جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

به منذر بن جارود عبدى

زمان مطالعه: 2 دقیقه

منذر پسر جارود و از قبیله عبدالقیس مى‏باشد که پدرش او و افراد دیگر قبیله خود را نزد پیغمبر اکرم آورد و همگى به دین اسلام مشرف شدند. جارود مردى درست و نیکو خصال بود ولى پسرش منذر

در خودخواهى و لباسهاى گرانبها پوشیدن و فیس و افاده فروختن نظیر نداشت. چنانکه امام علیه‏السلام درباره او مى‏فرمود: از خودپسندى به چپ و راستش مى‏نگرد، و به جامه راه راه و زرق و برق دارش به خود مى‏بالد و بسیار گرد و خاک کفشش را با فوت و تف پاک مى‏کند. به هر حال، امیرالمومنین! مدتى او را به فرماندارى یکى از شهرهاى فارس گماشت، و چون دریافت که خیانت ورزید و مبلغ چهار هزار درهم از بیت‏المال دزدید با این نامه از مقامى که داشت بر کنارش ساخت و به کوفه‏اش فرا خواند.

به هر حال، امیر المؤمنین مدّتى او را به فرماندارى یکى از شهرهاى فارس گماشت، و چون دریافت که خیانت ورزید و مبلغ چهار هزار درهم از بیت المال دزدید با این نامه از مقامى که داشت برکنارش ساخت و به کوفه‏اش فرا خواند. اما بعد، درستى و پاکدامنى پدرت موجب شد که من در باره‏ات فریب بخورم، و گمان ببرم که تو هم از شیوه او پیروى مى‏کنى و راه و روشش را مى‏روى. ولى تو- بطورى که به من گزارش داده‏اند- جلو هوى و هوس خود را نمى‏گیرى، و براى آخرتت توشه‏اى بجا نمى‏گذارى. دنیایت را با ویران کردن آخرتت آباد مى‏سازى، و دینت را از دست مى‏دهى که به کسان و خویشاوندانت برسى و آنان را بنوازى. به هر حال، اگر آنچه در باره‏ات به من گزارش داده‏اند درست باشد که شتر خانواده‏ات و دوال کفشت بسى از تو بهتر است.(1) و کسى که مانند تو از آب در آید، هرگز نگهبانى و پاسدارى مملکت را نشاید، چه نمى‏تواند فرمانى را اجراء نماید، یا کارى بکند که بر قدر و منزلت خویش بفزاید. و در امانتى شریک شود، و یا در پى جمع آورى خراج برود بنا بر این هنگامى که نامه من به دستت مى‏رسد بسویم حرکت کن، انشاء اللّه.


1) مثلى است که اعراب در باره آدم‏هاى بد و فرومایه و نادان بکار مى‏برند.