جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بخش اوّل (3)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

و قال علیه‏السلام‏

لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ یَعِظَهُ:

لَا تَکُنْ مِمَّنْ یرْجُو الْآخِرَةَ بِغَیرِ الْعَمَلِ، وَیُرَجِّى التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ، یَقُولُ فِى الدُّنْیا بِقَوْلِ الزَّاهِدِینَ، وَیعْمَلُ فِیهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِینَ، إِنْ أُعْطِىَ مِنْهَا لَمْ یشْبَعْ، وَإِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ یقْنَعْ؛ یَعْجِزُ عَنْ شُکْرِ مَا أُوتِیَ، وَیَبْتَغِى الزِّیادَةَ فِیمَا بَقِیَ، ینْهَى‏ وَلَا یَنْتَهِی، وَیَأْمُرُ بِمَا لَایَأْتِی؛ یُحِبُّ الصَّالِحِینَ وَلَا یعْمَلُ عَمَلَهُمْ، وَیُبْغِضُ الْمُذْنِبِینَ وَهُوَ أَحَدُهُمْ، یَکْرَهُ الْمَوْتَ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِ، وَیُقِیمُ عَلَى‏ مَا یَکْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ، إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً، وَإِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِیاً؛ یُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِیَ، وَیقْنَطُ إِذَا ابْتُلِىَ؛ إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً، وَإِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً؛ تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى‏ مَا یَظُنُّ، وَلَا یَغْلِبُهَا عَلَى مَا یَسْتَیْقِنُ، یَخَافُ عَلَى‏ غَیرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ، وَیَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَکْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ.

امام علیه السلام در جواب شخصى که موعظه و اندرزى از او خواست مى‏فرماید:از کسانى نباش که بدون عمل امید سعادت اخروى دارد و توبه را با آرزوهاى‏

دور و دراز به تأخیر مى‏اندازد، درباره دنیا همچون زاهدان سخن مى‏گوید؛ ولى در آن همچون دنیاپرستان عمل مى‏کند. اگر چیزى از دنیا به وى برسد سیر نمى‏شود و اگر نرسد هرگز قانع نخواهد بود. از شکر آنچه به او داده شده عاجز است؛ ولى باز هم فزونى مى‏طلبد. دیگران را از کار بد باز مى‏دارد ولى خود نهى نمى‏پذیرد و دیگران را به کار خوب وا مى‏دارد؛ ولى خودش به آن عمل نمى‏کند. صالحان را دوست دارد ولى عمل آنها را انجام نمى‏دهد و گنهکاران را دشمن مى‏شمارد ولى یکى از آنهاست. از مرگ به سبب زیادى گناهان متنفر است؛ اما به اعمالى ادامه مى‏دهد که مرگ را به سبب آن ناخوش مى‏دارد. هرگاه بیمار مى‏شود (از اعمال بد خود) پشیمان مى‏گردد و هرگاه تندرست شود احساس امنیت مى‏کند و به لهو و لعب مى‏پردازد. به هنگام سلامت خودخواه و مغرور مى‏شود و به هنگام گرفتارى ناامید مى‏گردد. اگر بلایى به وى برسد همچون بیچارگان دست به دعا بر مى‏دارد و اگر وسعت و آرامشى به او دست دهد با غرور از خدا روى‏گردان مى‏شود. نفس او وى را در امور دنیا به آنچه گمان دارد وادار مى‏کند ولى در امور آخرت به آنچه یقین دارد بى‏اعتناست. نسبت به دیگران به کمتر از گناه خود مى‏ترسد و نسبت به خویشتن بیش از آنچه عمل کرده انتظار دارد.(1)


1) سند گفتار حکیمانه:در مصادر نهج‏البلاغه آمده است که گروه زیادى قبل از مرحوم سید رضى این گفتار بسیار حکیمانه و پرمعنا را در کتاب‏هاى خود آورده‏اند از جمله ابن شعبه حرانى در تحف العقول و جاحظ بخشى از آن را در کتاب البیان و التبیین آورده مبرد در کتاب الفاضل، ابن عبد ربه در عقد الفرید و بعد از سید رضى گروه دیگرى نیز از دانشمندان معروف آن را در کتاب‏هاى خود آورده‏اند از جمله قاضى قضاعى در دستور معالم الحکم و سبط بن الجوزى در تذکرة الخواص و متقى هندى در کنزالعمّال. (مصادر نهج‏البلاغه، ج 4، ص 134).