و من کلام له علیه السّلام
عند عزمه على المسیر الى الشام و هو دعاء دعا به ربّه عند وضع رجله فی الرکاب
امام علیه السّلام این دعا را هنگامى که پا را در رکاب گذاشت تا به سوى شام (براى خاموش کردن فتنه معاویه و شامیان گردنکش) برود تلاوت فرمود.
خطبه در یک نگاه
این خطبه یا صحیحتر این دعا، در عین کوتاهى نکتههاى جالب و عمیقى در بر دارد، اولا تمام مشکلاتى را که در این سفر محتمل بوده، امام علیه السّلام تحت سه عنوان بیان کرده، و از آنها به خدا پناه مىبرد، سپس خداوند را به عنوان یار همسفر، و جانشین در میان بازماندگان و خانواده، توصیف مىکند که بمنزله دلیلى است بر
بخش اوّل دعا توصیفى که براى غیر خدا متصور نیست، و تنها احاطه ذات پاکش بر همه کائنات این معنى را محقّق مىکند.
أللّهمّ إنّی أعوذ بک من وعثاء السّفر و کآبة المنقلب و سوء المنظر فی الأهل و المال و الولد، أللّهمّ أنت الصّاحب فی السّفر، و أنت الخلیفة فی الأهل، و لا یجمعهما غیرک، لأنّ المستخلف لا یکون مستصحبا، و المستصحب لا یکون مستصحبا، و المستصحب لا یکون مستخلفا!
ترجمه
بار الها من از رنج و مشقّت این سفر، و بازگشت پر اندوه از آن، و مواجه شدن با منظره ناخوشایند در خانواده و مال و فرزند، به تو پناه مىبرم، خداوندا! تو در سفر همراه مایى، و نسبت به بازماندگان ما در وطن سرپرست و نگاهبانى، و جمع میان این دو را هیچ کس جز تو نمىتواند، زیرا آن کس که سرپرست بازماندگان است، همسفر نتواند بود، و آن کس که همسفر است جانشینى انسان را (در خانه و خانوادهاش) نمىتواند بر عهده گیرد (آرى تنها تویى که قادر بر هر دو هستى)!
شرح و تفسیر
خداوندا از رنج سفر به تو پناه مىبرم
! بىشک مردان خدا و اولیاء اللّه در همه حال متوجه خدا بودهاند، ولى در مشکلات و حوادث مهم و پیچیده توجّه بیشترى به ذات پاک او داشتهاند، و کار خود را در این گونه موارد با دعا و توسل به ذات پاکش شروع مىکردند که هم راهگشا بود، و هم مایه قوّت قلب و آرامش روح و اعتماد به نفس!
امام علیه السّلام که پیشواى این خیل عظیم بود به هنگامى که پا در رکاب گذاشت تا عازم میدان صفّین شود، به پیشگاه خداوند چنین عرضه داشت:
«بار الها من از رنج و مشقّت این سفر، و بازگشت پر اندوه از آن، و مواجه شدن با منظره ناخوشایند در خانواده و مال و فرزند، به تو پناه مىبرم».
«أللّهمّ إنّی أعوذ بک من وعثاء(2) السّفر و کآبة(3) المنقلب(4) و سوء المنظر فی الأهل و المال و الولد».
در واقع آنچه فکر یک مسافر را به خود مشغول مىدارد سه چیز است که امام علیه السّلام در اینجا به هر سه اشاره فرموده است:
نخست مشکلات سفر است که با تعبیر به «وعثاء السّفر» به آن اشاره شده است. دوم چگونگى بازگشت است که آیا انسان پیروزمند و با دست پر باز مىگردد و یا شکسته حال و با دست خالى که با تعبیر «و کآبة المنقلب» به آن اشاره شده است، و سوم نگرانیهاى مربوط به خانواده و خانه و اموال که با تعبیر «سوء المنظر فی الأهل و المال و الولد» ذکر شده است.
امام از تمام این مشکلات و امور نگران کننده به خدا پناه مىبرد، و حلّ همه آنها را از خدا مىخواهد.
سپس به نکتهاى اشاره مىفرماید که مایه دلگرمى دعا کنندگان و متوسّلان به درگاه خداست، عرض مىکند: «خداوندا! تو در سفر همراه مایى، و نسبت به بازماندگان ما در وطن، سرپرست و نگاهبانى، و جمع میان این دو را هیچ کس جز تو نمىتواند داشته باشد» (أللّهمّ أنت الصّاحب فی السّفر، و أنت الخلیفة فی
الأهل، و لا یجمعهما غیرک).
آرى تنها خداست که ذات پاکش از زمان و مکان منزّه است، و در عین حال احاطه به تمام مکانها و زمانها دارد، جایى به او نزدیکتر از جاى دیگرى نیست، و به همین دلیل هم در سفر با ماست و هم در حضر با زن و فرزندان و بستگان و دوستان ما و چه جالب است که زمام زندگى خود را به دست کسى بسپاریم که بر تمام شئون زندگى ما احاطه دارد، همه جا با ماست و همه جا با افراد مورد علاقه ما.
و در آخرین جملههاى این دعا، دلیل این موضوع را که هیچ کس جز خدا نمىتواند میان این دو حالت را جمع کند، چنین بیان مىفرماید: «زیرا آن کس که سرپرست بازماندگان است همسفر نتواند بود، و آن کس که همسفر است جانشینى انسان را (در خانه و خانوادهاش) نمىتواند بر عهده گیرد» (لأنّ المستخلف لا یکون مستصحبا، و المستصحب لا یکون مستخلفا!).
آرى تمام مخلوقات مادى مکان دارند، و به همین دلیل بودن آنها در یک جا مانع از بودن در جاى دیگر است، این به خاطر محدودیت وجودى آنهاست، تنها وجود نامحدود پروردگار متعال است که نه مکان دارد و نه جهت، نه گذشته و حال و آینده، زمین و آسمان، و دور و نزدیک و درون و برون نزد او برابر است، همان گونه که خودش فرموده «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ».(5)
«او با شماست هر جا باشد» و «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»(6) «به هر طرف رو کنید رو به سوى او مىکنید».
مرحوم سید رضى در پایان این سخن مىگوید: «قسمت نخستین این کلام از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده، و امیر مؤمنان على علیه السّلام آن را با جملههایى فصیح و بلیغ تکمیل فرموده است و آن جملهها از «لا یجمعهما غیرک» تا پایان این کلام مىباشد.
نکته
فلسفه دعا
کسانى که با منابع اسلامى سر و کار دارند به این نکته واقفند که دعا و نیایش در تعلیمات اسلام جایگاه ویژهاى دارد، تا آنجا که قسمت عمده عبادات اسلامى را دعا و نیایش تشکیل مىدهد، به گونهاى که روح عبادت دعا شمرده شده است همان گونه که در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مىخوانیم: «افزعوا الى اللّه عزّ و جلّ فی حوائجکم، و الجئوا الیه فی ملمّاتکم، و تضرّعوا الیه، فانّ الدّعاء مخّ العبادة!»، «در حوائج خود و به هنگام بروز مشکلات از خداوند مدد بطلبید، و در سختیها به او پناه ببرید، و در پیشگاه او تضرع و دعا کنید، چرا که دعا روح و مغز عبادت است».(7)
در حدیث دیگرى دعا به عنوان اسلحه مؤمن، و ستون خیمه دین، و نور آسمانها و زمین، معرفى شده است، (قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: الدّعاء سلاح المؤمن، و عمود الدّین، و نور السّموات و الارض).(8)
و امیر مؤمنان على علیه السّلام مىفرماید: «الدّعاء مفاتیح النّجاح، و مقالید الفلاح»، «دعا کلید پیروزى و وسیله رستگارى است».(9)
این مسأله به قدرى مهم است که قرآن مجید با صراحت مىگوید: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»(10)، «بگو پروردگارم به شما اعتنایى نمىکند اگر دعاى شما نباشد». ولى با این حال بعضى از ناآشنایان به فلسفه دعا خردهگیریهایى در این زمینه دارند.
1- گاه مىگویند: دعا با روح رضا و تسلیم در برابر اراده خداوند نمىسازد، ما باید تسلیم اراده او باشیم و هر چه او مىپسندد همان را بپسندیم!
2- دعا یکى از عوامل تخدیر و کند شدن چرخهاى فعالیت و تلاش و کوشش
است، چرا که مردم این امور را رها مىکنند و به سراغ دعا مىروند!
3- اضافه بر همه اینها، ما چگونه مىتوانیم با دعا مقدّرات الهى را تغییر دهیم، اگر در علم خدا مقدّر شده حادثهاى رخ دهد، با دعاى ما تغییر نمىکند، و اگر مقدّر شده واقع نشود با دعاى ما واقع نمىشود، و به تعبیر ساده، دعا نوعى فضولى در کار خداست، او هر چه مصلحت است انجام مىدهد و نیازى به دعاى ما نیست؟! ولى اگر مفهوم واقعى دعا و فلسفه نیایش روشن شود جایى براى این گفتگوها باقى نمىماند.
مفهوم صحیح دعا این است که ما منتهاى تلاش و کوشش خود را انجام دهیم، و آنچه را از توان ما بیرون است به لطف خدا بسپاریم، و با دعا حلّ مشکل را از او بخواهیم، و به مضمون «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ»(11)، به هنگام اضطرار و عقیم ماندن تلاشها و کوششها به در خانه خدا برویم و دست به دعا برداریم، به همین دلیل در روایات اسلامى تصریح شده است. آنهایى که بر اثر تنبلى و کوتاهى و ندانم کارى گرفتار محرومیت مىشوند، دعایشان مستجاب نخواهد شد. جوان تنبلى که تن به کار نمىدهد دعایش در باره وسعت روزى به اجابت نمىرسد، و همچنین طلبکارى که مقدار قابل توجّهى از مال و ثروت خود را به کسى داده و شاهد و سندى نگرفته و شخص بدهکار انکار کرده است دعاى او در این زمینه مستجاب نیست! خلاصه این که ندانم کارىها و تنبلىها با دعا حل نخواهد شد.
با توجه به این نکته دعا نه تنها عامل تخدیر نیست، بلکه عامل حرکت و تلاش تا آخرین حدّ توان است (دقّت کنید).
اما این که گفته مىشود دعا مقدّرات الهى را تغییر نمىدهد، پاسخش روشن است، دعا سبب افزایش قابلیت و شایستگى انسان مىشود زیرا به در خانه خدا مىرود، دل و جان خود را به نور معرفت او صفا مىبخشد، از گناه خود توبه مىکند، چرا که توبه یکى از شرایط قبولى دعا است، و با این امور قابلیت بیشترى
براى لطف پروردگار مىیابد، و مشمول عنایت تازهاى مىشود، زیرا خداوند مقدر کرده آنها که شایستهترند بهره بیشترى از لطف و عنایت او داشته باشند.
به تعبیر دیگر، خداوند نعمتها و برکاتى دارد که شامل حال بندگانش مىشود اما مشروط به شرایطى است یکى از شرایط آن است که به در خانه او بروند و دست به دعا بردارند روح خود را پاک کنند و به او نزدیک شوند، بنا بر این در پرتو دعا شرایط رحمت الهى حاصل مىشود و باران لطف او ریزش مىکند.
از آنچه در بالا گفته شد پاسخ این ایراد که دعا با روح تسلیم و رضا سازگار نیست، نیز روشن مىشود، چرا که دعا تأکیدى است بر تسلیم و رضا چون خدا مىخواهد از طریق دعا بندگانش به او نزدیک شوند، و در پرتو قرب به ذات پاک او مشمول برکات و رحمت و عنایت بیشترى گردند، و به همین دلیل بارها و بارها در آیات و روایات دعوت به دعا شده است.
کوتاه سخن این که دعا آثار تربیتى فراوانى در انسان دارد، روح و جان او را مىسازد، و زنگار جهان ماده را از او دور مىکند، او را به ذات پاک خدا، به نیکىها و پاکىها و صفات برجسته انسانى نزدیک مىسازد، و راهى است براى کسب قابلیت بیشتر براى تحصیل سهم افزونترى از فیض بىپایان پروردگار!
تأثیر دعا و نیایش در پرورش روح آدمى در عصر ما وارد مرحله تازهاى شده است، و حتى پزشکان و روانشناسان جدید، با اهمیت زیادى از آن یاد مىکنند و آن را دریچهاى براى حل مشکلات مىدانند که با ذکر یک نمونه از آن، این سخن را پایان مىدهیم.
طبیب و روانشناس مشهور فرانسوى «آلکسیس کارل» در کتاب مشهورش به نام «نیایش» چنین مىنویسد:
«نیایش در همان حال که آرامش را پدید آورده است در فعالیتهاى مغزى انسان یک نوع شکفتگى و انبساط باطنى پدید مىآورد و گاهى روح قهرمانى و دلاورى را تحریک مىکند، نیایش خصائل خویش را با علامات بسیار مشخص و منحصر به فرد نشان مىدهد. صفاى نگاه، متانت رفتار، انبساط و شادى درونى، چهره پر از
یقین، استعداد هدایت، و نیز استقبال از حوادث، اینها است که از وجود یک گنجینه پنهان در عمق روح ما حکایت مىکند، و تحت این قدرت حتى مردم عقب مانده و کم استعداد نیز مىتوانند نیروى عقلى و اخلاقى خویش را بهتر به کار بندند و از آن بیشتر بهره گیرند، امّا متأسفانه در دنیاى ما کسانى که نیایش را در چهره حقیقیش بشناسند بسیار کمند»!(12)
به هر حال دعا و نیایش در هر زمان خوب و سازنده است، ولى به هنگام انجام کارهاى مهم که انسان نیاز به نیرو و توان بیشترى دارد از اهمیت ویژهاى برخودار است.
به همین دلیل اولیاء اللّه همواره در کارهاى مهم دست به درگاه پروردگار بر مىداشتند، و با دعا و یاد او توان و نیرو مىگرفتند، و با توکل بر ذات پاکش آرام مىیافتند، و بدون ترس و واهمه از عظمت مشکلات به جنگ آنها مىرفتند، چرا که مىدانستند هر مشکلى در برابر اراده حق سهل و آسان است.
مخصوصا به هنگام مسافرتها به ویژه سفرهاى خوفناک، دعاى خود و دوستانشان بدرقه راهشان بود، و اگر مىبینیم امام امیر مؤمنان على علیه السّلام نیز به هنگام حرکت به صفّین طبق گفتار بالا به خدا پناه مىبرد، و دعا مىکند در واقع به سنت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و انبیاء پیشین عمل فرموده است.
هنگامى که نوح در آن طوفان هولناک سوار بر کشتى شد، مأموریت پیدا کرد که رو به درگاه خدا آورد و براى نجات خود از او کمک بگیرد: ««فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ عَلَى الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ»، هنگامى که تو و همه کسانى که با تو هستند سوار کشتى شدید بگو ستایش براى خدایى است که ما را از قوم ستمگر رهایى بخشید، و بگو: پروردگارا! ما را در منزلگاهى پر برکت فرود آر، و تو بهترین فرود آورندگانى».(13)
و هنگامى که موسى علیه السّلام از ترس مأموران خونخوار فرعون از مصر بیرون آمد و به سوى مدین حرکت کرد گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند» «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ».(14)
و هنگامى که بر دروازه مدین به یارى دختران شعیب برخاست و گوسفندان آنها را آب داد، در سایهاى قرار گرفت و عرض کرد: «پروردگارا! هر خیر و نیکى بر من فرستى به آن نیازمندم» «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»(15)
پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نیز به هنگام ترک مکه در سفر تاریخى هجرت به مدینه، سفرى که بسیار مخاطره آمیز و هولناک بود، در حالى که از مفارقت مکه و خانه خدا سخت ناراحت بود، و در دل آرزو مىکرد که به آن باز گردد بشارت بازگشت به آن سرزمین را از وحى آسمانى دریافت داشت و آیه زیر بر او نازل شد: «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى مَعادٍ»، همان کسى که قرآن را بر تو فرض کرده، تو را به جایگاه و زادگاهت باز مىگرداند.(16) این تعبیر نشان مىدهد که او در این حال دست به دعا برداشته بود، و یا حالت دعا داشت که اجابت آن از سوى حق رسید. در روایات اسلامى نیز دستور به دعاهایى به هنگام سفر داده شده است.(17)
این سخن را با جملهاى از دعاى على علیه السّلام به هنگام حرکت از کوفه به شام پایان مىدهیم: در بعضى از روایات آمده است هنگامى که پاى مبارکش را در رکاب نهاد «بسم اللّه» گفت، و هنگامى که بر پشت مرکب سوار شد فرمود: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَ إِنَّا إِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ»، پاک و منزّه است خداوندى که این مرکب را مسخّر ما فرمود و گرنه ما توانایى تسخیر آن را نداشتیم و ما به سوى پروردگارمان باز مىگردیم(18)، سپس دعایى را که در خطبه مورد بحث آمده تلاوت فرمود.
1) سند خطبه: این سخن را بعضى از کسانى که قبل از سید رضى مىزیستهاند از آن حضرت علیه السّلام نقل کردهاند، از جمله «نصر بن مزاحم» در کتاب صفین، و بعضى از مورخان نوشتهاند هنگامى که امام علیه السّلام مىخواست پا را در رکاب بگذارد و براى جنگ با معاویه از کوفه به سوى شام برود این دعا را خواند.همان گونه که سید رضى در ذیل این کلام آورده است قسمت آغاز آن از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده، و امیر مؤمنان على علیه السّلام آن را با جملههاى پر معناى دیگرى تکمیل نموده است. «اعثم» کوفى نیز در کتاب امیر مؤمنان على علیه السّلام آن را با جملههاى پر معناى دیگرى تکمیل نموده است. «اعثم» کوفى نیز در کتاب الفتوح آن را ذکر کرده، «قاضى نعمان مصرى» این دعا را با اضافات و تفاوتهایى در کتاب دعائم الاسلام آورده و مىگوید امام علیه السّلام به هر سفرى مىرفت این دعا را تلاوت مىفرمود. (مصادر نهج البلاغة، جلد 2، صفحه 12).
2) «وعثاء» از ماده «وعث» (بر وزن درس) به معنى شنهاى نرمى است که پاى انسان در آن فرو مىرود و انسان را از راه باز مىدارد و او را به زحمت مىافکند و از همین رو به زن چاق و فربه «وعثه» گفته مىشود چرا که بر اثر سنگینى به راحتى قادر به حرکت نیست!.
3) «کابة» به معنى ناراحتى و بد حالى و شکسته بالى است، و لذا به افراد شکسته بال و ناراحت کئیب گفته مىشود.
4) «منقلب» از ماده «قلب» در اینجا به معنى بازگشت است، این واژه هم مىتواند اسم مصدر باشد و هم اسم مکان و زمان، و در اینجا معنى اسم مصدر مناسبتر است.
5) سوره حدید، آیه 4.
6) سوره بقره، آیه 115.
7) بحار الانوار، جلد 90، صفحه 302.
8) اصول کافى، جلد 2، صفحه 468، حدیث 1.
9) بحار الانوار، جلد 90، صفحه 341 و اصول کافى، جلد 2، صفحه 468.
10) سوره فرقان، آیه 77.
11) سوره نمل، آیه 62.
12) کتاب نیایش.
13) سوره مؤمنون، آیه 28- 29.
14) سوره قصص، آیه 22.
15) سوره قصص، آیه 24.
16) سوره قصص، آیه 85.
17) به کتاب وسائل جلد 8، صفحه 275 و 281 مراجعه فرمایید.
18) سوره زخرف، آیات 12- 13- 14.