جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 141(1)

زمان مطالعه: 6 دقیقه

و من کلام له علیه السّلام

فی النهی عن سماع الغیبة و فی الفرق بین الحقّ و الباطل‏

از سخنان امام علیه السّلام است که در آن از شنیدن غیبت نهى کرده و راه شناخت حق و باطل را نشان داده است.

خطبه در یک نگاه‏

به نظر مى‏رسد که این سخن دنباله خطبه سابق است، در آن خطبه سخن از نهى از غیبت مردم بود و در این خطبه درباره نهى از استماع غیبت سخن به میان آمده است و براى این که آبروى مسلمین محفوظ بماند، امام علیه السّلام تأکید مى‏کند هر سخنى را که هر کس مى‏گوید، نباید باور کرد؛ چرا که حتى افراد راستگو نیز خطا مى‏کنند و به راه اشتباه مى‏روند.

در پایان این خطبه، امام علیه السّلام توصیه مى‏کند تا چیزى را به چشم خود نبینید، باور نکنید؛ چرا که بسیارى از شنیده‏ها خطا و اشتباه است.

أیّها النّاس، من عرف من أخیه وثیقة دین و سداد طریق، فلا یسمعنّ فیه أقاویل الرّجال. أما إنّه قد یرمی الرّامی، و تخطى‏ء السّهام، و یحیل الکلام، و باطل ذلک یبور، و اللّه سمیع و شهید. أما إنّه لیس بین الحقّ و الباطل إلّا أربع أصابع.

فسئل علیه السّلام عن معنى قوله هذا، فجمع أصابعه و وضعها بین أذنه و عینه ثمّ قال:

الباطل أن تقول سمعت، و الحقّ أن تقول رأیت!

ترجمه‏

اى مردم! هر کس از برادر مسلمانش، استوارى در دین و روش صحیح را مشاهده کند، باید به سخنانى که این و آن در نکوهش او مى‏گویند گوش فرا ندهد (اضافه بر این) آگاه باشید، گاه تیرانداز تیرش به خطا مى‏رود (و حدس و گمانهاى مردم همیشه مطابق واقع نیست) سخن باطل فراوان گفته مى‏شود، و باطل نابود و بى‏اثر خواهد شد، خداوند شنوا و شاهد (بر اعمال بندگان) است، بدانید میان حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست!

کسى از حاضران از تفسیر این سخن سؤال کرد، امام علیه السّلام انگشتان خود را جمع کرد و در میان گوش و چشم خود (در کنار صورت) قرار داد، سپس فرمود: باطل آن است که بگویى: شنیدم، و حق آن است که بگویى دیدم!

شرح و تفسیر

فاصله حق و باطل چهار انگشت است!

همان گونه که در بالا نیز اشاره شد، به نظر مى‏رسد این سخن جزئى از خطبه‏

سابق بوده، که مرحوم «سیّد رضى» آن را از هم جدا نموده، و به طور مستقل ذکر کرده است. در واقع هدف از هر دو، یک چیز است، و آن حفظ آبروى مسلمین و کمک به خوش بینى و اعتماد مردم به یکدیگر و پرهیز از آثار سوء غیبت و عیب‏جویى است.

در خطبه قبل امام علیه السّلام طرق پیشگیرى از غیبت را بیان فرمود، و در این خطبه سعى مى‏فرماید آثار محرّب غیبت را کم کند، و یا از میان ببرد.

نخست مى‏فرماید: «اى مردم! هر کس از برادر مسلمانش استوارى در دین و درستى روش را مشاهده کند، باید به سخنانى که این و آن در نکوهش او مى‏گویند گوش فرا ندهد» (أیّها النّاس، من عرف من أخیه وثیقة دین و سداد(2) طریق، فلا یسمعنّ فیه أقاویل الرّجال).

در حقیقت امام علیه السّلام در این بخش کوتاه از خطبه، از طرق مختلفى آثار سوء غیبت را در شنونده خنثى مى‏کند، و نخستین طریق آن همان است که در عبارت بالا آمده است؛ زیرا انسان هنگامى که کسى را به حسن سابقه و تقواى الهى شناخته باشد، باید اطمینان پیدا کند اگر چیز خلافى درباره او مى‏گویند، اشتباه است، زیرا همیشه موارد مشکوک را بر موارد معلوم حمل مى‏کنند، و به تعبیر مشهور «الظّن یلحق الشی‏ء بالأعمّ الأغلب».

البتّه مفهوم این سخن آن نیست که غیبت و عیب‏جویى، افراد را درباره کسانى که سابقه آن را نداریم، بپذیریم، بلکه هدف تأکید بیشتر در مورد افراد

خوش سابقه است، که به هیچ وجه نباید گفتار بدگویان و بدخواهان را درباره آنها تصدیق کرد.

سپس امام علیه السّلام به نکته دیگرى اشاره مى‏فرماید: که به فرض گوینده آدم صادقى باشد، ولى به یقین معصوم نیست، و هر انسانى جز معصومین جایز الخطا هستند، و این امر سبب مى‏شود که انسان نسبتهایى را که به افراد داده مى‏شود، به آسانى نپذیرد، مى‏فرماید: «آگاه باشید! گاه تیرانداز تیرش به خطا مى‏رود» (و حدس و گمانها همیشه مطابق واقع نیست) (أما إنّه قد یرمی الرّامی، و تخطى‏ء السّهام).

به علاوه، «سخن باطل فراوان گفته مى‏شود، و باطل نابود و بى‏اثر خواهد شد، و خداوند شنوا و شاهد (بر اعمال بندگان) است». (و یحیل(3) الکلام، و باطل ذلک یبور(4)، و اللّه سمیع و شهید).

اشاره به این که بسیارى از مردم پاى بند به کلام حق نیستند، و هر چه بر زبانشان جارى شد مى‏گویند، به همین دلیل، نباید عیوب و گناهانى را که به اشخاص نسبت مى‏دهند پذیرفت، چرا که ممکن است از همان گفتارهاى باطل و بى‏اساسى باشد که بدون تحقیق و نسنجیده به افراد نسبت مى‏دهند، به خصوص این که مى‏دانیم خداوند همه جا شاهد و ناظر است، و هر چه را مى‏گوییم مأموران ثبت اعمال مى‏نویسند.

و در پایان این سخن باز هم به نکته مهم دیگرى توجه مى‏دهد، و مى‏فرماید: «بدانید میان حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست!» (أما إنّه لیس بین الحقّ و الباطل إلّا أربع أصابع).

«کسى از حاضران از تفسیر این سخن سؤال کرد، امام علیه السّلام انگشتان خود را جمع کرد و در میان گوش و چشم خود (در کنار صورتش) قرار داد، سپس فرمود: باطل آن است که بگویى شنیدم، و حق آن است که بگویى دیدم!» (فسئل علیه السّلام عن معنى قوله هذا، فجمع أصابعه و وضعها بین أذنه و عینه ثمّ قال: الباطل أن تقول سمعت، و الحقّ أن تقول رأیت!).

این سخن در واقع اشاره به شایعاتى است که در میان مردم زبان به زبان مى‏چرخد، و مردم به عنوان «مى‏گویند و مى‏گویند» مطالبى را به یکدیگر منتقل مى‏سازند، که چیزى جز شایعات بى‏اساس نیست، امام علیه السّلام مى‏فرماید: به شایعات اعتنا نکنید، و تا نبینید چیزى را به کسى نسبت ندهید.

از این جا پاسخ سؤالى را که بسیارى از شارحان نهج البلاغه در این جا مطرح کرده‏اند و گفته‏اند: «آیات قرآن، وحى آسمانى، سنّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و ائمّة معصومین علیهم السّلام، همه از طریق سمع و شنیدن است، چگونه ممکن است باطل باشد؟» روشن مى‏شود؛ زیرا مقصود امام علیه السّلام این نیست که اخبار ثقات و احادیث متواتره و مستفیضه که از طریق شنیدن به ما رسیده، باطل است، بلکه اشاره به همان معنى عرفى و متعارف است که در مورد شایعات بکار مى‏رود.

شاهد این سخن حدیثى است که از امام حسن مجتبى علیه السّلام نقل شده است، که پرسیدند: «کم بین الحقّ و الباطل؟؛ چقدر میان حق و باطل فاصله است؟».

امام علیه السّلام فرمود: «أربع أصابع فما رأیته بعینک فهو الحقّ و قد تسمع بأذنیک باطلا کثیرا؛ چهار انگشت است، آنچه با چشمت ببینى حق است، حال‏

آن که با گوش‏هاى خود سخنان باطل فراوان (و شایعات بى‏اساس) مى‏شنوى»(5)

کوتاه سخن این که، نه هر چه انسان مى‏بیند حق است؛ چرا که گاه چشم خطا مى‏کند، و نه هر چه مى‏شنود باطل است؛ چرا که ممکن است گویندگان افراد عادل و ثقه و معتبر و دقیقى باشند، ولى در میان دیده‏ها خطا کم است، اما در میان شنیده‏ها سخن باطل بسیار است، و آنچه در خطبه بالا آمده است اشاره به همین نکته دارد.

آنچه در بالا آمد شاید بهترین تفسیرى باشد که براى جمله فوق به نظر مى‏رسد، بعضى از شارحان نهج البلاغه تفسیر دیگرى دارند که خلاصه‏اش چنین است: جمله «میان حق و باطل چهار انگشت فاصله است»، اشاره به عیوبى است که درباره اشخاص گفته مى‏شود، بسیارى از این عیوب، ناشى از سوءظن، عدم تحقیق، حسد، کینه‏توزى، و مانند آن است، بنابر این در میان این گفته‏ها دروغ و باطل فراوان است، ولى اگر انسان عیوبى را با چشم خود ببیند، مى‏تواند قبول کند که فلان شخص داراى فلان عیوب است.

نکته

یک درس عالى اخلاقى‏

اگر مردم جهان همین جمله اخیر را که امام علیه السّلام مى‏فرمود: «میان حق و باطل چهار انگشت بیشتر فاصله نیست»، به خاطر بسپارند، و همیشه و در همه جا به آن عمل کنند، به یقین خوش بینى و حسن ظن جاى بدبینى و سوءظن، و اعتماد جاى بى‏اعتمادى، و محبّت جاى نفرت و کینه‏توزى را خواهد گرفت، و

شایعات بى‏اساس درباره اشخاص و گروهها از رونق خواهد افتاد، و شایعه‏پردازان هرگز به اهداف شوم خود نخواهند رسید، و روح سلامت و خوش‏بینى بر جامعه حاکم مى‏شود.

متأسفانه امروز نه تنها در سطح افراد عادى، بلکه در سطح رسانه‏هاى دنیا طوفان خطرناکى از شایعه پراکنى نسبت به اشخاص و گروهها و کشورها در گرفته، که فضاى جهان را تیره و تار ساخته است، و سرچشمه آن غفلت از تفاوت حق و باطل است، که در کلام بالا به آن اشاره شد و متأسفانه مردم جهان هزینه سنگینى به خاطر آن مى‏پردازند.


1) «سند خطبه» این خطبه را «قاضى قضاعى» در کتاب «دستور معالم الحکم» آورده است و «على بن هذیل» در کتاب «عین الأدب و السیاسه» آن را با تفاوتهایى نقل کرده است قسمتى از آن را نیز مرحوم «صدوق» در «خصال» و «ابن عبد ربّه» در «عقد الفرید» آورده‏اند. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، ص 315).

2) «سداد» به معنى گفتار و عمل صحیح است این واژه‏گاه به معنى مصدرى و گاه اسم مصدرى به کار رفته و به نظر مى‏رسد با مادّه «سدّ» که به معنى دیوارهاى محکمى است که در برابر سیلاب و مانند آن مى‏بندند از نظر مفهوم قرابت دارد زیرا سخنان حق و درست داراى استحکام خاصى است.

3) «یحیل» از مادّه «احاله» به گفته قاموس به هر گونه تغییر یا حرکتى که از استقامت و درستى خارج مى‏شود و به کجى و اعوجاج مى‏گراید گفته مى‏شود.

4) «یبور» از مادّه «بوار» در اصل به معناى شدت کساد بودن چیزى است و چون شدت کسادى باعث فساد مى‏شود چنان که در ضرب المثل عرب آمده «کسد حتّى فسد» این کلمه به معنى فساد و سپس هلاکت اطلاق شده است.

5) بحار الانوار، جلد 72، صفحه 196.