چون امیر مؤمنان على علیه السلام مالک بن حارث اشتر را به ولایت مصر گماشت براى یادآورى شخصیت مالک نامه زیر را به مردم آن اقلیم نوشت:
از بنده خدا على امیر مؤمنان، به مردمى که چون دیدند به خدا در زمین او عصیان مىشود، و حقش به هدر مىرود، و ستم و زورگوئى بر سر هر نیکوکار و بدکردارى خیمه زده، و هر ماندگار و یا رهگذرى از زندگى بستوه آمده، و دیگر هیچ کار خیرى انجام نمىپذیرد، و کسى رفتار زشت را به بدى نمىگیرد، یکباره نسبت به بدسگالان خشمگین شدند و بر آشفتند، و سرانجام با آنان به زبان شمشیر سخن گفتند.
اما بعد، من بندهاى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم که در روزهاى ترسناک نمىخوابد، و در ساعتهاى هراسانگیز از دشمن روى برنمىتابد. اثرش بر بد کیشان از سوزش آتش سختتر است، و سخنش براى نیک اندیشان از هر چیزى سودمندتر است. او مالک بن حارث اشتر مذحجى(1) است. به سخنش گوش دهید، و به فرمانش که از روى حق باشد گردن نهید. چه، او شمشیرى است از شمشیرهاى پروردگار، که لبه تیزش به کندى نمىگراید، و ضربتهایش خطا نمىنماید. اگر امر به جنگ داد که بجنگید، و چنانچه گفت در جاى خود بمانید که بمانید. زیرا او جز به فرمان من به کارى اقدام نمىکند، و یا از آن دست برنمىدارد، و چیزى را پس نمىزند و یا آن را پیش
نمىگذارد. با این که خودم در اینجا بیشتر به بودنش نیاز داشتم، اما شما را به او سزاوارتر یافتم، چون که بس خیرخواه و دلسوز است، و دلیر و بیباک و در نبرد با دشمن آتش افروز است.
1) مذحج برورن مجلس قبیلهاى است در یمن که نخع تیرهاى از آن بشمار مىرود و مالک از همین تیره و قبیله است.