من پیشکارم را در رفتار نهانش به پرهیزکارى و ترس از خدا امر مىکنم، زیرا شاهدى جز او و ناظرى غیر از خودش در کارهائى که انجام مىدهد نیست، و نیز از او مىخواهم که در اجراى دستور خدا ثابت نماید کردارش در ظاهر با پندارش در باطن یکیست. هر آنکه برونش با درونش و رفتارش با گفتارش اختلاف نداشته باشد هر آینه داد امانت را داده، و عبادت را در بوته اخلاص نهاده. و همچنین به او امر مىکنم که مردم را سرزنش ننماید، و با ایشان از در ستیزگى در نیاید، و چون با سردى او را پذیرا شوند نه تنها ابروها را در هم نکند بلکه گره از روى جبین بگشاید. زیرا آنها برادران دینى ما هستند، و براى برگزارى حق بیاریمان برخاستند و پیمان وفادارى بستند. بارى، تو را
در این در آمد بهرهاى معین و حقى نمودار است، گروهى از مستمندان و ناتوانان و تهیدستان هم در این درآمدها حقى دارند و با تو شریکند. و ما، البته حق تو را خواهیم پرداخت، پس تو هم حقوق آنان را بپرداز. اگر نپردازى بدانکه در روز رستاخیز از مردم دیگر بیشتر دشمن خواهى داشت. بدا به حال آنکه دادخواهش در پیشگاه خدا تهیدست و بیچاره و گدا و ورشکسته و بچه سر راهى باشد هر کس امانت را خوار و پیش پا افتاده بشمرد، و بىپروا در زمینه خیانت برچرد، و خویشتن را از آن دور نسازد، و آینه دینش را از گرد آن پاک نکند و نپردازد، بىگمان در دنیا رسوا و شرمسار شود، و در آخرت با خوارى و ننگ به دوزخ رود. بزرگترین خیانتها همانا خیانت به کشور و همکیشان است، و زشتترین دغلکاریها دغل در کار پیشوایان است، و السّلام.