جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 120(1)

زمان مطالعه: 9 دقیقه

و من کلام له علیه السّلام

یذکر فضله و یعظ الناس‏

امام علیه السّلام در این گفتار، به بخشى از فضایل خود اشاره کرده، سپس به مردم اندرزهاى فراوان مى‏دهد.

خطبه در یک نگاه‏

آغاز این کلام اشاره‏اى به وجود درهاى علم و دانش نزد اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دارد، آنها هستند که تبلیغ رسالت و تفسیر کلمات خداوند را از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آموخته‏اند.

سپس امام علیه السّلام به نصایح بسیار سودمندى پرداخته و به مردم هشدار

مى‏دهد که از دیگران، پند بگیرند و از آتش سوزان الهى بترسند، و کارى کنند که بعد از مردن، مردم از آنها به نیکى یاد کنند، چرا که نام نیک بسیار برتر از اموالى است که انسان بعد از خود به یادگار مى‏گذارد، اموالى که معمولا وارثان قدر آن را نمى‏دانند و از گرد آورنده اصلى آن، تشکر نمى‏کنند.

تاللّه لقد علّمت تبلیغ الرّسالات، و إتمام العدات، و تمام الکلمات. و عندنا- أهل البیت- أبواب الحکم و ضیاء الأمر. ألا و إنّ شرائع الدّین واحدة، و سبله قاصدة. من أخذ بها لحق و غنم، و من وقف عنها ضلّ و ندم. اعملوا لیوم تذخر له الذّخائر، و تبلى فیه السّرائر و من لا ینفعه حاضر لبّه فعازبه عنه أعجز، و غائبه أعوز. و اتّقوا نارا حرّها شدید، و قعرها بعید، و حلیتها حدید، و شرابها صدید، ألا و إنّ اللّسان الصّالح یجعله اللّه تعالى للمرء فی النّاس، خیر له من المال یورثه من لا یحمده.

ترجمه‏

به خدا سوگند! تبلیغ رسالتها، و وفاى به وعده‏ها، و تفسیر کلمات الهى، به من آموخته شده است، و درهاى حکمت و احکام الهى، و اسباب روشنایى امور نزد ما اهل بیت است.

آگاه باشید! تعلیمات و قوانین دین، یکى است و راه‏هاى آن مستقیم و نزدیک و سهل است. کسى که از آن راه برود به منزل مقصود مى‏رسد و غنیمت مى‏برد، و آن کس که از آن باز ایستد گمراه و پشیمان مى‏گردد.

براى آن روز که ذخیره‏ها پس‏انداز مى‏شود و اسرار درون فاش مى‏گردد، عمل (صالح) انجام دهید، کسى که از عقل موجود خویش بهره نگیرد، در بهره‏گیرى از مسائل عقلى دور دست ناتوان‏تر، و در استفاده از عقل پنهان (مسائل پیچیده) بى‏نصیب‏تر خواهد بود.

از آتشى که حرارتش شدید و عمق آن زیاد و زیورش غل و زنجیر آهنین است، و آشامیدنى آن آب جوشان است بپرهیزید!

آگاه باشید! نام نیکى که خداوند پس از درگذشت انسان، براى او در میان مردم قرار مى‏دهد بهتر از مالى است که انسان آن را به ارث براى کسانى مى‏گذارد که هرگز سپاسش را نمى‏گویند!

شرح و تفسیر

اندرزهاى پر ارزش‏

امام علیه السّلام در آغاز این خطبه، سخن از علومى به میان مى‏آورد که از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آموخته است مى‏فرماید: «به خدا سوگند، تبلیغ رسالت‏ها و وفاى به وعده‏ها و تفسیر کلمات (الهى) به من آموخته شده است» (تاللّه لقد علّمت تبلیغ الرّسالات، و إتمام العدات، و تمام الکلمات).

منظور از «تبلیغ رسالات»، روش‏هاى تبلیغ معارف اسلامى و احکام دین از طرق مختلف به مردم است، اشاره به این که نه تنها رسالت‏هاى الهى را آموخته‏ام بلکه روش‏هاى تبلیغ آن را نیز از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آموخته‏ام و در همان مسیر پیوسته گام برمى‏دارم.

منظور از «اتمام العدات» (وفاى به پیمان‏ها) همان وعده‏هایى است که خداوند، به طور عام نسبت به همه مؤمنان دارد و وعده‏هایى است که به طور خاص در مورد آن حضرت، بوده است همان گونه که در قرآن مجید آمده است: ««مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»؛ در میان مؤمنان، مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند، صادقانه ایستاده‏اند، بعضى پیمان خود را به آخر بردند و بعضى دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند»(2)

این وعده الهى مى‏تواند وعده شهادت در راه خدا بوده باشد، یا وعده‏هاى دیگر، مانند مبارزه با «ناکثین» و «قاسطین» و «مارقین» و یا غیر آنها.

و منظور از «تمام الکلمات»، مى‏تواند اشاره به تفسیر آیات قرآن و تفسیر کلمات پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و تبیین و تکمیل همه سخنانى باشد که از کتاب و سنت رسیده است.

این احتمال نیز در تفسیر جمله‏هاى بالا وجود دارد که امام علیه السّلام مى‏فرماید: من از همه شایسته‏تر به خلافت پیامبرم زیرا روش تبلیغ رسالات آن حضرت، و تحقق بخشیدن به وعده‏هاى آن بزرگوار، و تفسیر و تکمیل کلماتش به من آموخته شده است، بنابر این به خوبى مى‏توانم وظیفه خلافت را انجام دهم.

در حدیث نبوى معروف نیز آمده است که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به على علیه السّلام فرمود: «انت وصیّی و اخی فی الدّنیا و الآخرة و تقضی دینی و تنجز عداتی؛ تو وصى من، و برادر من در دنیا و آخرتى، دین مرا ادا مى‏کنى و وعده‏هاى مرا وفا مى‏نمایى»(3)

احتمال سوّمى نیز در تفسیر این عبارت مى‏رود که امام علیه السّلام مى‏فرماید: من شایستگى خلافت را دارم چون هم رسالات الهى را مى‏توانم تبلیغ کنم و هم وعده‏هایى را که مى‏دهم به انجام برسانم و هم سخنانى را که مى‏گویم به اتمام برسانم.

سپس در ادامه و تکمیل این سخن مى‏فرماید: «نزد ما اهل بیت، درهاى حکمت و احکام الهى و اسباب روشنایى امور است» (و عندنا- أهل البیت- أبواب الحکم و ضیاء الأمر).

«حکم» (به ضم حاء) به معنى «حکومت و داورى» است، بنابر این منظور از جمله، این است که طرق تدبیر حکومت و اقامه عدل و امنیّت نزد ما اهل‏

بیت است و «حکم» (به کسر حاء و فتح کاف) به معنى حکمت‏ها و دانش‏هاست و به یقین ابواب حکمت و دانش نزد اهل بیت است، همان گونه که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنها را قرین قرآن مجید قرار داد و در حدیث معروف و مشهور ثقلین فرمود: «إنّی تارک فیکم الثّقلین کتاب اللّه و عترتی …»(4)

امام علیه السّلام در ادامه سخن به پنج نصیحت سودمند که مایه نجات در دنیا و آخرت است مى‏پردازد و گویا چند جمله نخستین این خطبه براى این بیان شده که دل‏ها را جهت پذیرش این نصایح آماده سازد و بگوید: آنچه مى‏گویم با آگاهى عمیق و دقیق از اسلام و تعالیم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است.

و نخستین اندرز را از مسأله وحدت کلمه و اتحاد و اتفاق شروع مى‏کند چرا که بزرگترین دشمن سعادت بشر، اختلاف است مى‏فرماید:

«آگاه باشید! تعلیمات و قوانین دین یکى است و راههاى آن مستقیم و نزدیک و سهل است، کسى که از آن راه برود (به منزل مقصود) مى‏رسد، و غنیمت مى‏برد، و آن کس که از آن باز ایستد، گمراه و پشیمان مى‏گردد» (ألا و إنّ شرائع الدّین واحدة، و سبله قاصدة. من أخذ بها لحق و غنم، و من وقف عنها ضلّ و ندم).

منظور از «شرایع دین»، تمام تعلیماتى است که در آیین خداوند وارد شده است اعم از معارف و اعتقادات و قانونها و برنامه‏ها و دستورهاى اخلاقى، ریشه همه اینها در تمام ادیان آسمانى یکى است، هر چند به مقتضاى زمان و پیشرفت بشر، در شرح و تفصیلها، و شاخ و برگ‏ها تفاوت‏هایى وجود دارد.

این احتمال نیز وجود دارد که منظور از شرایع دین، جادّه‏هاى مختلفى است که در دین اسلام به سوى خدا وجود دارد که همه اینها به یک شاهراه اصلى‏

منتهى مى‏شود و آن قرب إلى اللّه و سعادت جاویدان بشر است؛ نماز، روزه، جهاد، حج، زکات و همه این گونه تعلیمات، و تعلیمات عقیدتى و اخلاقى به نقطه واحدى مى‏رسند و تأکید مى‏فرماید که راه وصول به آن سهل و مستقیم و نزدیک است، بنا بر این اختلافات و پراکندگى‏ها از آمیزش افکار باطل و هوا و هوسها و وسوسه‏هاى نفس و شیطان به شرایع دین حاصل مى‏شود.

قرآن مجید مى‏گوید: ««شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى‏ وَ عِیسى‏ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ»؛ خداوند آیینى براى شما تشریع کرد که به «نوح» توصیه کرده بود و آنچه را بر تو وحى فرستادیم و به «ابراهیم» و «موسى» و «عیسى» سفارش کردیم این بود که: دین را بر پا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید»(5)

در دوّمین اندرز مى‏فرماید: «براى آن روز که ذخیره‏ها پس‏انداز مى‏شود و اسرار درون فاش مى‏گردد عمل کنید» (اعملوا لیوم تذخر له الذّخائر، و تبلى فیه السّرائر).

جمله اوّل اشاره به آیه ««ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»؛ آنچه نزد شماست فانى مى‏شود و آنچه نزد خداست باقى مى‏ماند»(6) و جمله دوّم اشاره به آیه ««یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»؛ آن روز که اسرار درون فاش مى‏گردد»(7) مى‏باشد.

بدیهى است انسان نیروى محدودى دارد که باید آن را در بهترین راه مصرف کند؛ عقل مى‏گوید: چرا نیروى خود را در طریقى مصرف کنى که محصول آن چند صباحى بیشتر با تو نیست؛ چرا در طریقى مصرف نکنى که یک عمر

جاویدان همواره با توست. به علاوه، روزى است که اسرار درون و اعمال پنهانى انسان‏ها فاش مى‏شود و براى ناپاکان روز رسوایى بزرگ است.

و در سوّمین اندرز مى‏فرماید: «کسى که از عقل موجود خویش بهره نگیرد، در بهره‏گیرى از مسائل عقلى دور دست ناتوان‏تر و در استفاده از عقل پنهان (و مسائل پیچیده) بى نصیب‏تر خواهد بود» (و من لا ینفعه حاضر لبّه فعازبه(8) عنه أعجز، و غائبه أعوز(9)).

در واقع، حضرت با این عبارت، مى‏خواهد دلایل عقلى را با نقلى بیامیزد و همه را براى پیگیرى راه حق بسیج کند.

در این جا امام علیه السّلام سه نوع عقل و اندیشه براى انسان قائل شده است: عقل حاضر؛ عقل دور؛ و عقل غایب.

اوّلى ممکن است اشاره به مسائل واضح و روشن عقلى باشد، و دوّمى به مطالب نظرى، که انسان از راه استدلال‏هاى روشن به آن مى‏رسد و سومى اشاره به مطالب پیچیده‏اى است که دست یافتن به آن از راه استدلال هم آسان نیست.

بدیهى است آنها که از مسائل مسلّم و ضرورى فکر خود بهره نمى‏گیرند، چگونه مى‏توانند از مطالب نظرى و پیچیده و دور از فکر بهره گیرند؟

در مسائل نظرى شناخت خداوند، و روز قیامت (مبدأ و معاد) بسیار آشکار است؛ زیرا نشانه‏هاى او تمام جهان را پر کرده، و قیامت که دادگاه عدل اوست، به‏

حکم عقل ثابت است و در مسائل عملى حسن عدل و قبح ظلم و ارزش صدق و راستى، پاکى و تقوا براى همه مسلّم است. ولى گاه تعصّب‏هاى کورکورانه و هوا و هوس‏ها به انسان اجازه نمى‏دهد از این یافته‏هاى روشن عقل، بهره‏گیرد؛ چنین کسى چگونه مى‏تواند در مسائل نظرى و پیچیده صاحب نظر باشد و به مقصد برسد.

امام علیه السّلام در چهارمین اندرز، به صورت یک انذار کننده آگاه، مخاطبان خود را مورد خطاب قرار داده مى‏فرماید: «از آتشى که حرارتش شدید و عمق آن زیاد و زیورش (غل و زنجیر) آهنین است و آشامیدنى آن آب جوشان است بپرهیزید» (و اتّقوا نارا حرّها شدید، و قعرها بعید، و حلیتها حدید، و شرابها صدید(10)).

این تعبیرات تکان دهنده درباره آتش دوزخ که هر یک به تنهایى براى بازداشتن انسان از گناه، کافى است برگرفته از آیات قرآن مجید و روایات نبوى است. در یکجا مى‏خوانیم: ««قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا»؛ بگو آتش دوزخ از گرماى تابستان داغ و سوزان دنیا حرارتش بیشتر است»(11)

در آیه دیگر مى‏فرماید: ««یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ»؛ روزى که به دوزخ مى‏گوییم آیا (با ورود این همه گنهکار) پر شده‏اى؟ در پاسخ مى‏گوید: آیا افزون بر این هم هست»(12) (یعنى به قدرى وسیع و عمیق است که به آسانى پر نمى‏شود).

و در آیه دیگر مى‏فرماید: ««خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ»؛ او را بگیرید و در بند و زنجیرش کنید سپس او را در دوزخ بیفکنید آن گاه او را با زنجیرى که هفتاد ذراع است ببندید»(13)

و در آیه دیگر مى‏خوانیم: ««مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ یُسْقى‏ مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ»؛ به دنبال او جهنم خواهد بود و از آب بدبوى متعفنى به او مى‏نوشانند»(14)

به یقین، هر کس ایمان به آخرت و دادگاه عدل الهى و حتى گوشه‏اى از این عذاب‏هاى دردناک و وحشتناک، داشته باشد هوا و هوس‏هاى خویش را کنترل مى‏کند، و از ظلم و ستم و هر گونه گناه پرهیز دارد، ولى آنها که هیچ گونه ایمانى به آن حساب و کتاب و پاداش و کیفر ندارند دلیلى ندارد که هوس‏هاى خویش را کنترل کنند و دست از تعدّى به حقوق دیگران بردارند.

درست است که «وجدان اخلاقى» ممکن است افرادى را تا حدى کنترل کند، ولى به یقین جنبه عمومى و همگانى ندارد و تأثیر آن نیز محدود است، به علاوه اگر «نهال وجدان» با آب تعلیمات انبیا، پرورش نیابد به زودى مى‏خشکد، یا پژمرده مى‏شود.

در پنجمین و آخرین اندرز، به نکته بسیار مهمى اشاره کرده مى‏فرماید: «آگاه باشید نام نیکى که خداوند پس از درگذشت انسان براى او در میان مردم قرار مى‏دهد، بهتر از مالى است که انسان آن را به ارث براى کسانى مى‏گذارد که هرگز سپاسش را نمى‏گویند!» (ألا و إنّ اللّسان الصّالح یجعله اللّه تعالى للمرء فی النّاس، خیر له من المال یورثه من لا یحمده).

بسیارى از مردم، به خاطر عشق و علاقه‏اى که به فرزندان و همسران خود دارند، تلاش فراوانى براى تأمین آینده آنان مى‏کنند و بخش عظیمى از عمر خود را در این راه مصرف مى‏کنند، و گاه حلال و حرام را به هم مى‏آمیزند، ولى از این نکته غافلند که تجربه‏ها و مشاهده‏ها نشان داده کمتر وارثى گذشتگان خویش را به خاطر ارثى که براى او گذارده‏اند، ستایش کرده باشد، بلکه غالبا این اموال سرچشمه اختلافات و کشمکش‏ها مى‏شود چرا که هر که مى‏خواهد سهم بیشتر را به خود اختصاص دهد، تا آن جا که گفته‏اند: «مرگ غنى آغاز جنگ وارث است».

و گاه در این جرّ و بحث‏ها، میراث گذارنده را دشنام مى‏دهند و ملامت مى‏کنند که چرا آنها را گرفتار این دردسرها کرد.

ولى اگر انسان در حال حیات حدّ اقل، بخشى از اموال خود را به صورت صدقات جاریه و خدمات انسانى و فرهنگى به جامعه تحویل دهد نام نیک او در میان مردم باقى خواهد ماند، و همواره به یاد او هستند و تقاضاى غفران پروردگار، براى او مى‏کنند، این پاداشى است که در دنیا دارند و پاداش آخرت آنها ناگفته پیداست.


1) سند خطبه:در کتاب «مصادر نهج البلاغه» آمده است که قسمت اوّل این کلام را «سلیم بن قیس» که قبل از سیّد رضى مى‏زیسته در کتاب خود نقل کرده، و بقیه آن به صورت پراکنده در کتاب «غرر الحکم» آمده است و از آن جا که در بعضى از تعبیرات با آن متفاوت است نشان مى‏دهد از کتاب دیگرى غیر از نهج البلاغه گرفته است، همچنین «ابن ابى الحدید» در شرح بعضى از جمله‏هاى این کلام مى‏گوید: «گروهى آن را طور دیگرى نقل کرده‏اند» و این نشان مى‏دهد که او هم منبع دیگرى در اختیار داشته است. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 264).

2) احزاب، آیه 23.

3) بحار الانوار، جلد 36، صفحه 311.

4) براى آگاهى از مصادر و منابع این حدیث به کتاب «پیام قرآن»، جلد 9، صفحه 62 تا 71 مراجعه کنید.

5) شورى، آیه 13.

6) نحل، آیه 96.

7) طارق، آیه 9.

8) «عازب» از مادّه «عزوب» به معنى دور شدن گرفته شده است و «عازب» به معنى دور است.

9) «اعوز» از مادّه «عوز» (بر وزن مرض) به معنى کمیاب و نایاب شدن چیزى به هنگام حاجت است.

10) «صدید» به معنى آب جوشان و نیز به معنى چرک و خونى که از زخم خارج مى‏شود آمده است.

11) توبه، آیه 81.

12) ق، آیه 30.

13) حاقه، آیات 30 تا 32.

14) ابراهیم، آیه 16.