏ها و قسمت بلند هرچیزى اطلاق مى‏شود.

8) «غمرات» جمع «غمره» بر وزن «ضربه» به معناى از بین بردن آثار چیزى است. سپس به هرچیزى که همه چهره زمین یا غیر آن را بپوشاند، اطلاق شده است. در خطبه بالا غمرات موت، شداید آن است که بر همه وجود انسان مسلّط مى‏شود.

9) «ارماس» جمع «رمس» به معناى قبر و خاکى است که قبر را با آن پر مى‏کنند. در این خطبه به همان معناى قبر است.

10) «ابلاس» در اصل به معناى غم و اندوهى است که در مواقع ناگوار به انسان دست مى‏دهد.

11) «مطّلع» در اصل به معناى محل بلندى است که وقتى انسان از آنجا نگاه مى‏کند از وضع اطراف آگاه مى‏شود. سپس به مواقف روز قیامت یا عالم برزخ که انسان از نتیجه اعمالش آگاه مى‏شود، اطلاق شده است.

12) «روعات» جمع «روع» به معناى ترس و وحشت است.

13) «اضلاع» جمع «ضلع» دنده‏هایى است که اطراف سینه را گرفته است.

14) «استکاک» از ریشه «سکّ» به معناى مسدود کردن چیزى است و به بستن در و ناشنوا شدن گوش نیز اطلاق مى‏شود و «استکاک الاستماع» یعنى کر شدن گوشها در آستانه مرگ.

15) «ضریح» قبر یا شکافى است که در وسط قبر براى «لحد» ایجاد مى‏کنند.

16) «ردم» بستن چیزى است و این واژه به پر کردن گودال با خاک و همچنین به سدهاى بزرگ نیز اطلاق شده است.

17) «صفیح» به معناى سنگ‏هاى عریض و الواح پهن است.

18) وسائل الشیعة، جلد 2، صفحه 838 و کتاب الطهارة، ابواب الدفن، باب 16، حدیث 6.

19) «سنن» به معناى طریقه و روش است و گاه به جاده نیز اطلاق مى‏شود.

20) «قرن» ریسمان و طنابى است که شتران متعدد را با آن به یکدیگر متّصل مى‏کنند.

21) «أشراط» جمع «شرط» بر وزن «شرف» به معناى علامت و نشانه است.

22) «أزفت» از ریشه «أزف» بر وزن «شرف» به معناى نزدیک شدن گرفته شده است.

23) «أفراط» جمع «فرط» بر وزن «شرط» کوه کوچک و علامت است و خطبه بالا ناظر به معناى دوم است.

24) «اناخت» از «اناخه» به معناى خواباندن شتر است.

25) «کلاکل» جمع «کلکل» بر وزن «جنگل» به معناى سینه است.

26) «حضن» به معناى سینه و آغوش است.

27) «رثّ» به معناى کهنه است.

28) «غثّ» به معناى لاغر و نقطه مقابل سمین است.

29) «ضنک» به معناى سختى و تنگى است.

30) «کلب» به معناى گاز گرفتن سگ است، سپس به معناى هرگونه گزندگى و ناراحتى شدید به کار رفته است.

31) «لجب» به معناى خروش امواج است.

32) «متأجّج» از ریشه «أجیج» به معناى برافروخته شدن آتش است که توأم با صدا باشد.

33) «ذاک» از ریشه «ذکاء» بر وزن «دواء» به معناى شدّت داشتن شعله و حرارت آتش گرفته شده است.

34) «عم» صفت مشبّهه به معناى نابینا از ریشه «عمى» بر وزن «جفا» به نامه نابینا شدن گرفته شده است.

35) «زمر» جمع «زمره» بر وزن «عمره» به معناى گروه کوچک است.

36) «زحزحوا» از ریشه «زحزحه» بر وزن «قهقه» به معناى دور کردن گرفته شده است.

37) فتح، آیه 26.

38) «مبطل» از ریشه «بطلان» به معناى بیهوده‏گرا و کسى است که در صدد ابطال حق است.

39) نور، آیه 52.

40) «مدینون» از ریشه «دین» به معناى جزا گرفتن است و «مدینون» به کسانى گفته مى‏شود که به سبب کارى که انجام داده به آنها جزا داده مى‏شود.

41) مدثر، آیه 38.

42) وسائل الشیعة، جلد 7، صفحه 227، حدیث 20، باب 18 از ابواب احکام شهر رمضان.

43) «تقالون» از ریشه «اقاله» به معناى بازگرداندن و در اینجا کنایه از قبول عذر است.

44) «الزموا» از «لزوم» به معناى ملازم و همراه چیزى بودن است و جمله «ألزموا الأرض» به معناى دستور به توقف و عدم حرکت است.

45) «اصلات» به معناى شمشیر کشیدن است.