هنگامى که امیر مؤمنان على علیه السلام محمد بن ابى بکر را بنا بمصالحى از ولایت مصر معزول کرد، و مالک اشتر را بجاى او گماشت، محمد سخت مکدر و دلگیر گشت، ولى مالک پیش از آنکه به مصر برسد در راه مسمومش کردند و شهید از دنیا رفت. همین که خبر دلگیر شدن محمد بن ابى بکر از یک طرف و مرگ مالک اشتر از طرف دیگر به امام رسید قلم بر گرفت و به محمد چنین نوشت:
اما بعد، خبر دلگیرى تو از فرستادن اشتر به جایت- ولایت مصر- به گوشم رسید، البته من این کار را براى سهل انگارى و کوتاهى ورزیدنت، و یا بمنظور افزودن تلاش و جدیتت نکردم، بل، مقام و نفوذى را که داشتى بدین جهت از دستت گرفتم تا به ولایتى بگمارمت که رنج و گرفتاریش کمتر، و فرمانروائیش بر تو بهتر و خوش آیندتر باشد. کسى را که به ولایت مصر گماشته بودم مردى از یاران وفادار ما، و از مخالفان سرسخت دشمنانمان بشمار مىرفت. خدا بیامرزدش!
روزگارش پایان یافت، و به سوى مرگ شتافت. و ما از او راضى و خرسندیم، خدا هم از او خشنود باشد، و بر پاداشش بیفزاید. پس اکنون تو رو به دشمنت بتاز، و بینشت را راهنماى خویش بساز. براى جنگ با آنکه با تو سر جنگ دارد دامن همت بالا بزن، و مردم را به راه پروردگارت فرا بخوان. پیوسته از خدا کمک و یارى بجوى، تا اندوه و نگرانى را از وجودت بزداید، و در تحمل سختى و آنچه بر سرت مىآید کمکت فرماید، انشاء اللّه.