جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جوان پرهیزگار و پیر دنیا طلب‏

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در یکی از روزها اشتر در میان صفوف عراقیان فریاد زد: آیا در میان شما کسی هست که جان خود را در مقابل رضای خدا بفروشد؟ جوانی به نام اثال بن حجل گام به میدان نهاد، معاویه نیز فرد سالمندی را به نام حجل برای مبارزه با آن جوان روانه‏ی میدان ساخت.

طرفین در حالی که نیزه‏های خود را به سمت یکدیگر نشانه می‏رفتند، به بیان نسب خود پرداختند. ناگهان روشن شد که آنان پدر و پسرند. از این رو، از اسب پیاده شدند و دست در گردن یکدیگر افکندند. پدر به پسر گفت: پسر جان، به سوی دنیا بیا! پسر گفت: پدرجان، رو به آخرت آور، که شایسته‌ی تو این است که اگر من هوای دنیا کنم و به سوی شامیان بروم تو مرا از این راه باز می‏داری. تو درباره‏ی علی و افراد مؤمن صالح چه می‏گویی؟ سرانجام بر این تصمیم گرفتند که هر دو به جایگاه پیشین خود بازگردند.(1)

در نبردی که اساس آن را دفاع از عقیده تشکیل می‏دهد هر نوع پیوندی، جز پیوند دینی، سست و ناتوان است.


1) شرح نهج‏البلاغه‏ی ابن‏ابی‏الحدید، ج 8، ص 82؛ وقعه‏ی صفین، ص 443.