و من خطبة له علیه السّلام
و هی فی ذکر الملاحم
از خطبههاى امام علیه السّلام است
که از حوادث آینده خبر مىدهد.
خطبه در یک نگاه
این خطبه در واقع دو بخش دارد، در بخش اوّل، امام علیه السّلام سخن از گروهى به میان آورده که در آینده براى دفاع از حق، و نشر عدل و داد قیام مىکنند، در زمانى که انواع مفاسد جهان را پر کرده و مردم سخت در فشار و گرفتارى هستند که تناسب با ظهور
حضرت مهدى علیه السّلام و یاران او دارد.
در بخش دوم، اصحاب و یاران و مردم زمان خویش را نصیحت مىکند که از فتنهها بپرهیزند و از گرد پیشواى خود پراکنده نشوند و مراقب فتنههاى شدیدترى باشند که در پیش روى آنهاست.
گفتنى است که مدائنى- همانگونه که در سند خطبه اشاره شد- قسمتهاى دیگرى را از این خطبه که مرحوم سید رضى ذکر نکرده است در کتاب خود با نام صفین آورده و در پایان آن مىگوید: مردى از اهل بصره (هنگامى که پیشگویىهاى على علیه السّلام را با آن شرح و تفصیل شنید) به مردى از اهل کوفه که در کنار او نشسته بود، گفت: من گواهى مىدهم که این مرد بر خدا و پیامبر دروغ مىبندد. مردى که از اهل کوفه بود، به او گفت: از کجا فهمیدى؟ (ولى او جوابى نداد) سپس مىافزاید: آن مرد کوفى مىگوید به خدا قسم على علیه السّلام از منبر پایین نیامد مگر این که آن مرد بصرى فلج شد و دست و پاى او از کار افتاد. او را در محملى گذاشتند و به خانهاش بردند و در همان شب از دنیا رفت.(2)
بخش اوّل
ألا بأبی و أمّی، هم من عدّة أسماؤهم فی السّماء معروفة و فی الأرض مجهولة. ألا فتوقّعوا ما یکون من إدبار أمورکم، و انقطاع وصلکم، و استعمال صغارکم. ذاک حیث تکون ضربة السّیف على المؤمن أهون من الدّرهم من حلّه. ذاک حیث یکون المعطى أعظم أجرا من المعطی. ذاک حیث تسکرون من غیر شراب، بل من النّعمة و النّعیم، و تحلفون من غیر اضطرار، و تکذبون من غیر إحراج. ذاک إذا عضّکم البلاء کما یعضّ القتب غارب البعیر. ما أطول هذا العناء، و أبعد هذا الرّجاء!
ترجمه
هان! پدر و مادرم فدایشان باد! همان گروهى که نامشان در آسمان معروف است و در زمین مجهول. بدانید شما باید منتظر عقبگرد در امور خویش و گسیختگى پیوندها و روى کار آمدن خردسالان و بىکفایتان باشید و این در زمانى است که ضربه شمشیر بر مؤمن آسانتر است از یافتن یک درهم حلال و نیز در زمانى است که اجر و پاداش گیرنده از دهنده بیشتر است. این امر هنگامى رخ مىدهد که مست مىشوید بىآنکه شراب نوشیده باشید، بلکه مست نعمت و فزونى امکانات هستید، سوگند یاد مىکنید بىآنکه مجبور باشید، دروغ مىگویید در حالى که ناچار نیستید و این هنگامى خواهد بود که بلاها شما را مىگزد و مجروح مىسازد آنگونه که جهاز نامناسب شتر پشت او را مىآزارد (و مجروح مىکند، آه) این رنج و سختى چه طولانى است و امید رهایى چه دور!
شرح و تفسیر
حوادث وحشتناکى در پیش است!
امام در آغاز این خطبه گروهى از خاصّان درگاه پروردگار را نام مىبرد که اجمالا مأموریت مهمّى بر دوش دارند و مىگوید: «هان! پدر و مادرم فدایشان باد! همان گروهى که نامشان در آسمان معروف است و در زمین مجهول»؛ (ألا بأبی و أمّی(3)، هم من عدّة أسماؤهم فی السّماء معروفة و فی الأرض مجهولة).
در اینکه این گروه کیانند و مأموریتشان چیست؟ در متن خطبه، به اجمال گذشته و لذا در میان شارحان نهج البلاغه اختلاف است؛ بعضى معتقدند آنها یازده امام معصوم از نسل على علیه السّلام هستند که نامهاى آنها در میان فرشتگان آسمان معروف است اما زمینیان تنها گروه خاصّى از آنها و موقعیتشان را مىشناسند.
بعضى دیگر از میان اهل سنّت گفتهاند: اشاره به جمعى از مؤمنان خاص و اولیاست که در تعبیر آنها به عنوان قطب و ابدال ذکر شده است، تعبیراتى که معمولا صوفیان در کلمات خود به کار مىبرند؛ ولى قرائن متعدّد نشان مىدهد که منظور از آن، حضرت مهدى و یاران خاص اوست، زیرا امام بعد از این جمله از حوادث سخت و دردناکى خبر مىدهد که انسان را به یاد علائم آخر الزمان و ظهور حضرت مهدى علیه السّلام مىاندازد. افزون بر این، در بخشى از خطبه که مدائنى در کتاب صفّین آورده است(4)، اشاره به «خسف در بیداء» شده است؛ یعنى شکافتن بیابان و فرورفتن گروهى در آن و مىدانیم که «خسف بیداء» جزو علائم ظهور حضرت مهدى علیه السّلام است که در روایات به آن اشاره شده است.(5)
از اینجا روشن مىشود که مأموریت آنها همان مأموریتى است که در روایات فراوان در منابع شیعه و اهل سنّت درباره حضرت مهدى علیه السّلام آمده است که «یملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا».(6)
بعضى در ذیل این جمله سؤالى را مطرح کردهاند که چگونه امام مىگوید: پدر و مادرم فداى آنها باد در حالى که یک نفر آنها حضرت مهدى است بقیه از یاران و اصحاب او هستند؟
پاسخ این سؤال این است که اینگونه تعبیرات از زبان امامان درباره غیر امامان که برنامه بسیار مهمى را اجرا کردهاند، دیده مىشود؛ مانند آنچه در ذیل زیارت وارث آمده است: «بأبى أنتم و أمّی طبتم و طابت الأرض الّتی فیها دفنتم» که معروف است بعضى از امامان علیهم السّلام نیز این زیارت را در برابر قبور شهداى کربلا خواندهاند.
مرحوم اربلى در کشف الغمه در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله نقل مىکند که روزى فرمود: من عمویم حمزه و برادرم جعفر بن ابى طالب را در خواب دیدم به آنها گفتم: «بابى و أمّى أنتما اىّ الأعمال وجدتما افضل؟ پدر و مادرم به فدایتان باد چه اعمالى را (در آن جهان) افضل و برتر یافتید؟ آنها گفتند: همه پدران و مادران فداى تو باد «وجدنا افضل الأعمال الصّلاة علیک و سقى الماء و حبّ علىّ بن ابى طالب؛ برترین اعمال را درود فرستادن بر تو و آب دادن به تشنگان و محبّت على بن ابى طالب یافتیم».(7)
سپس امام پیشگوییهایى از حوادث آینده دردناکى دارد که در انتظار مردم است؛ حوادثى که شبیه علاماتى است که براى ظهور حضرت مهدى ذکر شده است، مىفرماید: «بدانید شما باید منتظر عقبگرد در امور خویش و گسیختگى پیوندها و روى کار آمدن خردسالان و بىکفایتان باشید»؛ (ألا فتوقّعوا ما یکون من إدبار أمورکم، و انقطاع
وصلکم، و استعمال صغارکم).
بدیهى است هنگامى که افراد کم تجربه و خام و نالایق در اجتماعى بر سر کار آیند عقبگردها شروع مىشود و پیوندهاى اجتماعى مىگسلد! حال چرا گروهى از زمامداران براى مدیریتها به سراغ صغار و کمتجربهها مىروند؟ فقط براى آن است که آنها بندگانى هستند «جان و دل بر کف، چشم بر امر و گوش بر فرمان» و این بزرگترین عامل بدبختى آنهاست.
آنگاه امام علیه السّلام به شرح مبسوطى درباره این حوادث دردناک پرداخته، چنین مىفرماید: «و این وضع در زمانى است که ضربه شمشیر بر مؤمن آسانتر است از یافتن یک درهم حلال و این در زمانى است که اجر و پاداش گیرنده از دهنده بیشتر است!»؛ (ذاک حیث تکون ضربة السّیف على المؤمن أهون من الدّرهم من حلّه. ذاک حیث یکون المعطى أعظم أجرا من المعطی).
امام علیه السّلام در این بخش از خطبه، قبل از هرچیز مسئله حلال و حرام اموال را یادآور مىشود، زیرا سرنوشت مادى و معنوى جامعهها به آن بستگى دارد، مىفرماید: به قدرى اموال آلوده و حرام و غصب و رشوه و تقلب در جامعه زیاد مىشود که به دست آوردن یک درهم حلال از تحمل ضربه شمشیر در یک جنگ مشکلتر مىشود و به همین دلیل آنهایى که انفاق در راه خدا مىکنند کمتر مشمول اجر و پاداش الهى مىشوند، چون مىدانند که اموالشان پاک نیست؛ ولى گیرندگان که از این معنا باخبر نیستند یا مىدانند ولى به حکم اضطرار، آن مال مشکوک یا حرام را مىگیرند، مسئولیتى در پیشگاه خدا ندارند و اجر و پاداششان بیشتر است در حالى که در یک جامعه سالم مطابق حدیث معروف: «انّ الید العلیا خیر من الید السّفلى؛ دست بالا (دهنده) بهتر از دست پایین (گیرنده) است»(8) قضیه برعکس است یعنى معطى (دهنده) اجرش بیشتر از معطى
(گیرنده) است.
در هرحال آنچه درباره فزونى اموال حرام در آخر الزمان در این بیان امام علیه السّلام آمده، در روایات دیگر نیز به وضوح به چشم مىخورد. از جمله در حدیثى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله مىخوانیم: «أقلّ ما یکون فی آخر الزّمان أخ یوثق به او درهم من حلال؛ کمترین چیزى که در آخر الزمان پیدا مىشود برادر مورد اعتماد و درهمى از حلال است».(9)
از آنچه گفتیم روشن شد جمله بالا مفهوم پیچیده و ناشناختهاى ندارد که جمعى از شارحان نهج البلاغه درباره آن به بحث پرداخته و احتمالات بعید و ضعیفى دادهاند.
سپس به مشکلات دیگر آن جامعه فاسد که مردم باید به حکم اجبار در انتظار آن باشند، پرداخته مىفرماید: «این امر هنگامى رخ مىدهد که مست مىشوید بىآنکه شراب خورده باشید، بلکه مست نعمت و فزونى امکانات هستید و سوگند یاد مىکنید بىآنکه مجبور باشید و دروغ مىگویید در حالى که ناچار نیستند»؛ (ذاک حیث تسکرون من غیر شراب، بل من النّعمة و النّعیم، و تحلفون من غیر اضطرار، و تکذبون من غیر إحراج).
این بلاهاى سهگانه در هرجامعهاى باشد آن را به ویرانى مىکشد، ثروتمندان، مست ثروت شوند و خدا و خلق او را به فراموشى بسپارند که مستى نعمت از مستى شراب خطرناکتر است. مستى شراب ممکن است با گذشتن یک شب پایان یابد ولى مستى نعمت ممکن است یک عمر باقى بماند همچنین قسم خوردن بىجهت، ارزش نام خدا را پایین مىآورد و دروغ گفتن بدون اجبار بر پایههاى اعتماد را لرزان مىسازد و زندگى در چنین جامعهاى بسیار مشکل و طاقتفرساست.
و در پایان این پیشگویى، چنین مىفرماید: «و این هنگامى خواهد بود که بلاها شما را مىگزد و مجروح مىسازد آنگونه که جهاز نامناسب شتر، پشت او را مىآزارد (و مجروح
مىکند، آه) این رنج و سختى چه طولانى است و این امید رهایى چه دور!»؛ (ذاک إذا عضّکم(10) البلاء کما یعضّ القتب(11) غارب(12) البعیر. ما أطول هذا العناء، و أبعد هذا الرّجاء!).
بسیارى از شارحان معتقدند این جمله از جملههاى ما قبل جداست و سیّد رضى- آنگونه که معمول اوست- به هنگام گزینش عبارات دلنشین مولا، جملههایى را رها کرده است.
این سخن بعید نیست، زیرا «ذاک» ظاهرا اشاره به نجات و فرجى است که براى اهل ایمان پس از آن همه بلاها حاصل مىشود و جمله «ما أطول هذا العناء و أبعد هذا الرّجاء» شاهد خوبى بر این معناست که امام مىفرماید: «امید نجاتى بعد از این همه رنج و سختى وجود دارد».
جمله «ألا بأبى و أمّى» نیز نشان مىدهد که امام با این سخن در انتظار گروهى است که جامعه اسلامى را از شرّ و فساد نجات مىدهند و به هرحال مناسبترین تفسیر براى مجموع این بحث همان است که در بالا اشاره شد و گفتیم ناظر به حوادث سخت و دردناک آخر الزمان و نجات جامعه بشرى از آنها به وسیله ظهور حضرت مهدى علیه السّلام است.
در اینجا توجه به دو نکته لازم است: نخست اینکه چرا امام علیه السّلام مشکلات و بلاها را تشبیه به «قطب» (جهاز چوبى مخصوص شتر که براى حلّ مشکل کوهان او گذارده مىشود) کرده است که پشت شتر را مىآزارد؟ بعید نیست این تشبیه از آن رو باشد که «قطب» را براى رهایى از مشکل برآمدگى کوهان شتر مىگذارند؛ ولى مشکل دیگرى
ایجاد مىشود که پشت و گردن شتر را آزار مىدهد و گاه مجروح مىکند. حوادث و بلاهاى آن زمان نیز چنین است که هرچارهاى براى آن اندیشیده شود، مشکل دیگرى دامان مردم را مىگیرد.
دیگر اینکه امام علیه السّلام چگونه مىفرماید: «امید نجات دور است» در حالى که از بعضى از روایات استفاده مىشود امید نجات نزدیک است؟
پاسخ آن است که ظهور آن حضرت مشروط به شرایطى است که اگر آن شرایط تحقق یابد، نزدیک است و اگر تحقّق نیابد دور است و به تعبیر دیگر: مؤمنان مىتوانند با فراهم کردن شرایط ظهور؛ یعنى خودسازى و آمادگى کامل و دعاهاى پىدرپى، ظهور آن حضرت را از نزدیک سازند و هرگاه این امور ترک شود ظهور به تأخیر خواهد افتاد، بنابراین ظهور از یک نظر نزدیک است و از یک نظر دور و امیدواریم که به لطف پروردگار نزدیک باشد.
—
نکته
حوادث سخت و دردناک آخر الزمان
در این خطبه و بعضى خطبههاى دیگر نهج البلاغه و روایاتى از پیامبر اکرم و امامان اهل بیت علیهم السّلام خبرهایى از آینده تاریک و سختى براى مؤمنان داده شده است.
از ویژگیهاى آن زمان، پشت کردن بسیارى از مردم به مسئله حلال و حرام است. آنچه را به دستشان برسد از هرجا و هرکس باشد براى خود حلال مىشمرند و این آلودگى همه زندگى آنها را مىآلاید.
ویژگى دیگر که مستى نعمت است سبب مىشود مبدأ و معاد را به فراموشى بسپارند و همچون مستان شراب، در عالم بىخبرى به سر ببرند. دور زدن احکام و تکیه بر
بهانههاى واهى براى انجام هرکار ناروا و تمسّک به حیلههاى شرعى یکى دیگر از ویژگیهاى آن زمان است. بدعتها به صورت سنّتها و سنّتها به صورت بدعتها در مىآید.
در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله مىخوانیم: «یأتى على النّاس زمان لا یبقى أحد إلّا أکل الرّبا فإن لم یأکله أصابه من غباره؛ زمانى بر مردم فرامىرسد که همه رباخوار مىشوند و اگر کسانى رباخوار نباشند گرد و غبار ربا بر دامنشان مىنشیند».(13)
در حدیث دیگرى در وصایاى رسول خدا به ابن مسعود آمده است: «زمانى بر مردم فرا مىرسد که انواع غذاهاى لذیذ را مىخورند و بر مرکبها (ى گران قیمت) سوار مىشوند و مردان، همچون زنان که براى همسر خود، زینت مىکنند خود را مىآرایند. زنان، بىپرده خارج مىشوند و مانند سلاطین جبّار در اجتماع خودنمایى مىکنند. این گروه منافقان این امت در آخر الزماناند- تا آنجا که مىفرماید: «یابن مسعود یأتى على الناس زمان الصّابر على دینه مثل القابض على الجمرة بکفّه؛ زمانى بر مردم فرامىرسد که نگهدارى دین همچون نگهدارى آتش در کف دست است».(14) و حوادث دردناک دیگرى که ذکر همه آنها به طول مىانجامد.
این پیشگوییها در واقع افزون بر اینکه جنبه اعجاز دارد، هشدارى است به گروههاى وفادار به اسلام که خود را نبازند و بدانند این دوران پایانى دارد که به ظهور حضرت مهدى ارواحنا فداه مىانجامد.
بخش دوم
أیّها النّاس، ألقوا هذه الأزمّة الّتی تحمل ظهورها الأثقال من أیدیکم، و لا تصدّعوا على سلطانکم فتذمّوا غبّ فعالکم. و لا تقتحموا ما استقبلتم من فور نار الفتنة، و أمیطوا عن سننها، و خلّوا قصد السّبیل لها: فقد لعمری یهلک فی لهبها المؤمن، و یسلم فیها غیر المسلم.
إنّما مثلی بینکم کمثل السّراج فی الظّلمة، یستضیء به من ولجها. فاسمعوا أیّها النّاس وعوا، و أحضروا آذان قلوبکم تفهموا.
ترجمه
اى مردم! افسارهاى این حیوانات را که بارهاى سنگین بر پشت دارند از دست خود رها سازید (اشاره به فتنههاست). هرگز از اطراف پیشواى خود پراکنده نشوید که سرانجام، خویشتن را به خاطر اعمال خود نکوهش خواهید کرد. خود را در آتش فتنهاى که در پیش است نیفکنید و از مسیر آن دورى گزینید. راه را براى عبور آن، باز گذارید. به جانم سوگند مؤمنان (اگر خود را کنار نکشند) هلاک مىشوند، اما غیر مسلمانان از آن جان سالم به در مىبرند! مثل من در میان شما همچون چراغ در تاریکى است که هرکس در ظلمت قرار گیرد از نور آن بهره مىبرد. اى مردم! بشنوید و سخنانم را حفظ کنید و گوشهاى قلب خود را آماده سازید تا کلامم را کاملا درک کنید.
شرح و تفسیر
دستورهایى براى نجات از فتنه
به دنبال پیشگوییهایى که امام علیه السّلام از حوادث سخت و دردناک آینده در بخش گذشته
خطبه فرمود، در این بخش به یاران خود دستوراتى مىدهد که آنها از خطرات این حوادث محفوظ دارد.
نخست مىفرماید: «اى مردم! افسار این حیوانات (اشاره به فتنههاست) را که بارهاى سنگینى بر پشت دارند از دست خود رها سازید»؛ (أیّها النّاس، ألقوا هذه الأزمّة(15) الّتی تحمل ظهورها الأثقال من أیدیکم).
این جمله کنایه از این است که حوادثى در اطراف شما رخ مىدهد که بارهاى فتنه و فساد را بر دوش دارند، شما رهبرى آنها را به عهده نگیرید و به پیشرفت آن کمک نکنید و در واقع دستور قرآن مجید را به آنها یادآور مىشود که مىفرماید: ««وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» همکارى و کمک به گناه و تجاوز بر دیگران، نکنید».(16)
سپس مىافزاید: «هرگز از اطراف پیشواى خود پراکنده نشوید که سرانجام، خویشتن را به موجب اعمال خود نکوهش خواهید کرد، خود را در آتش فتنهاى که در پیش است نیفکنید و از مسیر آن دورى گزینید. وسط راه را براى عبور آن، باز گذارید»؛ (و لا تصدّعوا(17) على سلطانکم فتذمّوا غبّ(18) فعالکم. و لا تقتحموا(19) ما استقبلتم من فور(20) نار الفتنة، و أمیطوا(21) عن سننها(22)، و خلّوا قصد السّبیل(23) لها).
این سخن اشاره به آن است که اگر مردم با فتنهها همکارى نکنند و نه تنها وارد فتنه نشوند، بلکه از آن دورى گزینند و راه را براى عبور آن باز بگذارند، ضایعاتش بسیار کمتر است؛ درست مانند سیلاب عظیمى که مردم توانایى بر کنترل آن ندارند؛ ولى اگر راه آن را باز گذارند که به درّهها و دشتها سرازیر شود ضایعاتش کمتر از آن است که وارد آن شوند و در درون آن قرار گیرند.
آنگاه در ادامه به ذکر علّت پرداخته، مىفرماید: «به جانم سوگند! مؤمنان (اگر خود را کنار نکشند) هلاک مىشوند؛ اما غیر مسلمانان از آن جان سالم به در مىبرند»؛ (فقد لعمری یهلک فی لهبها المؤمن، و یسلم فیها غیر المسلم).
اشاره به اینکه موج فتنه به قدرى قوى است که مؤمنان اگر بخواهند با آن به مقابله برخیزند نابود مىشوند و غیر آنها که خود را کنار مىکشند سالم مىمانند. در چنین مواردى نباید نیروها را بیهوده از دست داد، بلکه باید آنها را حفظ کرد و منتظر فرصت مناسب بود. این همان چیزى است که فلسفه اصلى تقیّه را در مسائل دینى و اجتماعى و سیاسى تشکیل مىدهد، حفظ نیروها و انتظار فرصت.
در پایان خطبه امام علیه السّلام اشاره به موقعیت خود مىکند تا غافلان بیدار شوند و از وجود پرفیض او بهره گیرند، مىفرماید: «مثل من در میان شما همچون چراغ در تاریکى است که هرکس در ظلمت قرار گیرد از نور آن بهره مىبرد. اى مردم بشنوید و سخنانم را حفظ کنید و گوشهاى قلب خود را آماده سازید تا کلامم را کاملا بفهمید»؛ (إنّما مثلی بینکم کمثل السّراج فی الظّلمة، یستضیء به من ولجها. فاسمعوا أیّها النّاس وعوا(24)، و أحضروا آذان قلوبکم تفهموا).
آرى امام علیه السّلام هنگامى که حوادث تلخ آینده و ظلمات فتنهها را پیشبینى مىکند راه نجات آن را نیز نشان مىدهد و مىفرماید: اگر سخنانى را که من مىگویم به خوبى بشنوید و حفظ کنید و دقیقا در آن بیندیشید براى نجات شما از شرّ اشرار و فتنههاى فتنهجویان بسیار مؤثر است.
امام علیه السّلام در اینجا وجود خود را به چراغى پرنور در میان امواج ظلمت، تشبیه کرده و به مردم دستور مىدهد به سوى این چراغ بیایند و در حوزه پرتوافشانى آن قرار گیرند. نخست دستور مىدهند سخنان را بشنوند و نگهدارى کنند. سپس فرمان مىدهد که درباره آن تعمق نمایند و حقیقت آن را درک کنند (و این است تفاوت مفهوم جمله «فاسمعوا أیّها النّاس وعوا» با جمله «و أحضروا آذان قلوبکم تفهموا» که یکى شنیدن و درک کردن و نگهدارى نمودن و دیگرى دقت کردن و به عمق آن رسیدن را مىگوید).
—
نکته
کنار رفتن از برابر امواج فتنهها
گاه فتنههایى در جوامع بشرى بروز مىکند که افراد باایمان نه قادر بر دفع آن هستند و نه توان تشکیل یک گروه مبارز را دارند و افرادى که مستقیما در برابر این فتنهها قرار گیرند و خود را به آب و آتش بزنند، سرنوشتى جز شکست و نابودى ندارند.
بهترین راه در چنین شرایطى، کنار رفتن از جلو سیلاب فتنه و در انتظار یافتن فرصت مناسب براى قلع و قمع آن است. بدیهى است اقدامات نسنجیده، نتیجهاى جز هدر دادن نیروها و از بین بردن فرصتهاى آینده ندارد. فلسفه نهى از قیامها در عصر امامان معصوم نیز همین است و این در واقع شاخهاى از شاخههاى تقیّه است؛ تقیّهاى که فلسفهاش حفظ نیروها براى استفاده از فرصت مناسب است.
امام امیر المؤمنین علیه السّلام با اینکه شجاعترین فرد امت و از مبارزان صف اوّل در مقابل دشمنان اسلام بود در خطبه بالا به نکته دقیقى که گفته شد توجه مىدهد و بر آن تأکید مىکند.
1) سند خطبه:این خطبه را «ابو الحسن مدائنى» (که از دانشمندان قرن سوم هجرى است) در کتاب صفّین نقل مىکند و خطبهاى را که او نقل کرده از این جا شروع مىشود: «اذا کثر فیکم الأخلاط …» و در ادامه آن بعد از عبارت مفصّلى خطبه مورد بحث را با تفاوت و اضافاتى آورده و به خوبى روشن است که خطبه را از جاى دیگرى گرفته است، زیرا اوّلا او مدّتها پیش از سیّد رضى مىزیسته است و ثانیا آنچه را او نقل کرده نسبت به آنچه را سیّد رضى آورده، اضافات قابل ملاحظهاى دارد. زمخشرى نیز در کتاب ربیع الابرار بخشى از این خطبه را ذکر کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 2، ص 478).
2) مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 479. همین مطلب را ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود در جلد 6، صفحه 136 آورده است.
3) در ترکیب عبارت فوق- همانگونه که بعضى از شارحان نهج البلاغه (خویى) گفته است- «هم» مبتدا و «بأبى و أمّى» در جایگاه خبر و «من» بیانیه است. این عبارت شبیه جمله «بأبى انتم و أمى» است که در اینجا بهجاى ضمیر مخاطب ضمیر غایب به کار رفته و در آخر جمله قرار گرفته است.
4) مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 478.
5) به بحث علامات ظهور المهدى علیه السّلام در کتاب سفینة البحار ماده «هدى» و بحار الانوار، جلد 2، صفحات 119 و 181 به بعد مراجعه شود.
6) این روایات در همه کتابهایى که درباره حضرت مهدى علیه السّلام نوشته شده- اعم از کتابهایى که شیعه نوشتهاند یا اهل سنت- آمده است.
7) کشف الغمه، جلد 1، صفحه 95 و بحار الانوار، جلد 22، صفحه 284.
8) میزان الحکمة، جلد 1، صفحه 43، ماده «اخ».
9) بحار الانوار، جلد 74، صفحه 157.
10) «عضّ» از «عضّ» بر وزن «خزّ» در اصل به معناى گاز گرفتن با دندان است، سپس به کنایه در مورد حوادثى که انسان را ناراحت مىکند، به کار رفته است.
11) «قتب» جهاز شتر است (چارچوبه کوچکى است کمى بزرگتر از کوهان شتر که روى آن مىگذارند تا شخصى که بر آن سوار مىشود کوهان وى را نیاز دارد).
12) «غارب» فاصله میان گردن و کوهان است.
13) مستدرک الوسائل، جلد 13، صفحه 333، ابواب ربا، باب 1، حدیث 18.
14) سفینة البحار، ماده «زمان».
15) «ازمّة» جمع «زمام» به معناى افسار است.
16) مائده، آیه 2.
17) «تصدّعوا» از ریشه «صدع» بر وزن «صبر» در اصل به معناى شکافتن است. سپس به معناى پراکنده شدن و اختلاف یا افشاى چیزى آمده است. در این خطبه به همان معناى پراکنده شدن است.
18) «غبّ» آخر و عاقبت چیزى است؛ ولى گاه به معناى یک روز در میان نیز آمده است و در این خطبه یعنى اوّل.
19) «تقتحموا» از ریشه «اقتحام» انداختن خود در چیزى بدون مطالعه است.
20) «فور» و «فوران» به معناى جوشش و جوشیدن است.
21) «امیطوا» از ریشه «میط» بر وزن «صیت» به معناى دور شدن گرفته شده و هنگامى که به باب افعال مىرود به معناى دور ساختن است.
22) «سنن» به معناى راه و طریق است و «سنن» بر وزن «کهن» جمع «سنّت» به معناى روشهاست.
23) «قصد السبیل» یعنى وسط راه؛ خواه راه حق باشد یا باطل؛ ولى در بسیارى از موارد بر معناى راه میانه مستقیم حقّ، اطلاق مىشود. قرآن مجید مىگوید: «وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ» (نحل، آیه 9) و در این خطبه به معناى اوّل است که مطلق میانه راه باشد.
24) «عوا» از ریشه «وعى» بر وزن «سعى» به معناى نگاه داشتن و فهمیدن و حفظ کردن است و چون به صیغه امر و فعل مضارع درآید، واو، از آن حذف مىشود.