جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 187(1)

زمان مطالعه: 13 دقیقه

و من خطبة له علیه السّلام

و هی فی ذکر الملاحم‏

از خطبه‏هاى امام علیه السّلام است‏

که از حوادث آینده خبر مى‏دهد.

خطبه در یک نگاه‏

این خطبه در واقع دو بخش دارد، در بخش اوّل، امام علیه السّلام سخن از گروهى به میان آورده که در آینده براى دفاع از حق، و نشر عدل و داد قیام مى‏کنند، در زمانى که انواع مفاسد جهان را پر کرده و مردم سخت در فشار و گرفتارى هستند که تناسب با ظهور

حضرت مهدى علیه السّلام و یاران او دارد.

در بخش دوم، اصحاب و یاران و مردم زمان خویش را نصیحت مى‏کند که از فتنه‏ها بپرهیزند و از گرد پیشواى خود پراکنده نشوند و مراقب فتنه‏هاى شدیدترى باشند که در پیش روى آنهاست.

گفتنى است که مدائنى- همان‏گونه که در سند خطبه اشاره شد- قسمت‏هاى دیگرى را از این خطبه که مرحوم سید رضى ذکر نکرده است در کتاب خود با نام صفین آورده و در پایان آن مى‏گوید: مردى از اهل بصره (هنگامى که پیش‏گویى‏هاى على علیه السّلام را با آن شرح و تفصیل شنید) به مردى از اهل کوفه که در کنار او نشسته بود، گفت: من گواهى مى‏دهم که این مرد بر خدا و پیامبر دروغ مى‏بندد. مردى که از اهل کوفه بود، به او گفت: از کجا فهمیدى؟ (ولى او جوابى نداد) سپس مى‏افزاید: آن مرد کوفى مى‏گوید به خدا قسم على علیه السّلام از منبر پایین نیامد مگر این که آن مرد بصرى فلج شد و دست و پاى او از کار افتاد. او را در محملى گذاشتند و به خانه‏اش بردند و در همان شب از دنیا رفت.(2)

بخش اوّل‏

ألا بأبی و أمّی، هم من عدّة أسماؤهم فی السّماء معروفة و فی الأرض مجهولة. ألا فتوقّعوا ما یکون من إدبار أمورکم، و انقطاع وصلکم، و استعمال صغارکم. ذاک حیث تکون ضربة السّیف على المؤمن أهون من الدّرهم من حلّه. ذاک حیث یکون المعطى أعظم أجرا من المعطی. ذاک حیث تسکرون من غیر شراب، بل من النّعمة و النّعیم، و تحلفون من غیر اضطرار، و تکذبون من غیر إحراج. ذاک إذا عضّکم البلاء کما یعضّ القتب غارب البعیر. ما أطول هذا العناء، و أبعد هذا الرّجاء!

ترجمه‏

هان! پدر و مادرم فدایشان باد! همان گروهى که نامشان در آسمان معروف است و در زمین مجهول. بدانید شما باید منتظر عقب‏گرد در امور خویش و گسیختگى پیوندها و روى کار آمدن خردسالان و بى‏کفایتان باشید و این در زمانى است که ضربه شمشیر بر مؤمن آسان‏تر است از یافتن یک درهم حلال و نیز در زمانى است که اجر و پاداش گیرنده از دهنده بیش‏تر است. این امر هنگامى رخ مى‏دهد که مست مى‏شوید بى‏آنکه شراب نوشیده باشید، بلکه مست نعمت و فزونى امکانات هستید، سوگند یاد مى‏کنید بى‏آنکه مجبور باشید، دروغ مى‏گویید در حالى که ناچار نیستید و این هنگامى خواهد بود که بلاها شما را مى‏گزد و مجروح مى‏سازد آن‏گونه که جهاز نامناسب شتر پشت او را مى‏آزارد (و مجروح مى‏کند، آه) این رنج و سختى چه طولانى است و امید رهایى چه دور!

شرح و تفسیر

حوادث وحشتناکى در پیش است!

امام در آغاز این خطبه گروهى از خاصّان درگاه پروردگار را نام مى‏برد که اجمالا مأموریت مهمّى بر دوش دارند و مى‏گوید: «هان! پدر و مادرم فدایشان باد! همان گروهى که نامشان در آسمان معروف است و در زمین مجهول»؛ (ألا بأبی و أمّی(3)، هم من عدّة أسماؤهم فی السّماء معروفة و فی الأرض مجهولة).

در اینکه این گروه کیانند و مأموریتشان چیست؟ در متن خطبه، به اجمال گذشته و لذا در میان شارحان نهج البلاغه اختلاف است؛ بعضى معتقدند آنها یازده امام معصوم از نسل على علیه السّلام هستند که نامهاى آنها در میان فرشتگان آسمان معروف است اما زمینیان تنها گروه خاصّى از آنها و موقعیتشان را مى‏شناسند.

بعضى دیگر از میان اهل سنّت گفته‏اند: اشاره به جمعى از مؤمنان خاص و اولیاست که در تعبیر آنها به عنوان قطب و ابدال ذکر شده است، تعبیراتى که معمولا صوفیان در کلمات خود به کار مى‏برند؛ ولى قرائن متعدّد نشان مى‏دهد که منظور از آن، حضرت مهدى و یاران خاص اوست، زیرا امام بعد از این جمله از حوادث سخت و دردناکى خبر مى‏دهد که انسان را به یاد علائم آخر الزمان و ظهور حضرت مهدى علیه السّلام مى‏اندازد. افزون بر این، در بخشى از خطبه که مدائنى در کتاب صفّین آورده است(4)، اشاره به «خسف در بیداء» شده است؛ یعنى شکافتن بیابان و فرورفتن گروهى در آن و مى‏دانیم که «خسف بیداء» جزو علائم ظهور حضرت مهدى علیه السّلام است که در روایات به آن اشاره شده است.(5)

از اینجا روشن مى‏شود که مأموریت آنها همان مأموریتى است که در روایات فراوان در منابع شیعه و اهل سنّت درباره حضرت مهدى علیه السّلام آمده است که «یملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا».(6)

بعضى در ذیل این جمله سؤالى را مطرح کرده‏اند که چگونه امام مى‏گوید: پدر و مادرم فداى آنها باد در حالى که یک نفر آنها حضرت مهدى است بقیه از یاران و اصحاب او هستند؟

پاسخ این سؤال این است که این‏گونه تعبیرات از زبان امامان درباره غیر امامان که برنامه بسیار مهمى را اجرا کرده‏اند، دیده مى‏شود؛ مانند آنچه در ذیل زیارت وارث آمده است: «بأبى أنتم و أمّی طبتم و طابت الأرض الّتی فیها دفنتم» که معروف است بعضى از امامان علیهم السّلام نیز این زیارت را در برابر قبور شهداى کربلا خوانده‏اند.

مرحوم اربلى در کشف الغمه در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله نقل مى‏کند که روزى فرمود: من عمویم حمزه و برادرم جعفر بن ابى طالب را در خواب دیدم به آنها گفتم: «بابى و أمّى أنتما اىّ الأعمال وجدتما افضل؟ پدر و مادرم به فدایتان باد چه اعمالى را (در آن جهان) افضل و برتر یافتید؟ آنها گفتند: همه پدران و مادران فداى تو باد «وجدنا افضل الأعمال الصّلاة علیک و سقى الماء و حبّ علىّ بن ابى طالب؛ برترین اعمال را درود فرستادن بر تو و آب دادن به تشنگان و محبّت على بن ابى طالب یافتیم».(7)

سپس امام پیش‏گوییهایى از حوادث آینده دردناکى دارد که در انتظار مردم است؛ حوادثى که شبیه علاماتى است که براى ظهور حضرت مهدى ذکر شده است، مى‏فرماید: «بدانید شما باید منتظر عقب‏گرد در امور خویش و گسیختگى پیوندها و روى کار آمدن خردسالان و بى‏کفایتان باشید»؛ (ألا فتوقّعوا ما یکون من إدبار أمورکم، و انقطاع‏

وصلکم، و استعمال صغارکم).

بدیهى است هنگامى که افراد کم تجربه و خام و نالایق در اجتماعى بر سر کار آیند عقب‏گردها شروع مى‏شود و پیوندهاى اجتماعى مى‏گسلد! حال چرا گروهى از زمامداران براى مدیریت‏ها به سراغ صغار و کم‏تجربه‏ها مى‏روند؟ فقط براى آن است که آنها بندگانى هستند «جان و دل بر کف، چشم بر امر و گوش بر فرمان» و این بزرگ‏ترین عامل بدبختى آنهاست.

آن‏گاه امام علیه السّلام به شرح مبسوطى درباره این حوادث دردناک پرداخته، چنین مى‏فرماید: «و این وضع در زمانى است که ضربه شمشیر بر مؤمن آسان‏تر است از یافتن یک درهم حلال و این در زمانى است که اجر و پاداش گیرنده از دهنده بیش‏تر است!»؛ (ذاک حیث تکون ضربة السّیف على المؤمن أهون من الدّرهم من حلّه. ذاک حیث یکون المعطى أعظم أجرا من المعطی).

امام علیه السّلام در این بخش از خطبه، قبل از هرچیز مسئله حلال و حرام اموال را یادآور مى‏شود، زیرا سرنوشت مادى و معنوى جامعه‏ها به آن بستگى دارد، مى‏فرماید: به قدرى اموال آلوده و حرام و غصب و رشوه و تقلب در جامعه زیاد مى‏شود که به دست آوردن یک درهم حلال از تحمل ضربه شمشیر در یک جنگ مشکل‏تر مى‏شود و به همین دلیل آنهایى که انفاق در راه خدا مى‏کنند کمتر مشمول اجر و پاداش الهى مى‏شوند، چون مى‏دانند که اموالشان پاک نیست؛ ولى گیرندگان که از این معنا باخبر نیستند یا مى‏دانند ولى به حکم اضطرار، آن مال مشکوک یا حرام را مى‏گیرند، مسئولیتى در پیشگاه خدا ندارند و اجر و پاداششان بیشتر است در حالى که در یک جامعه سالم مطابق حدیث معروف: «انّ الید العلیا خیر من الید السّفلى؛ دست بالا (دهنده) بهتر از دست پایین (گیرنده) است»(8) قضیه برعکس است یعنى معطى (دهنده) اجرش بیشتر از معطى‏

(گیرنده) است.

در هرحال آنچه درباره فزونى اموال حرام در آخر الزمان در این بیان امام علیه السّلام آمده، در روایات دیگر نیز به وضوح به چشم مى‏خورد. از جمله در حدیثى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله مى‏خوانیم: «أقلّ ما یکون فی آخر الزّمان أخ یوثق به او درهم من حلال؛ کمترین چیزى که در آخر الزمان پیدا مى‏شود برادر مورد اعتماد و درهمى از حلال است».(9)

از آنچه گفتیم روشن شد جمله بالا مفهوم پیچیده و ناشناخته‏اى ندارد که جمعى از شارحان نهج البلاغه درباره آن به بحث پرداخته و احتمالات بعید و ضعیفى داده‏اند.

سپس به مشکلات دیگر آن جامعه فاسد که مردم باید به حکم اجبار در انتظار آن باشند، پرداخته مى‏فرماید: «این امر هنگامى رخ مى‏دهد که مست مى‏شوید بى‏آنکه شراب خورده باشید، بلکه مست نعمت و فزونى امکانات هستید و سوگند یاد مى‏کنید بى‏آنکه مجبور باشید و دروغ مى‏گویید در حالى که ناچار نیستند»؛ (ذاک حیث تسکرون من غیر شراب، بل من النّعمة و النّعیم، و تحلفون من غیر اضطرار، و تکذبون من غیر إحراج).

این بلاهاى سه‏گانه در هرجامعه‏اى باشد آن را به ویرانى مى‏کشد، ثروتمندان، مست ثروت شوند و خدا و خلق او را به فراموشى بسپارند که مستى نعمت از مستى شراب خطرناک‏تر است. مستى شراب ممکن است با گذشتن یک شب پایان یابد ولى مستى نعمت ممکن است یک عمر باقى بماند همچنین قسم خوردن بى‏جهت، ارزش نام خدا را پایین مى‏آورد و دروغ گفتن بدون اجبار بر پایه‏هاى اعتماد را لرزان مى‏سازد و زندگى در چنین جامعه‏اى بسیار مشکل و طاقت‏فرساست.

و در پایان این پیشگویى، چنین مى‏فرماید: «و این هنگامى خواهد بود که بلاها شما را مى‏گزد و مجروح مى‏سازد آن‏گونه که جهاز نامناسب شتر، پشت او را مى‏آزارد (و مجروح‏

مى‏کند، آه) این رنج و سختى چه طولانى است و این امید رهایى چه دور!»؛ (ذاک إذا عضّکم(10) البلاء کما یعضّ القتب(11) غارب(12) البعیر. ما أطول هذا العناء، و أبعد هذا الرّجاء!).

بسیارى از شارحان معتقدند این جمله از جمله‏هاى ما قبل جداست و سیّد رضى- آن‏گونه که معمول اوست- به هنگام گزینش عبارات دلنشین مولا، جمله‏هایى را رها کرده است.

این سخن بعید نیست، زیرا «ذاک» ظاهرا اشاره به نجات و فرجى است که براى اهل ایمان پس از آن همه بلاها حاصل مى‏شود و جمله «ما أطول هذا العناء و أبعد هذا الرّجاء» شاهد خوبى بر این معناست که امام مى‏فرماید: «امید نجاتى بعد از این همه رنج و سختى وجود دارد».

جمله «ألا بأبى و أمّى» نیز نشان مى‏دهد که امام با این سخن در انتظار گروهى است که جامعه اسلامى را از شرّ و فساد نجات مى‏دهند و به هرحال مناسب‏ترین تفسیر براى مجموع این بحث همان است که در بالا اشاره شد و گفتیم ناظر به حوادث سخت و دردناک آخر الزمان و نجات جامعه بشرى از آنها به وسیله ظهور حضرت مهدى علیه السّلام است.

در اینجا توجه به دو نکته لازم است: نخست این‏که چرا امام علیه السّلام مشکلات و بلاها را تشبیه به «قطب» (جهاز چوبى مخصوص شتر که براى حلّ مشکل کوهان او گذارده مى‏شود) کرده است که پشت شتر را مى‏آزارد؟ بعید نیست این تشبیه از آن رو باشد که «قطب» را براى رهایى از مشکل برآمدگى کوهان شتر مى‏گذارند؛ ولى مشکل دیگرى‏

ایجاد مى‏شود که پشت و گردن شتر را آزار مى‏دهد و گاه مجروح مى‏کند. حوادث و بلاهاى آن زمان نیز چنین است که هرچاره‏اى براى آن اندیشیده شود، مشکل دیگرى دامان مردم را مى‏گیرد.

دیگر اینکه امام علیه السّلام چگونه مى‏فرماید: «امید نجات دور است» در حالى که از بعضى از روایات استفاده مى‏شود امید نجات نزدیک است؟

پاسخ آن است که ظهور آن حضرت مشروط به شرایطى است که اگر آن شرایط تحقق یابد، نزدیک است و اگر تحقّق نیابد دور است و به تعبیر دیگر: مؤمنان مى‏توانند با فراهم کردن شرایط ظهور؛ یعنى خودسازى و آمادگى کامل و دعاهاى پى‏درپى، ظهور آن حضرت را از نزدیک سازند و هرگاه این امور ترک شود ظهور به تأخیر خواهد افتاد، بنابراین ظهور از یک نظر نزدیک است و از یک نظر دور و امیدواریم که به لطف پروردگار نزدیک باشد.

نکته

حوادث سخت و دردناک آخر الزمان‏

در این خطبه و بعضى خطبه‏هاى دیگر نهج البلاغه و روایاتى از پیامبر اکرم و امامان اهل بیت علیهم السّلام خبرهایى از آینده تاریک و سختى براى مؤمنان داده شده است.

از ویژگیهاى آن زمان، پشت کردن بسیارى از مردم به مسئله حلال و حرام است. آنچه را به دستشان برسد از هرجا و هرکس باشد براى خود حلال مى‏شمرند و این آلودگى همه زندگى آنها را مى‏آلاید.

ویژگى دیگر که مستى نعمت است سبب مى‏شود مبدأ و معاد را به فراموشى بسپارند و همچون مستان شراب، در عالم بى‏خبرى به سر ببرند. دور زدن احکام و تکیه بر

بهانه‏هاى واهى براى انجام هرکار ناروا و تمسّک به حیله‏هاى شرعى یکى دیگر از ویژگیهاى آن زمان است. بدعتها به صورت سنّتها و سنّتها به صورت بدعتها در مى‏آید.

در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله مى‏خوانیم: «یأتى على النّاس زمان لا یبقى أحد إلّا أکل الرّبا فإن لم یأکله أصابه من غباره؛ زمانى بر مردم فرامى‏رسد که همه رباخوار مى‏شوند و اگر کسانى رباخوار نباشند گرد و غبار ربا بر دامنشان مى‏نشیند».(13)

در حدیث دیگرى در وصایاى رسول خدا به ابن مسعود آمده است: «زمانى بر مردم فرا مى‏رسد که انواع غذاهاى لذیذ را مى‏خورند و بر مرکبها (ى گران قیمت) سوار مى‏شوند و مردان، همچون زنان که براى همسر خود، زینت مى‏کنند خود را مى‏آرایند. زنان، بى‏پرده خارج مى‏شوند و مانند سلاطین جبّار در اجتماع خودنمایى مى‏کنند. این گروه منافقان این امت در آخر الزمان‏اند- تا آنجا که مى‏فرماید: «یابن مسعود یأتى على الناس زمان الصّابر على دینه مثل القابض على الجمرة بکفّه؛ زمانى بر مردم فرامى‏رسد که نگهدارى دین همچون نگهدارى آتش در کف دست است».(14) و حوادث دردناک دیگرى که ذکر همه آنها به طول مى‏انجامد.

این پیشگوییها در واقع افزون بر اینکه جنبه اعجاز دارد، هشدارى است به گروههاى وفادار به اسلام که خود را نبازند و بدانند این دوران پایانى دارد که به ظهور حضرت مهدى ارواحنا فداه مى‏انجامد.

بخش دوم‏

أیّها النّاس، ألقوا هذه الأزمّة الّتی تحمل ظهورها الأثقال من أیدیکم، و لا تصدّعوا على سلطانکم فتذمّوا غبّ فعالکم. و لا تقتحموا ما استقبلتم من فور نار الفتنة، و أمیطوا عن سننها، و خلّوا قصد السّبیل لها: فقد لعمری یهلک فی لهبها المؤمن، و یسلم فیها غیر المسلم.

إنّما مثلی بینکم کمثل السّراج فی الظّلمة، یستضی‏ء به من ولجها. فاسمعوا أیّها النّاس وعوا، و أحضروا آذان قلوبکم تفهموا.

ترجمه‏

اى مردم! افسارهاى این حیوانات را که بارهاى سنگین بر پشت دارند از دست خود رها سازید (اشاره به فتنه‏هاست). هرگز از اطراف پیشواى خود پراکنده نشوید که سرانجام، خویشتن را به خاطر اعمال خود نکوهش خواهید کرد. خود را در آتش فتنه‏اى که در پیش است نیفکنید و از مسیر آن دورى گزینید. راه را براى عبور آن، باز گذارید. به جانم سوگند مؤمنان (اگر خود را کنار نکشند) هلاک مى‏شوند، اما غیر مسلمانان از آن جان سالم به در مى‏برند! مثل من در میان شما همچون چراغ در تاریکى است که هرکس در ظلمت قرار گیرد از نور آن بهره مى‏برد. اى مردم! بشنوید و سخنانم را حفظ کنید و گوشهاى قلب خود را آماده سازید تا کلامم را کاملا درک کنید.

شرح و تفسیر

دستورهایى براى نجات از فتنه‏

به دنبال پیشگوییهایى که امام علیه السّلام از حوادث سخت و دردناک آینده در بخش گذشته‏

خطبه فرمود، در این بخش به یاران خود دستوراتى مى‏دهد که آنها از خطرات این حوادث محفوظ دارد.

نخست مى‏فرماید: «اى مردم! افسار این حیوانات (اشاره به فتنه‏هاست) را که بارهاى سنگینى بر پشت دارند از دست خود رها سازید»؛ (أیّها النّاس، ألقوا هذه الأزمّة(15) الّتی تحمل ظهورها الأثقال من أیدیکم).

این جمله کنایه از این است که حوادثى در اطراف شما رخ مى‏دهد که بارهاى فتنه و فساد را بر دوش دارند، شما رهبرى آنها را به عهده نگیرید و به پیشرفت آن کمک نکنید و در واقع دستور قرآن مجید را به آنها یادآور مى‏شود که مى‏فرماید: ««وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» همکارى و کمک به گناه و تجاوز بر دیگران، نکنید».(16)

سپس مى‏افزاید: «هرگز از اطراف پیشواى خود پراکنده نشوید که سرانجام، خویشتن را به موجب اعمال خود نکوهش خواهید کرد، خود را در آتش فتنه‏اى که در پیش است نیفکنید و از مسیر آن دورى گزینید. وسط راه را براى عبور آن، باز گذارید»؛ (و لا تصدّعوا(17) على سلطانکم فتذمّوا غبّ(18) فعالکم. و لا تقتحموا(19) ما استقبلتم من فور(20) نار الفتنة، و أمیطوا(21) عن سننها(22)، و خلّوا قصد السّبیل(23) لها).

این سخن اشاره به آن است که اگر مردم با فتنه‏ها همکارى نکنند و نه تنها وارد فتنه نشوند، بلکه از آن دورى گزینند و راه را براى عبور آن باز بگذارند، ضایعاتش بسیار کمتر است؛ درست مانند سیلاب عظیمى که مردم توانایى بر کنترل آن ندارند؛ ولى اگر راه آن را باز گذارند که به درّه‏ها و دشت‏ها سرازیر شود ضایعاتش کمتر از آن است که وارد آن شوند و در درون آن قرار گیرند.

آن‏گاه در ادامه به ذکر علّت پرداخته، مى‏فرماید: «به جانم سوگند! مؤمنان (اگر خود را کنار نکشند) هلاک مى‏شوند؛ اما غیر مسلمانان از آن جان سالم به در مى‏برند»؛ (فقد لعمری یهلک فی لهبها المؤمن، و یسلم فیها غیر المسلم).

اشاره به اینکه موج فتنه به قدرى قوى است که مؤمنان اگر بخواهند با آن به مقابله برخیزند نابود مى‏شوند و غیر آنها که خود را کنار مى‏کشند سالم مى‏مانند. در چنین مواردى نباید نیروها را بیهوده از دست داد، بلکه باید آنها را حفظ کرد و منتظر فرصت مناسب بود. این همان چیزى است که فلسفه اصلى تقیّه را در مسائل دینى و اجتماعى و سیاسى تشکیل مى‏دهد، حفظ نیروها و انتظار فرصت.

در پایان خطبه امام علیه السّلام اشاره به موقعیت خود مى‏کند تا غافلان بیدار شوند و از وجود پرفیض او بهره گیرند، مى‏فرماید: «مثل من در میان شما همچون چراغ در تاریکى است که هرکس در ظلمت قرار گیرد از نور آن بهره مى‏برد. اى مردم بشنوید و سخنانم را حفظ کنید و گوشهاى قلب خود را آماده سازید تا کلامم را کاملا بفهمید»؛ (إنّما مثلی بینکم کمثل السّراج فی الظّلمة، یستضی‏ء به من ولجها. فاسمعوا أیّها النّاس وعوا(24)، و أحضروا آذان قلوبکم تفهموا).

آرى امام علیه السّلام هنگامى که حوادث تلخ آینده و ظلمات فتنه‏ها را پیش‏بینى مى‏کند راه نجات آن را نیز نشان مى‏دهد و مى‏فرماید: اگر سخنانى را که من مى‏گویم به خوبى بشنوید و حفظ کنید و دقیقا در آن بیندیشید براى نجات شما از شرّ اشرار و فتنه‏هاى فتنه‏جویان بسیار مؤثر است.

امام علیه السّلام در اینجا وجود خود را به چراغى پرنور در میان امواج ظلمت، تشبیه کرده و به مردم دستور مى‏دهد به سوى این چراغ بیایند و در حوزه پرتوافشانى آن قرار گیرند. نخست دستور مى‏دهند سخنان را بشنوند و نگهدارى کنند. سپس فرمان مى‏دهد که درباره آن تعمق نمایند و حقیقت آن را درک کنند (و این است تفاوت مفهوم جمله «فاسمعوا أیّها النّاس وعوا» با جمله «و أحضروا آذان قلوبکم تفهموا» که یکى شنیدن و درک کردن و نگهدارى نمودن و دیگرى دقت کردن و به عمق آن رسیدن را مى‏گوید).

نکته

کنار رفتن از برابر امواج فتنه‏ها

گاه فتنه‏هایى در جوامع بشرى بروز مى‏کند که افراد باایمان نه قادر بر دفع آن هستند و نه توان تشکیل یک گروه مبارز را دارند و افرادى که مستقیما در برابر این فتنه‏ها قرار گیرند و خود را به آب و آتش بزنند، سرنوشتى جز شکست و نابودى ندارند.

بهترین راه در چنین شرایطى، کنار رفتن از جلو سیلاب فتنه و در انتظار یافتن فرصت مناسب براى قلع و قمع آن است. بدیهى است اقدامات نسنجیده، نتیجه‏اى جز هدر دادن نیروها و از بین بردن فرصتهاى آینده ندارد. فلسفه نهى از قیامها در عصر امامان معصوم نیز همین است و این در واقع شاخه‏اى از شاخه‏هاى تقیّه است؛ تقیّه‏اى که فلسفه‏اش حفظ نیروها براى استفاده از فرصت مناسب است.

امام امیر المؤمنین علیه السّلام با اینکه شجاع‏ترین فرد امت و از مبارزان صف اوّل در مقابل دشمنان اسلام بود در خطبه بالا به نکته دقیقى که گفته شد توجه مى‏دهد و بر آن تأکید مى‏کند.


1) سند خطبه:این خطبه را «ابو الحسن مدائنى» (که از دانشمندان قرن سوم هجرى است) در کتاب صفّین نقل مى‏کند و خطبه‏اى را که او نقل کرده از این جا شروع مى‏شود: «اذا کثر فیکم الأخلاط …» و در ادامه آن بعد از عبارت مفصّلى خطبه مورد بحث را با تفاوت و اضافاتى آورده و به خوبى روشن است که خطبه را از جاى دیگرى گرفته است، زیرا اوّلا او مدّتها پیش از سیّد رضى مى‏زیسته است و ثانیا آنچه را او نقل کرده نسبت به آنچه را سیّد رضى آورده، اضافات قابل ملاحظه‏اى دارد. زمخشرى نیز در کتاب ربیع الابرار بخشى از این خطبه را ذکر کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 2، ص 478).

2) مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 479. همین مطلب را ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود در جلد 6، صفحه 136 آورده است.

3) در ترکیب عبارت فوق- همان‏گونه که بعضى از شارحان نهج البلاغه (خویى) گفته است- «هم» مبتدا و «بأبى و أمّى» در جایگاه خبر و «من» بیانیه است. این عبارت شبیه جمله «بأبى انتم و أمى» است که در اینجا به‏جاى ضمیر مخاطب ضمیر غایب به کار رفته و در آخر جمله قرار گرفته است.

4) مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 478.

5) به بحث علامات ظهور المهدى علیه السّلام در کتاب سفینة البحار ماده «هدى» و بحار الانوار، جلد 2، صفحات 119 و 181 به بعد مراجعه شود.

6) این روایات در همه کتابهایى که درباره حضرت مهدى علیه السّلام نوشته شده- اعم از کتابهایى که شیعه نوشته‏اند یا اهل سنت- آمده است.

7) کشف الغمه، جلد 1، صفحه 95 و بحار الانوار، جلد 22، صفحه 284.

8) میزان الحکمة، جلد 1، صفحه 43، ماده «اخ».

9) بحار الانوار، جلد 74، صفحه 157.

10) «عضّ» از «عضّ» بر وزن «خزّ» در اصل به معناى گاز گرفتن با دندان است، سپس به کنایه در مورد حوادثى که انسان را ناراحت مى‏کند، به کار رفته است.

11) «قتب» جهاز شتر است (چارچوبه کوچکى است کمى بزرگتر از کوهان شتر که روى آن مى‏گذارند تا شخصى که بر آن سوار مى‏شود کوهان وى را نیاز دارد).

12) «غارب» فاصله میان گردن و کوهان است.

13) مستدرک الوسائل، جلد 13، صفحه 333، ابواب ربا، باب 1، حدیث 18.

14) سفینة البحار، ماده «زمان».

15) «ازمّة» جمع «زمام» به معناى افسار است.

16) مائده، آیه 2.

17) «تصدّعوا» از ریشه «صدع» بر وزن «صبر» در اصل به معناى شکافتن است. سپس به معناى پراکنده شدن و اختلاف یا افشاى چیزى آمده است. در این خطبه به همان معناى پراکنده شدن است.

18) «غبّ» آخر و عاقبت چیزى است؛ ولى گاه به معناى یک روز در میان نیز آمده است و در این خطبه یعنى اوّل.

19) «تقتحموا» از ریشه «اقتحام» انداختن خود در چیزى بدون مطالعه است.

20) «فور» و «فوران» به معناى جوشش و جوشیدن است.

21) «امیطوا» از ریشه «میط» بر وزن «صیت» به معناى دور شدن گرفته شده و هنگامى که به باب افعال مى‏رود به معناى دور ساختن است.

22) «سنن» به معناى راه و طریق است و «سنن» بر وزن «کهن» جمع «سنّت» به معناى روشهاست.

23) «قصد السبیل» یعنى وسط راه؛ خواه راه حق باشد یا باطل؛ ولى در بسیارى از موارد بر معناى راه میانه مستقیم حقّ، اطلاق مى‏شود. قرآن مجید مى‏گوید: «وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ» (نحل، آیه 9) و در این خطبه به معناى اوّل است که مطلق میانه راه باشد.

24) «عوا» از ریشه «وعى» بر وزن «سعى» به معناى نگاه داشتن و فهمیدن و حفظ کردن است و چون به صیغه امر و فعل مضارع درآید، واو، از آن حذف مى‏شود.