محمد بن ابوبکر بن ابوقحافه مردى پاکنهاد و با ایمان و درستکار بود، در سال دهم هجرى، سالى که حجهالوداع در آن انجام گرفت، به دنیا آمد، و زیر دست امیرالمومنین على علیهالسلام با اصول و سنت صحیح اسلامى پرورش یافت. حضرت به اندازهاى او را از دل و جان مىخواست و به پاکى و علو نفسش ایمان داشت که ولایت مصر را به او واگذاشت. و این نامه را از در پند و اندرز به او نگاشت.
پر و بال براى آنان بگشاى، و خود را در برابرشان سنگین و با وقار بنماى. جز نرمش راه دیگرى با آنان مپوى، و همواره با چهرهاى باز با ایشان سخن بگوى. همه را به یک چشم نگاه بکن، و نسنجیده به سرنوشت مردم پشتپا نزن. تا بزرگان از کیفرت در باره ستمهائى که مىکنند بترسند، و ناتوانان از داد و دهشت ناامید نشوند و پیوسته
نام و نشانت را از هم بپرسند. چه، خداى تعالى از شما بندگانش پیرامون کارهاى خُرد و بزرگ و آشکار و نهانتان پرسش مىنماید، اگر سزاوار شکنجه بودید که خودتان مایه آن را از پیش گرفتهاید، و چنانچه شایستگى بخشودگى را داشتید که او گرامیترین بخشندگان است و بىگمان به بهشت برین راه یافتهاید. اى بندگان خدا بدانید که پرهیزکاران بهره دنیا و سود آخرت را بردند، چه، با اهل دنیا در خوشترین جاهائى که سکونت داشتند مشارکت کردند، و بهترین خوراکیهائى که ممکن بود خورده شود خوردند. از آنچه مردم خوشگذران از دنیا برخوردار شدند آنها هم برخوردار گشتند، و در زمینه وارستگى بیش از گردنکشان متکبّر شهرت یافتند. با توشهاى که خوشبختى آخرت در بر دارد و تجارتى که سود فراوان ببار مىآرد از آن رخت بر بستند. در دنیاى خود از لذت باده پارسائى و پرهیزکارى مست بودند، و به همسایگى خدا در آخرت یقین نمودند. دعا و نیازشان ردخور ندارد، و خدا از لذتى که قسمتشان کرده است چیزى فرو نمىگذارد. پس، اى بندگان خدا مرگ و نزدیک بودن آن را بپائید، و خود را براى پذیرائیش آماده نمائید. زیرا مرگ به روئى سهمگین مىآید، و با بارى سنگین به سمتى که خیره شده است مىگراید. بارى که همهاش خیر است و هرگز شرى در آن نمىتوان پنداشت، و یا پر از شر است و اندک خیرى نباید از آن انتظار داشت. اوه، چه کسى به بهشت نزدیکتر از آن است که در شاهراه بهشت گام برمىدارد؟ و کى به دوزخ فراتر از آن است که در کوره راه دوزخ قدم مىگذارد شما هر چه کنید رانده شدگان مرگ مىباشید، اگر برابرش بایستید که گریبانتان را مىگیرد، و چنانچه از چنگش بگریزید که به یک چشم بر- همزدن خودش را مىرساند و دیگر بهانه و پوزشى از هیچکدامتان نمىپذیرد. مرگ کار سایه را مىنماید، هر جا بروید بدنبالتان مىآید. این سرنوشت است که دست ازل روى پیشانیهایتان نوشته، و دنیا هم در پاى آن مهر گواهى را هشته. از جهنمى که ته آن گود و دور است بترسید، و از گرماى سخت و عذاب فراوانش بهراسید. سرائى است که
در آن نه رحم و نه مروت وجود دارد، و نه کسى فریاد دیگر را مىشنود و به آن اهمیت مىگذارد، و نه گره اندوه سوخته دلى گشاده مىشود و خوشى و آرامش به او رو مىآرد. اگر بتوانید که به ترس خود از خدا بیفزائید، و گمانتان را به او نیک و استوار نمائید، و بى درنگ در گرد آوردن این دو با هم برآئید. چه خوشبینى بنده به پروردگارش هر آینه به اندازه ترس از پروردگارش مىباشد، و خوش بینترین مردم به خدا، همانا بیمناکترین آنهاست از خدا. و بدان- اى محمد بن ابى بکر- که من تو را به فرمانروائى گرامیترین استانهاى خود و مردم آن گماردم، بنا بر این رواست که حتى اگر یک ساعت به زندگیت باقى مانده باشد با هوسهاى دلت مخالفت ورزى، و به هوادارى از آئینت بپردازى. زنهار خدا را با خشنود کردن یکى از آفریدگانش به خشم میاور، و مطمئن باش که چون او را از دست بدهى از فضل خدا دیگرى جایش مىآید، اما در میان آفریدگان خدا هیچکس یافت نمىشود که جاى ذات اقدس او را بگیرد. نماز را در وقتهاى معین بگزار، و براى این که بعد فراغتى داشته باشى آن را به وقت زودتر از خودش مسپار، و همچنین آن را به بهانه سرگرمى به کار در بوته تأخیر مگذار. و نیز بدان هر عملى که انجام مىدهى، باید در آن از نمازت پیروى کنى و خدا را همیشه روبروى چشمت بنهى.