جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 171(1)

زمان مطالعه: 8 دقیقه

و من کلام له علیه السّلام

لما عزم على لقاء القوم بصفین‏

از سخنان امام علیه السّلام است که هنگام تصمیم به مبارزه با لشکر معاویه در صفین ایراد فرمود.

خطبه در یک نگاه‏

این سخن، نه خطبه است، نه کلام معمولى؛ بلکه یک دعاى پر معناست که امام در آستانه جنگ با قاسطین یعنى معاویه و یارانش در ماه صفر سال 37 هجرى ایراد فرمود و در پایان آن اصحاب خود را به جهاد دعوت نمود.

این سخن، دو بخش دارد: بخش اوّل، دعایى است بسیار پر معنا که خدا را با اوصافى مى‏ستاید و روح ایمان را در انسان زنده مى‏کند و در پایان آن از خدا مى‏خواهد که او و

یارانش را در صورت پیروزى بر دشمن در راه حق استوار دارد و در صورت پیروزى دشمن، شهادت را نصیب فرماید و از فتنه‏ها دور نگه دارد.

و در بخش دوّم، امام علیه السّلام یارانش را با جمله‏هاى کوتاه، اما حماسى و تکان دهنده، به مبارزه با معاویه و طرفدارانش فرا مى‏خواند.

بخش اوّل‏

اللّهمّ ربّ السّقف المرفوع، و الجوّ المکفوف، الّذی جعلته مغیضا للّیل و النّهار، و مجرى للشّمس و القمر، و مختلفا للنّجوم السّیّارة؛ و جعلت سکّانه سبطا من ملائکتک، لا یسأمون من عبادتک؛ و ربّ هذه الأرض الّتی جعلتها قرارا للأنام، و مدرجا للهوامّ و الأنعام، و ما لا یحصى ممّا یرى و ما لا یرى؛ و ربّ الجبال الرّواسی الّتی جعلتها للأرض أوتادا، و للخلق اعتمادا، إن أظهرتنا على عدوّنا، فجنّبنا البغی و سدّدنا للحقّ؛ و إن أظهرتهم علینا فارزقنا الشّهادة، و اعصمنا من الفتنة.

أین المانع للذّمار، و الغائر عند نزول الحقائق من أهل الحفاظ! العار وراءکم و الجنّة أمامکم!

ترجمه‏:

بار خدایا، اى پروردگار این سقف برافراشته و این جوّ و فضاى نگاه داشته، که آن را مرکز پیدایش این شب و روز و سیر خورشید و ماه و محل رفت و آمد ستارگان و مسکن گروهى از فرشتگانت برگزیدى؛ همان فرشتگانى که از پرستش تو هرگز خسته و ملول نمى‏شوند!

و اى پروردگار این زمین که آن را قرارگاه انسان‏ها و جاى رفت و آمد حشرات و چهار پایان و آن چه به شمار نمى‏آید از جانورانى که به چشم مى‏آیند و آن‏ها که دیده نمى‏شوند، قرار دادى.

و اى پروردگار کوه‏هاى محکم و استوار که آن‏ها را براى زمین به منزله میخ‏هاى محکم و براى خلق، تکیه‏گاه مطمئنى ساختى. اگر ما را بر دشمن پیروز ساختى از ستمگرى بر کنار دار و بر راه حق استوار فرما و اگر آن‏ها را بر ما غلبه دادى، شهادت را نصیب ما کن و از فتنه، دورمان دار.

کجایند آن‏ها که در برابر دشمن و حوادث سخت مى‏ایستند و افتخاراتشان را حفظ مى‏کنند و کجایند آن مردان غیورى که به هنگام نزول مشکلات به پاسدارى (از عقیده و آب و خاک خود) مى‏پردازند؟ (بدانید) ننگ و عار پشت سر شماست و بهشت پیش رویتان!».

شرح و تفسیر

بهشت پیش شماست!

همان گونه که در آغاز خطبه آمد، امام علیه السّلام در بخش اوّل این سخن، دعاى بسیار پر معنایى در پیشگاه پروردگار عرضه مى‏دارد تا خود و یارانش را آماده نبرد با دشمن سازد و از آن جا که به هنگام دعا معمولا خدا را با صفاتى مى‏ستایند تا دل و جان آمادگى بیشتر پیدا کند، امام علیه السّلام هم در این دعا گاه خدا را به نام پروردگار آسمان‏ها و گاه به اسم پروردگار زمین و سرانجام به نام پروردگار کوه‏ها ستایش مى‏کند.

نخست عرضه مى‏دارد: «بار خدایا، اى پروردگار این سقف برافراشته و این جوّ و فضاى نگاه داشته، که آن را مرکز پیدایش این شب و روز و مسیر خورشید و ماه و محل رفت و آمد ستارگان و مسکن گروهى از فرشتگانت برگزیدى؛ همان فرشتگانى که از پرستش تو هرگز خسته و ملول نمى‏شوند!» (اللّهمّ ربّ السّقف المرفوع، و الجوّ(2) المکفوف(3)، الّذی جعلته مغیضا(4) للّیل و النّهار، و مجرى للشّمس و القمر، و مختلفا للنّجوم السّیّارة؛ و جعلت سکّانه سبطا(5) من ملائکتک، لا یسأمون(6) من عبادتک).

تعبیر «سقف مرفوع» یا اشاره به محلّ ستارگانى است که در آسمان به صورت سقفى دیده مى‏شود- که از شرق و غرب و از شمال به جنوب کشیده شده است- و یا اشاره به جوّ

زمین است؛ یعنى لایه هوایى که به قطر حدود دویست کیلومتر گرداگرد زمین را گرفته و همچون سقفى آن را در برابر اشعه مرگبار کیهانى و سنگ‏هاى سرگردان آسمانى حفظ مى‏کند.(7)

ولى تفسیر اوّل، مناسب‏تر است؛ بنابر این «سقف مرفوع» محلّ ستارگان عالم بالاست که از پایین به صورت سقفى در نظر زمینیان مجسّم مى‏شود و مفهوم «مجرى الشمس و القمر …» به همین معناست.

و «جوّ مکفوف» قشر هواى محیط بر زمین است که محل پیدایش شب و روز مى‏باشد (شب که سایه زمین است در همین «جوّ مکفوف» ظاهر مى‏شود و همچنین روز که محلّ تابش آفتاب است).

تعبیر به «مختلفا للنجوم السیّارة» ممکن است اشاره به تمام ستارگان آسمان باشد که در این فضاى بى‏کران در رفت و آمدند؛ هر شب از افق مشرق طلوع و در افق مغرب غروب مى‏کنند؛ ولى اگر «النجوم السیّارة» اشاره به همان سیارات پنج گانه معروف منظومه شمسى باشد تعبیر به «مختلفا» اشاره به حرکت مخصوص آن‏ها در آسمان است؛ گویا این گونه به نظر مى‏رسد که مقدارى پیش مى‏روند، کمى بر مى‏گردند و دوباره پیش مى‏روند (هر چند در واقع چنین نیست).

ضمنا کلام مزبور همچنین تعبیرات قرآن مجید با دانش ستاره شناسى امروز هماهنگ است و هیئت بطلیموس را نفى مى‏کند؛ چرا که مجراى شمس و قمر بودن به این معناست که این دو کره، مستقلا در آسمان در حرکتند و همچنین ستارگان؛ نه این که در افلاک بلورین میخکوب شده و همراه فلک مى‏چرخند.

سپس به زمین و موجودات زنده آن اشاره کرده، مى‏فرماید: «اى پروردگار این زمین که آن را قرارگاه انسان‏ها و جاى رفت و آمد حشرات و چهار پایان و آن چه به شمار در نمى‏آید از جانورانى که به چشم مى‏آیند و آن‏ها که دیده نمى‏شوند، قراردادى» (و ربّ‏

هذه الأرض الّتی جعلتها قرارا للأنام، و مدرجا(8) للهوامّ(9) و الأنعام، و ما لا یحصى ممّا یرى و ما لا یرى).

این عبارات، نشانه احاطه علمى امام علیه السّلام به تمام جانداران روى زمین است که شامل انسان‏ها و انواع حیوانات اهلى و غیر اهلى و حتى جاندارانى است که به علت کوچکى اندام به چشم نمى‏آیند؛ مانند انواع میکرب‏ها و ویروس‏ها.

جمعى از شارحان نهج البلاغه «ما لا یرى» را اشاره به جانورانى دانسته‏اند که در حال عادى در بیابان‏ها پراکنده‏اند و کمتر کسى آن‏ها را مى‏بیند و گفته‏اند: اگر در شب تاریک، آتشى در بیابان روشن شود در گرداگرد آن، جانورانى اجتماع مى‏کنند که انسان آن‏ها را ندیده است؛ ولى با توجه با کشفیّات جدید درباره جانداران ذرّه‏بینى که با چشم غیر مسلّح دیده نمى‏شود به این گونه تفسیرها نیاز نیست؛ زیرا گروهى از جانداران هستند که هیچ وقت به چشم نمى‏آیند. این بیان، یکى از کرامات مولا علیه السّلام است که پرده از روى حقیقتى که در آن زمان از همگان مخفى بوده، برداشته است.

در مورد انسان، تعبیر به قرار (محل استقرار و اقامت) شده و در مورد حیوانات، تعبیر «مدرج» (محل سیر آرام و تدریجى) آمده است؛ این تفاوت تعبیر، ممکن است اشاره به این باشد که جنب و جوش و حرکت در حیوانات، بیش از انسان‏هاست.

امام علیه السّلام در سوّمین ویژگى ذات پاک خدا در این دعاى پر معنا عرضه دارد: «و اى پروردگار کوه‏هاى محکم و استوار که آن‏ها را براى زمین به منزله میخ‏هاى محکم و براى خلق، تکیه‏گاه مطمئنى ساختى» (و ربّ الجبال الرّواسی(10) الّتى جعلتها للأرض أوتادا(11)، و للخلق اعتمادا).

این بیان که کوه‏ها میخ‏هاى زمین‏اند، از قرآن مجید اقتباس شده که در مورد کوه‏ها مى‏فرماید: «وَ الْجِبالَ أَوْتاداً».(12)

گاه تصور مى‏شود که حجم بزرگ‏ترین کوه‏هاى زمین در برابر کره خاکى به قدرى کم است که اطلاق میخ بر آن شاید مناسب نباشد؛ ولى با توجّه به این که کوه‏هاى عظیم، ریشه در اعماق زمین دارد و در بسیارى از موارد، این ریشه‏ها به هم پیوسته است و همچون زرهى زمین را در بر گرفته و جلوى فشارهاى درونى و بیرونى را- که از جاذبه و جذر و مد ماه بر مى‏خیزد- مى‏گیرد. کوه‏ها به منزله میخ‏هایى محسوب مى‏شوند که قطعات یک دریا وسیله دیگر را از جدا شدن باز مى‏دارند.

اما این که مى‏فرماید: «تکیه‏گاه مطمئنى براى خلق خدا مى‏باشد» به دلیل این است که کوه‏ها بادهاى سخت و عظیم را در هم مى‏شکند و مانع توفان‏هاى شن و سیلاب‏هاى خطرناک مى‏شود؛ افزون بر آن بسیارى از چشمه‏ها و رودخانه‏ها از کوه‏ها سرازیر مى‏شود و مرکز بسیارى از معادن مفید و سودمند است و نیز گاه، قلعه‏ها و خانه‏هاى محکم در آن ساخته مى‏شود. در مناطقى که در معرض جریان سیل است، غالبا خانه‏ها را روى کوه‏ها مى‏سازند تا از خطر در امان بماند.

اکنون ببینیم این مقدمه دعا و ثنا به کجا منتهى مى‏شود و امام علیه السّلام از خدا در ذیل آن چه مى‏طلبد؟ عرضه مى‏دارد: «(بار الها!) اگر ما را بر دشمن پیروز ساختى از ستمگرى بر کنار دار و بر راه حق استوار فرما و اگر آن‏ها را بر ما غلبه دادى، شهادت را نصیب ما کن و از فتنه، دورمان دار» (إن أظهرتنا على عدوّنا، فجنّبنا البغی و سدّدنا للحقّ؛ و إن أظهرتهم علینا فارزقنا الشّهادة، و اعصمنا من الفتنة).

امام علیه السّلام در این دعاى پر معنا نخست به این حقیقت اشاره مى‏کند که در میدان نبرد، در فرض پیروزى بسیارى‏اند که از مسیر عدالت خارج مى‏شوند و ظلم و ستم‏هاى ناروا بر دشمن روا مى‏دارند؛ از این رو از خدا مى‏خواهد که در صورت پیروزى از این کار خلاف دور

بماند؛ ثانیا بسیارند کسانى که پیروزى را براى خودکامگى و هوس‏رانى و سلطه بر خلق مى‏خواهند. امام علیه السّلام عرضه مى‏دارد: خداوندا، به ما توفیق ده که پیروزى را براى اقامه حق و عدل بخواهیم؛ ثالثا در فرض غلبه دشمن، از خدا شهادت مى‏طلبد و بر کنار ماندن از فتنه را.

واژه «فتنه» در این‏جا ممکن است اشاره به موضوع امتحان باشد؛ چرا که میدان نبرد یکى از میدان‏هاى بزرگ امتحان است و انسان باید از خدا بخواهد در این میدان پایش نلغزد؛ زیرا آن کس که به حقانیت خویش معتقد است، هرگاه گرفتار شکستى شود ممکن است بر بخت و اقبال خود خشمگین گردد و در برابر پروردگار زبان به شکوه بگشاید و این شکستى دیگر است در میدان امتحان.

سپس امام علیه السّلام به دنبال دعاهاى پر معناى خود اصحاب و یارانش را با عباراتى مهیج و پر نفوذ به مقابله با دشمن دعوت مى‏کند، مى‏فرماید: «کجایند آن‏ها که در برابر دشمن و حوادث سخت مى‏ایستند و افتخاراتشان را حفظ مى‏کنند و کجایند آن مردان غیورى که به هنگام نزول مشکلات به پاسدارى (از عقیده و کشور خود) مى‏پردازند؟» (أین المانع للذّمار(13)، و الغائر(14) عند نزول الحقائق(15) من أهل الحفاظ!(16)).

و سرانجام پیشتازان را با این عبارت تشویق و فرار کنندگان را توبیخ و تهدید مى‏کند؛ مى‏فرماید: «(بدانید) ننگ و عار پشت سر شماست و بهشت پیش رویتان!» (العار

وراءکم و الجنّة أمامکم!).

اشاره به این که اگر عقب نشینى و فرار کنید، ننگ دامان شما را خواهد گرفت و اگر به پیش تازید بهشت جاویدان پاداش شما خواهد بود.

نکته‏

در تاریخ بشر، جنگ‏هاى فراوانى به وقوع پیوسته؛ اعم از جنگ‏هاى منطقه‏اى یا جهانى؛ ولى هدف آن‏ها غالبا برترى‏جویى و فزون طلبى و گاه انتقام گیرى و ماجراجویى بوده است؛ به همین دلیل به هنگام پیروزى یک طرف، جنایات هولناکى به وقوع پیوسته است؛ چرا که هدف مقدّسى در کار نبوده است.

تنها جنگ‏هاى انبیا و اولیاء اللّه از این اصل کلى مستثنا بوده است. اسلام، جنگ را براى خاموش کردن آتش فتنه «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ»(17) و نیز براى دفاع در مقابل مهاجم «فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ»(18) مجاز مى‏شمرد. به همین دلیل هم در اثناى جنگ و هم بعد از پایان آن، اصول انسانى را رعایت مى‏کردند. امیر مؤمنان على علیه السّلام در توصیه خود به سربازان اسلام مى‏فرمود: «هنگامى که دشمن شکست خورد و فرار کرد، فرارى‏ها را نکشید و زخمى‏ها را به قتل نرسانید و زنان را آزار ندهید؛ هر چند به شما دشنام دهند و آبروى شما را بریزند و به بزرگانتان بدگویى کنند».(19)

در خطبه مورد بحث نیز مى‏بینیم که امام علیه السّلام در دعایى که قبل از جنگ صفّین مى‏فرماید، از خداوند تقاضا مى‏کند که در صورت پیروزى ما را از تعدّى و ستم بر کنار دار و بر راه حق استوار بنما. این است تفاوت جنگ طلبان دنیا پرست و خدا پرستان حق جو.


1) سند خطبه:این دعا را گروهى قبل از سیّد رضى (ره) در کتاب‏هایشان نقل کرده‏اند؛ از جمله «نصر بن مزاحم» در کتاب «صفین» و «حسین بن سعید اهوازى» در کتاب «الدعا و الذکر» طبق نقل سیّد بن طاووس (ره) در «منهج الدعوات» و «طبرى» در تاریخش در حوادث سنه 37 (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 411).

2) «جوّ» به معناى آسمان، فضا و هوا آمده است.

3) «مکفوف» به معناى متراکم و نیز به معناى بازداشته شده آمده است و از ماده «کف» به معناى جمع یا منع است.

4) «مغیض» به معناى محل فرو رفتن آب است؛ گویا فضا نیز مانند زمین است که شب و روز را در سینه خود فرو مى‏برد این واژه از ماده «غیض» (بر وزن فیض) به معناى فرو نشستن آب در عمق زمین است.

5) «سبط» به معناى قبیله و طایفه است و در اصل به معناى توسعه و گسترش چیزى به آسانى مى‏باشد و از آن جا که طوایف، گسترش مى‏یابند، این واژه بر آن‏ها اطلاق شده است.

6) «یسأمون» از ماده «سئامة» به معناى خستگى از ادامه کار گرفته شده است.

7) شرح این مطلب را در تفسیر نمونه، جلد 13، ذیل آیه 32 سوره انبیا نوشته‏ایم.

8) «مدرج» از ماده «دروج» به معناى پیمودن راه است و مدرج به محل پیمودن راه گفته مى‏شود.

9) «هوام» جمع «هامّة» به معناى حشرات و حیوانات کوچک، همچون موش و مار آمده است.

10) «رواسى» جمع «راسیة» به معناى استوار و پابرجاست.

11) «اوتاد» جمع «وتد» (بر وزن نمد) به معناى میخ است و از ماده «وتد» (بر وزن وقت) به معناى ثابت ساختن چیزى گرفته شده است.

12) نبأ، آیه 7.

13) «ذمار» به معناى چیزى است که حفظ آن بر انسان لازم است؛ مانند خانواده و نوامیس و وطن، از ماده «ذمر» (بر وزن رمل) به معناى برانگیختن همراه با سرزنش گرفته شده است و از آن جا که اگر در حفظ ناموس و خانواده و وطن کوتاهى شود، انسان مستحقّ هرگونه سرزنش و ملامت است، واژه ذمار در آن معنا که گفتیم به کار گرفته است.

14) «غائر» به معناى غیرتمند است.

15) «حقایق» جمع «حقیقت» در این جا اشاره به حوادث سختى است که به انسان یا کشور و جامعه روى مى‏آورد.

16) «حفاظ» از ماده «حفظ» در این جا به معناى وفادارى و نگهدارى عهد و پیمان است.

17) بقره، آیه 193.

18) بقره، آیه 191.

19) نهج البلاغه، نامه 14.