از بنده خدا على بن ابى طالب امیر مؤمنان به سران ارتش و پاسداران مرزها.
اما بعد، بدانید که فرمانده و یا فرماندار نباید هرگز بسبب برترى مقامى که در میان رعیت خود مىیابد رفتارش در باره آنها تغییر نماید، و براى نعمتى که میان همگنانش ویژه او مىگردد چیزى بیش از اندازه حاجت بر آنچه باید باشد بفزاید. شایسته است یک فرمانده یا یک فرماندار بپاس نعمتى که خدا به او داده است بهتر به بندگانش نزدیک گردد، و بیشتر به برادران همکیش خود مهر و عطوفت ورزد. الا، حقى که یکایکتان پیش من دارید این است که هیچگاه رازى را جز در باره جنگ از شما پنهان نگذارم، و هیچ حکمى- مگر آنچه در شرع تصریح شده است- دور از رأى و نظرتان ندهم و به قلم نیارم. در انجام درخواستى که در حدود حقتان باشد تأخیر ننمایم، و از عهده هر کارى که به من واگذار کنید بشرطى که از دستم ساخته باشد بىدریغ برآیم. چون چنین کنم بر خداست که نعمت را برایتان ارزانى دارد، و اطاعت از فرمان مرا به ذهنتان بسپارد. تا هر گاه دستور بسیج دادم و احضارتان کردم بى- درنگ بیائید، و در کارى که به صلاح امت بدانم و هر کدامتان را مأمور اجراى آن سازم کوتاهى ننمائید. در راه حق به رنجها و
سختیها تن در دهید، و خویشتن را در اختیار سرنوشتى که در پیش دارید نهید. اگر آنچه را مىگویم سرسرى پندارید و به کج و کولگى بپردازید، هر آینه خود را خوار مىدارید و در آتش عقوبت بزرگى مىاندازید. آن گاه هیچکس از خشم من نخواهد رست، و آن جاست که انگشت ندامت به دندان خواهد خست. پس شما که چنین مسئولیتهائى را از سران خود مىپذیرید، باید که در عوض حقى را که بر آنان دارید بخواهید و بگیرید. باشد که خدا کارتان را اصلاح فرماید، و از خوشبختى دنیا و آخرت برخوردارتان نماید.