و من خطبة له علیه السّلام
فی الاستسقاء
و فیه تنبیه العباد إلى وجوب استغاثة رحمة اللّه إذا حبس عنهم رحمة المطر.
از خطبههاى امام علیه السّلام است که درباره طلب باران ایراد فرموده و در آن، توجه داده شده که هر گاه باران از مردم گرفته شود باید به درگاه خدا استغاثه کنند.
خطبه در یک نگاه
این خطبه همان گونه که از عنوان بالا استفاده مىشود درباره طلب باران از درگاه خداوند متعال است، و دومین خطبهاى است که در نهج البلاغه در باب
استسقاء مىخوانیم (خطبه اوّل خطبه 115 بود).
این خطبه در واقع از سه بخش تشکیل شده:
بخش اوّل بیانگر این حقیقت است که زمین و آسمان مطیع فرمان خدا هستند، و هر زمان اراده کند آنها برکاتشان را در اختیار انسانها مىگذارند، بنابر این در پشت این عالم اسباب باید به ذات مسبب الاسباب توجه کرد.
بخش دوّم ناظر به این مطلب است که اعمال سوء و گناهان و معاصى سبب مىشود که درهاى خیرات به فرمان خدا بسته شود و کلید گشودن این درها، همان استغفار از گناه و بازگشت به سوى پروردگار است.
در بخش سوّم به مناسبت مراسم نماز باران امام علیه السّلام دست به درگاه خدا بر مىدارد و با تعبیراتى بسیار دلنشین، مؤثر و پر معنا از خدا طلب باران مىکند، بارانى پر برکت که زمینها را سیراب و درختان را پر ثمر و مردم را شادمان سازد.
بخش اوّل
ألا و إنّ الأرض الّتی تقلّکم، و السّماء الّتی تظلّکم، مطیعتان لربّکم، و ما أصبحتا تجودان لکم ببرکتهما توجّعا لکم، و لا زلفة إلیکم، و لا لخیر ترجوانه منکم، و لکن أمرتا بمنافعکم فأطاعتا، و أقیمتا على حدود مصالحکم فقامتا.
ترجمه
آگاه باشید زمینى که شما را بر دوش خود حمل کرده، و آسمانى که بر سر شما سایه افکنده، هر دو مطیع فرمان پرودگار شما هستند، این دو برکات خود را همواره به شما مىبخشند، ولى نه به خاطر ترس از شماست، نه براى تقرّب به شما و نه از جهت انتظار نیکى و پاداشى از طرف شما، بلکه (از سوى خدا) مأمور رساندن منفعت به شما هستند، به فرمان او گردن نهادهاند، و به آنها دستور داده شده است که قیام به مصالح شما نمایند، و چنین کردهاند.
شرح و تفسیر
یکى از دستورهاى اسلام که به طور گسترده در کتب فقهى آمده، دستور «نماز باران» است، که مردم به درگاه خدا روى آورند و از گناهان خود توبه کنند و تقاضاى نزول باران نمایند، و بارها به این دستور عمل شده و لطف خداوند شامل حال آنان گشته است.
به نظر مىرسد که امام علیه السّلام نیز در زمانى که در «کوفه» بود، در یکى از خشکسالىها مردم را به خارج از شهر براى مراسم «نماز باران» دعوت فرمود،
و به همین مناسبت این خطبه را ایراد کرد، خطبهاى که مملوّ از درسهاى توحیدى و تربیتى است.
در آغاز این خطبه براى آماده ساختن مردم و زنده شدن روح توحید و خداپرستى، که سرچشمه هر خیر و برکت است، چنین مىفرماید: «آگاه باشید! زمینى که شما را بر دوش خود حمل کرده، و آسمانى که بر سر شما سایه افکنده، هر دو مطیع فرمان پروردگار شما هستند» (ألا و إنّ الأرض الّتی تقلّکم(2)، و السّماء الّتی تظلّکم، مطیعتان لربّکم).
و در ادامه مىافزاید: «این دو برکات خود را همواره به شما مىبخشند، ولى نه به خاطر ترس از شماست، نه براى تقرّب به شما و نه از جهت انتظار نیکى از طرف شما، بلکه (از سوى خدا) مأمور رساندن منفعت به شما شدهاند، و به فرمان او گردن نهاده و به آنها دستور داده شده که قیام به مصالح شما نمایند، و چنین کردهاند» (و ما أصبحتا تجودان لکم ببرکتهما توجّعا لکم، و لا زلفة إلیکم، و لا لخیر ترجوانه منکم، و لکن أمرتا بمنافعکم فأطاعتا، و أقیمتا على حدود مصالحکم فقامتا).
تعبیر به «سماء» (آسمان) اشاره به ابرها یا محلى است که ابرها در آن جا در حرکتند؛ زیرا عرب واژه «سماء» را به معنى طرف بالا به کار مىبرد. گاه به محل ستارگان اطلاق مىکند و مىگوید: ستارگان آسمان، و گاه به محل خورشید و ماه، و گاه به محل ابرها و حتى محلى که شاخههاى بلند درختان در آن قرار دارند، آسمان مىگوید، مانند: ««أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ»؛ ریشه آن
شجره طیبه در زمین و شاخهاش در آسمان است»(3)
—
نکته
یک درس توحیدى و اخلاقى
این سخن یک درس توحیدى مهم و یک درس اخلاقى را در بردارد، از یکسو مىفرماید: خداوند به آسمان و زمین دستور داده است که در خدمت شما باشند، گویا آسمان همچون پدر و زمین همچون مادر، دست به دست هم مىدهند و همه نیازمندیهاى انسانها را از نظر تغذیه، لباس، دارو، مسکن و مرکب در اختیار او مىگذارند، و فرق میان مطیع و عاصى، مؤمن و کافر نمىگذارند؛ چون مظهر رحمانیّت حق هستند. و جالب این که این سفره گسترده الهى پایان ناپذیر است، نسلها مىآیند و مىروند و آنها به خدمات خود ادامه مىدهند.
از سوى دیگر آسمان و زمین با آن همه خدمت و برکت، هیچ گونه انتظار پاداشى از انسانها ندارند. بلک خالصانه و مخلصانه خدمت مىکنند و این درس مهمى است براى انسانها که در خدمت به نیازمندان انتظار پاداش نباید داشته باشند.
بخش دوّم
إنّ اللّه یبتلی عباده عند الأعمال السّیّئة بنقص الثّمرات، و حبس البرکات، و إغلاق خزائن الخیرات، لیتوب تائب، و یقلع مقلع، و یتذکّر متذکّر، و یزدجر مزدجر. و قد جعل اللّه سبحانه الإستغفار سببا لدرور الرّزق و رحمة الخلق، فقال سبحانه: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً». فرحم اللّه امرأ استقبل توبته، و استقال خطیئته، و بادر منیّته!
ترجمه
خداوند بندگان خویش را هنگامى که اعمال بد انجام دهند، به کمبود میوهها و جلوگیرى از نزول برکات آسمان و بستن درهاى گنجهاى خیرات مبتلا مىسازد، تا توبهکاران توبه کنند، گنهکاران دست از گناه بکشند، پندپذیران پند گیرند، و عاصیان از معصیت باز ایستند.
خداوند سبحان استغفار از گناه را، سبب فزونى رزق و مایه رحمت خلق قرار داده است، و (در قرآن) چنین فرموده است: «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید، که او بسیار آمرزنده است، برکات خویش را از آسمان بر شما فرو مىفرستد، و با بخشش اموال و فرزندان، شما را کمک مىکند، و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار مىدهد» پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه بشتابد، از خطاى خویش پوزش طلبد و (با اعمال صالح) بر مرگ پیشى گیرد.
شرح و تفسیر
گناه و کمبود باران و برکات
در این بخش امام علیه السّلام براى آماده ساختن مردم جهت نماز و دعاى باران، به نکته مهمى اشاره کرده مىفرماید: «خداوند بندگان خویش را به هنگامى که اعمال بد انجام مىدهند به کمبود میوهها و جلوگیرى از نزول برکات آسمان و بستن درهاى گنجهاى خیرات مبتلا مىسازد، تا توبهکاران توبه کنند، گنهکاران دست از گناه بکشند، پندپذیران پند گیرند و عاصیان از گناه بازایستند». (إنّ اللّه یبتلی عباده عند الأعمال السّیّئة بنقص الثّمرات، و حبس البرکات، و إغلاق خزائن الخیرات، لیتوب تائب، و یقلع مقلع، و یتذکّر متذکّر، و یزدجر مزدجر).
سپس امام علیه السّلام همچون طبیبى حاذق که پس از تشخیص درد، راه درمان را نشان مىدهد چنین مىفرماید: «خداوند سبحان استغفار از گناه را سبب فزونى رزق، و مایه رحمت خلق قرار داده است و (در سوره نوح آیات 10 و 11 و 12) چنین فرموده است: از پروردگار خود آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است، برکات خویش را از آسمان بر شما فرو مىفرستد، با بخشش اموال و فرزندان، شما را کمک مىکند، و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار مىدهد!» و قد جعل اللّه سبحانه الإستغفار سببا لدرور(4) الرّزق و رحمة الخلق، فقال سبحانه: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً-یرسل السماء علیکم مدرارا- و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم أنهارا».
و در پایان چنین نتیجه مىگیرد: «رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه بشتابد، از خطاى خود پوزش طلبد و (با اعمال صالح) بر مرگ پیشى گیرد» (فرحم اللّه امرأ استقبل توبته، و استقال(5) خطیئته، و بادر منیّته!).
آرى هنگامى که درهاى رحمت الهى بر اثر کثرت گناهان بسته شود، چارهاى جز بازگشت به درگاه او و گشودن درهاى رحمت به وسیله استغفار و توبه حقیقى نیست، و جالب این که امام علیه السّلام براى اثبات این مقصد از مناسبترین آیه قرآن بهره گرفته و با آن استدلال مىکند، آیهاى که از زبان نوح پیامبر علیه السّلام، خطاب به امتش سخن مىگوید و نشان مىدهد خداوند غفار، توبه کنندگان را مىپذیرد، بارانهاى پر برکت براى آنها مىفرستد و سرمایههاى مادى و نیروى انسانى آنها را تقویت مىکند، و وضع کشاورزى آنها را با آبهاى فراوان بهبود مىبخشد.
جمله «و بادر منیّته» (بر مرگ پیشى گیرد) اشاره به این است که توبه تنها براى رسیدن به رفاه مادى دنیا نیست، بلکه هدف مهمتر آن، نجات در آخرت است؛ چرا که اگر مرگ بر توبه پیشى گیرد، راهى براى جبران نیست، و اگر توبه و اعمال صالح بر مرگ پیشى گیرند، کلید نجات در سراى دیگر در اختیار اوست.
—
نکته
بخشى از فلسفه بلاها
در مورد فلسفه بلاها و آفات، سخن بسیار گفتهاند و گفتهایم. آنچه از بسیارى از آیات قرآن و روایات اسلامى استفاده مىشود، یکى از علل آفات و حوادث
سخت زندگى، آلودگى به گناهان است که در آیات و روایات به طور گسترده پیرامون رابطه این دو با یکدیگر سخن گفته شده است، حتى از بعضى از روایات استفاده مىشود کدام گناه با کدام نوع از بلا رابطه دارد، مثلا زنا و بىعفتى، شرب خمر، کم فروشى، ربا خوارى و قطع رحم هر کدام سبب سلب کدام نعمت مىشود. در حدیثى مىخوانیم در کتاب على علیه السّلام چنین آمده است که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: هنگامى که زنا و بىعفتى آشکار گردد مرگ و میر ناگهانى زیاد مىشود، و هنگامى مردم کم فروشى کنند خدا آنها را به قحطى و کمبود نعمتها گرفتار مىکند و هنگامى که زکات را نپردازند زمین برکات خود را منع مىکند … و هنگامى که قطع رحم کنند ثروتها در دست اشرار قرار مىگیرد، و هنگامى که امر به معروف و نهى از منکر ترک شود افراد شرور بر آنها مسلط مىشوند و نیکانشان دعا مىکنند و مستجاب نمىشود(6)
دلیل عقل، نیز این معنا را تأیید مىکند که در میان گناه و قطع نعمتها رابطهاى وجود دارد؛ زیرا فیض خداوند بر طبق شایستگىها و لیاقتهاست، هنگامى که انسانها با گناه، عدم شایستگى خود را اثبات کنند، قطع فیض الهى از آنها طبیعى است.
اضافه بر این از آیات قرآن استفاده مىشود که هدف مهم دیگرى نیز در کار است، و آن، بیدار ساختن غافلان و بازگرداندن آنها به درگاه خداست، تا آن جا که از بعضى از آیات قرآن استفاده مىشود هر زمان پیامبرى براى هدایت قوم مشرک و گنهکارى فرستاده مىشد، خداوند براى فراهم ساختن زمینههاى پذیرش دعوت آن پیامبر، مشکلات و گرفتارىهایى براى آن قوم فراهم
مىساخت، همان گونه که در آیه 94 سوره اعراف مىخوانیم: ««وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ»؛ ما در هیچ شهر و آبادى پیامبرى نفرستادیم مگر این که اهل آن را به ناراحتىها و خسارتها گرفتار ساختیم، شاید (به خود آیند و به سوى خدا) باز گردند و تضرع کنند».
به این ترتیب یکى از اهداف مهم آفات و بلاها و حوادث دردناک، مسائل تربیتى است.
و در هر حال کلید گشوده شدن درهاى بسته فرونشستن امواج بلا، چیزى جز بازگشت به سوى خدا نیست. همان گونه که قرآن مجید مىگوید: ««وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»؛ اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم»(7)
و در جاى دیگر مىفرماید: ««وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً»؛ اگر آنها (جن و انس) در راه (ایمان و اطاعت خدا) استقامت ورزند، با آب فراوان آنها را سیراب مىکنیم»(8)
و آیات دیگر.
در حدیث پر معنایى از على علیه السّلام چنین مىخوانیم: کسى نزد امیر مؤمنان علیه السّلام آمد عرض کرد: یا امیر المؤمنین علیه السّلام! گناهان فراوان کردهام، دعا کنید خدا مرا ببخشد، فرمود: «برو استغفار کن».
دیگرى آمد عرض کرد: مزارع ما از کم آبى خشک شده، دعا کنید خدا باران
بفرستد، فرمود: «برو استغفار کن».
سوّمى آمد و عرض کرد: یا امیر المؤمنین فقیر و بیچارهام، دعا کنید خداوند مرا بىنیاز کند، فرمود: «برو استغفار کن».
چهارمى آمد عرض کرد: یا امیر المؤمنین علیه السّلام مال و ثروت فراوان دارم ولى فرزندى ندارم، دعا کنید خدا مرا فرزندى دهد، فرمود: «برو استغفار کن».
نفر پنجمى آمد و عرض کرد: یا سیّد الوصیین باغ و بستان ما میوهاش کم شده، دعا کنید خداوند برکت دهد و میوه بیشترى نصیب شود، فرمود: «برو استغفار کن».
ششمین نفر آمد عرض کرد: یا على! در منطقه ما چشمهها خشک شده و آب چشمهها و کاریزها فرو رفته، دعا کنید از این گرفتاریها نجات یابیم، فرمود: «برو استغفار کن».
«ابن عباس» در آن جا حاضر بود، تعجب کرد، عرض کرد: یا امیر المؤمنین هر کدام از این شش نفر تقاضایى داشتند، شما همه را یک جواب دادید، امام علیه السّلام فرمود: پسر عم! مگر کلام خدا را نشنیدهاى که (در سوره نوح آیات 10 و 11 و 12) مىفرماید: فقلت استغفروا ربّکم إنّه کان غفّارا – یرسل السّماء علیکم مدرارا – و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لّکم جنّات و یجعل لّکم أنهارا(9)
بخش سوّم
اللّهمّ إنّا خرجنا إلیک من تحت الأستار و الأکنان، و بعد عجیج البهائم و الولدان، راغبین فی رحمتک، و راجین فضل نعمتک، و خائفین من عذابک و نقمتک. اللّهمّ فاسقنا غیثک و لا تجعلنا من القانطین، و لا تهلکنا بالسّنین، و لا تؤاخذنا «بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا»؛ یا أرحم الرّاحمین. اللّهمّ إنّا خرجنا إلیک نشکو إلیک ما لا یخفى علیک، حین ألجأتنا المضایق الوعرة، و أجاءتنا المقاحط المجدبة، و أعیتنا المطالب المتعسّرة، و تلاحمت علینا الفتن المستصعبة. اللّهمّ إنّا نسألک ألّا تردّنا خائبین، و لا تقلبنا و اجمین. و لا تخاطبنا بذنوبنا، و لا تقایسنا بأعمالنا. اللّهمّ انشر علینا غیثک و برکتک، ورزقک و رحمتک؛ و اسقنا سقیا ناقعة مرویة معشبة، تنبت بها ما قد فات، و تحیی بها ما قد مات، نافعة الحیا، کثیرة المجتنى، تروی بها القیعان، و تسیل البطنان، و تستورق الأشجار، و ترخص الأسعار؛ إنّک على ما تشاء قدیر.
ترجمه
بار خدایا! ما از خانهها و از زیر پوششها و سقفها، پس از شنیدن ناله حیوانات و صداى دلخراش کودکان، بیرون آمدیم، در حالى که اشتیاق به رحمت، و امید به فضل و نعمت تو، و ترس از عذاب و کیفرت داریم.
بار خدایا! بارانت را بر ما فرو فرست، ما را سیراب کن، از درگاهت مأیوس بر مگردان، با خشکسالى و قحطى ما را هلاک مکن، و به اعمال ناشایستهاى که بىخردان ما انجام دادهاند ما را مؤاخذه مفرما، اى ارحم الراحمین!
خداوندا! ما به سوى تو آمدهایم تا از چیزى شکایت به درگاهت آوریم که از تو پنهان نیست، هنگامى که مشکلات طاقتفرسا ما را به درگاه تو فرستاده، و خشکسالى و قحطى به ناچار ما را به این جا آورده، نیازها فوق العاده ما را خسته کرده، و فتنههاى سخت پى در پى دامان ما را گرفته است.
خداوندا! از تو مىخواهیم که ما را نومید بر مگردانى، و با حزن و اندوه بازگشت ندهى، ما را به گناهانمان مؤاخذه مفرما، و به مقتضاى اعمالمان با ما رفتار مکن.
بار خدایا! باران و برکات و رزق و رحمتت را بر ما بگستران، بارانى بر ما بفرست نافع و سودمند و بارور کننده، که آنچه را خشک شده با آن برویانى، و آنچه را مرده، زنده کنى، آبى بسیار پر منفعت، پر بار که تپهها و کوهها را با آن سیراب نمایى، رودخانهها را به راه اندازى، درختان را پر برگ سازى، و قیمتها را با آن پایین آورى، تو به هر چه اراده کنى توانا هستى.
شرح و تفسیر
بارالها! بارانى پر بار بر ما بفرست
امام علیه السّلام در این بخش از خطبه که به مناسبت «نماز باران» ایراد شده، بعد از آماده ساختن دلهاى مردم و دعوت آنها به توبه از گناه و بازگشت به سوى خدا، رو به درگاه پروردگار مىکند و با تعبیراتى بسیار دلنشین، از درگاه پروردگار تقاضاى لطف و عنایت مخصوص مىکند، و در پنج فراز که هر کدام با «اللهم» شروع مىشود، نکتههاى مختلفى را در این زمینه به پیشگاه حق عرضه مىدارد، و چنین مىگوید:
«بار خدایا! ما از خانهها و از زیر پوششها و سقفها، پس از شنیدن ناله حیوانات و صداى دلخراش کودکان، بیرون آمدیم، در حالى که اشتیاق به
رحمت، و امید به فضل و نعمت تو، و ترس از عذاب و کیفرت داریم». (اللّهمّ إنّا خرجنا إلیک من تحت الأستار و الأکنان(10)، و بعد عجیج البهائم و الولدان، راغبین فی رحمتک، و راجین فضل نعمتک، و خائفین من عذابک و نقمتک).
اشاره به این که: خارج شدن از منازل و آمدن به بیابان براى انجام «نماز باران» دلیل بر استیصال ماست، اگر ما بندگان خطا کاریم، این چهارپایان و کودکان تشنه که هیچ گناهى ندارند، مشمول عنایت تواند به علاوه ما انگیزهاى جز طلب رحمت و تقاضاى فضل و کرم نداریم و در حالى به درگاه تو روى مىآوریم که توبه کردهایم، و از عذاب و کیفر تو خائفیم.
در روایات اسلامى در آداب «نماز باران» آمده است حتّى کودکان شیرخوار و بخشى از چهارپایان تشنه را با خود به بیابان ببرید، حتى دستور داده شده بچهها را از مادران جدا کنند تا گریه آنها دلها را تکان دهد، و توجه به درگاه خدا بیشتر شود(11)
این صحنه تأثیر عمیقى در برانگیختن احساسات مردم و حضور قلب و جارى شدن قطرات اشک، که باعث استجابت دعا مىشود دارد، و از سوى دیگر سبب مزید لطف و رحمت خداست.
در ادامه تقاضاى اصلى را مطرح کرده، عرضه مىدارد: «بار خدایا! بارانت را بر ما فرو فرست، ما را سیراب کن، از درگاهت مأیوس بر مگردان، و با خشکسالى و قحطى ما را هلاک مکن، و به اعمال ناشایستهاى که بىخردان ما انجام دادهاند، ما را مؤاخذه مفرما، اى ارحم الراحمین!» (اللّهمّ فاسقنا غیثک و لا
تجعلنا من القانطین، و لا تهلکنا بالسّنین(12)، و لا تؤاخذنا «بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا»؛ یا أرحم الرّاحمین).
اشاره به این که: گر چه گروهى از افراد نادان کارهایى کردهاند که مستحق قطع فیض خدا شدهاند، ولى تو با فضل و کرمت با همه ما رفتار کن، نه با عدالتت که اگر حساب عدالت در کار باشد کار ما مشکل مىشود، و اگر حساب رحمت باشد همه چیز سامان مىیابد.
و از آن جا که شرط اجابت دعا این است که انسان خود را ناتوان ببیند و خدا را توانا بر همه کار، در ادامه این دعا عرضه مىدارد: «خداوندا!» ما به سوى تو آمدهایم تا از چیزى شکایت به درگاهت آوریم که از تو پنهان نیست، هنگامى که مشکلات طاقت فرسا ما را به درگاه تو فرستاده، و خشکسالى و قحطى به ناچار ما را به این جا آورده، نیازهاى سخت، ما را خسته کرده، و فتنههاى مشکل آفرین، پى در پى دامان ما را گرفته است» (اللّهمّ إنّا خرجنا إلیک نشکو إلیک ما لا یخفى علیک، حین ألجأتنا المضایق الوعرة(13)، و أجاءتنا(14) المقاحط(15) المجدبة(16)، و أعیتنا المطالب المتعسّرة، و تلاحمت(17) علینا الفتن المستصعبة).
در این عبارات پر معنا، نخست امام علیه السّلام به این نکته اشاره مىکند، که اگر ما نیازها و حاجتها و مشکلاتمان را یک یک بر مىشمریم، نه از این جهت است که تو از آن آگاه نیستى، بلکه به خاطر آن است که تو دوست دارى بندگان با زبان خود مشکلاتشان را شرح دهند و به نیازها و ناتوانیها اقرار نمایند.
سپس به چهار مشکل که از جهاتى با هم متفاوت و در جهاتى با هم مشترکند، اشاره مىکند:
نخست تنگناهاى زندگى، سپس قحطى و خشکسالى، و بعد خواستههایى که رسیدن به آن در شرایط عادى بسیار پر مشقت است، و سرانجام فتنههاى سخت و ناراحت کننده، و گشودن گره تمام این مشکلات را از درگاه حضرت احدیّت خواستار مىشود.
در حدیثى از «امام صادق علیه السّلام» آمده است: «إنّ اللّه یعلم حاجتک و ما ترید و لکنّه یحبّ ان تبثّ إلیه الحوائج؛ خداوند حاجت و خواسته تو را مىداند، ولى دوست دارد که حوایج خویش را نزد او شرح دهى»(18)
سپس در ادامه این دعا، همان خواستهها را با تعبیرات دیگرى بیان مىکند، و عرضه مىدارد:
«خداوندا! از تو مىخواهیم که ما را نومید بر مگردانى، و با حزن و اندوه بازگشت ندهى، ما را به گناهانمان مؤاخذه مفرما، و به مقتضاى اعمالمان با ما رفتار مکن». (اللّهمّ إنّا نسألک ألّا تردّنا خائبین، و لا تقلبنا واجمین(19) و لا تخاطبنا بذنوبنا، و لا تقایسنا بأعمالنا).
اشاره به این که اگر برنامه رفتار تو با ما بر طبق اعمال ما باشد، راه نجاتى
نیست، تقاضاى ما این است که با لطف و کرم، با ما رفتار کنى و از در خانهات مأیوس بر نگردانى.
البتّه این دعاها در عین این که شامل تقاضاهاى مؤکّد از درگاه خداست، درسهاى پر معنایى براى شنوندگان است؛ تا به آثار گناهان و اعمال ناشایست پى برند، و خود را آماده براى اصلاح خویشتن کنند، بسیارى از دعاهایى که از معصومین علیهم السّلام رسیده، این نکته تربیتى را در بردارد.
و در پایان این دعا و مناجات و شرح تقاضاها، درخواست نهایى را چنین بیان مىکند، عرضه مىدارد:
«بار خدایا! باران و برکات و رزق و رحمتت را بر ما بگستران، و بارانى بر ما بفرست نافع و سودمند و بارور کننده، که آنچه را خشک شده با آن برویانى، و آنچه را مرده، زنده کنى، آبى بسیار پر منفعت، پر بار که تپهها و کوهها را با آن سیراب نمایى، رودخانهها را به راه اندازى، درختان را پر برگ سازى، و قیمتها را با آن پایین آورى، تو به هر چه اراده کنى توانا هستى»(20) (اللّهمّ انشر علینا غیثک و برکتک، ورزقک و رحمتک؛ و اسقنا سقیا ناقعة مرویة معشبة(21)، تنبت بها ما قد فات، و تحیی بها ما قد مات، نافعة الحیا(22)، کثیرة المجتنى، تروی بها القیعان(23)، و تسیل البطنان(24)، و تستورق الأشجار، و ترخص
الأسعار؛ إنّک على ما تشاء قدیر).
—
نکته
همه چیز را از خدا بخواهید
درباره «نماز باران» و آداب آن، در ذیل خطبه 115 به قدر کافى سخن گفتهایم.
در این جا به پاسخ یک سؤال مىپردازیم، و آن این که چرا که امام علیه السّلام به هنگام تقاضاى باران از درگاه خداوند تمام اوصاف لازم را براى آن شرح مىدهد، (در این خطبه 9 صفت و در خطبه سابق 20 صفت) در حالى که خداوند به تمام این جزئیات آگاه است، و نیازى به شرح و بیان ندارد؟
در پاسخ به این سؤال باید توجه کرد، که شرح تقاضاها با تمام جزئیات با توجه به طلب حاجات از خداوند، به این معناست که مردم باید همه چیز خود را از او بخواهند، چرا که این دعاها مىرساند که تا چه حد به او محتاج و نیازمند هستند، و همین امر عشق و علاقه مردم را به خدا بیشتر مىکند.
و از سوى دیگر بدانند که یک باران نافع، تا چه اندازه آثار حیاتبخش و گسترده دارد، و چه برکاتى با خود مىآورد.
1) «سند خطبه» مطابق نقل نویسنده کتاب «مصادر نهج البلاغه» این خطبه در کتاب «اعلام النبوه دیلمى» از امام صادق علیه السّلام از امیر مؤمنان على علیه السّلام نقل شده است و «در نهایه ابن اثیر» در مادّه «بطن» به تناسب واژه «بطنان» که در اواخر این خطبه آمده اشاره به این خطبه شده است. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 319) در بحار الانوار، جلد 88 نیز این خطبه از «اعلام النبوه دیلمى» نقل شده ولى دقیقا روشن نیست که «دیلمى» مؤلف کتاب در چه قرنى مىزیسته است.
2) «تقلکم» از مادّه «اقلال» به معنى حمل کردن و برداشتن چیزى گرفته شده است و از آن جا که انسان روى زمین زندگى مىکند گویى زمین او را بر دوش خود حمل کرده است. در بسیارى از شروح نهج البلاغه به جاى «تقلکم»، «تحملکم» آمده که همان معنا را مىرساند.
3) ابراهیم، آیه 24.
4) «درور» از مادّه «درّ» (بر وزن جرّ) به معنى ریزش شیر از پستان است سپس در مورد باران و مانند آن نیز بکار رفته است و «درور رزق» به معنى ریزش روزى از سوى خداست.
5) «استقال» از مادّه «استقاله» به این معناست که شخصى را که زمین خورده کمک کنند تا برخیزد سپس به فسخ معامله یا تقاضاى عفو و بخشش از گناه نیز اطلاق شده است.
6) الکافى، جلد 2، صفحه 374، حدیث 2 (با کمى تلخیص).
7) اعراف، آیه 96.
8) جن، آیه 16.
9) تفسیر منهج الصادقین جلد 10، صفحه 19 (با کمى تلخیص).این حدیث به صورت فشردهترى از امام مجتبى علیه السّلام نیز نقل شده است. (مجمع البیان، جلد 10، صفحه 361).
10) «اکنان» جمع «کن» (بر وزن جن) به معنى وسیله حفظ و پوشش و نگهدارى است بهمین جهت به غارها اکنان گفته مىشود.
11) درباره آداب نماز باران به طور مشروح ذیل خطبه 115 بحث کردهایم.
12) «سنین» جمع «سنه» به معنى سال است ولى هنگامى که با کلمه «هلاکت» یا «اخذ» استعمال شود به معنى قحط سالى است.
13) «الوعرة» به معنى سنگلاخ است ولى بطور کنایه به تنگناهاى سخت زندگى نیز اطلاق مىشود.
14) «اجائت» از مادّه «مجیىء» است که به باب افعال رفته و به معنى ناگزیر ساختن و بیچاره کردن است.
15) «مقاحط» جمع «مقحطه» از مادّه «قحط» به معنى سالهاى خشک و قحطى است.
16) «مجدبه» از مادّه «جدب» (بر وزن جعل) به معنى کمبود نعمت، بنابر این «مجدبه» به سالهایى گفته مىشود که مردم از نظر ارزاق گرفتار مشکلات مىشوند.
17) «تلاحمت» از مادّه «تلاحم» به معنى اتصال و پشت سر هم آمدن است.
18) فی ظلال نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 319.
19) «واجم» از مادّه «وجم» (بر وزن نجم) به معنى حزن و اندوه شدیدى است که انسان را به سکوت کردن وادار مىکند.
20) جالب این که هنگام نوشتن این سطور (دهم رمضان 1423) بارانى پر برکت بعد از خشکى طولانى در حال باریدن است که به نظر مىرسد ان شاء اللّه تمام صفاتى را که امام علیه السّلام در بالا بیان فرمود در آن جمع است!.
21) «معشبه» از مادّه «عشب» (بر وزن شرف) به معنى رویش گیاه گرفته شده.
22) «الحیا» به معنى باران و فزونى نعمت است.
23) «القیعان» جمع «قاع» و «قاعه» به معنى زمین گسترده و صاف است و گاه به زمینهائى که آب در آن جمع مىشود اطلاق مىگردد.
24) «بطنان» جمع «بطن» به معنى زمینهاى گود و تنگ مىباشد.