جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اصرار معاویه بر صلح‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

جنگ تمام عیار در صفین، به سبب طولانی شدن و فزونی تلفات سپاه شام، معاویه را بر آن داشت که به هر نحو که ممکن است امام -علیه‌السلام- را به صلح و سازش و متارکه‏ی نبرد و بازگشت هر دو سپاه به منطقه‏ی اولیه وادار سازد و این کار را از طرقی آغاز کرد که اهم آنها سه راه بود:

1- مذاکره با اشعث بن قیس.

2- مذاکره با قیس بن سعد.

3- نگارش نامه به امام علیه‌السلام.

اما این نقشه‏ها به جهت قوت روحیه‏ی سپاه امام -علیه‌السلام- نقش بر آب شد، تا اینکه سرانجام حادثه‏ی «لیلة الهریر» رخ داد و نزدیک بود سازمان نظامی معاویه به کلی متلاشی شود. اما فریبکاری معاویه و ساده لوحی عراقیان و تلاش ستون پنجم شام در داخل سپاه امام -علیه‌السلام- جریان را به نفع سپاه شام تغییر داد. اینک تفصیل مذاکرات ملاقاتهای معاویه:

1- معاویه برادر خود عتبة بن ابی‏سفیان را که مرد سخنوری بود به حضور

طلبید و به او مأموریت داد که با اشعث بن قیس که نفوذ قابل ملاحظه‏ای در سپاه امام داشت ملاقات کند و از او بخواهد که بر بازماندگان از طرفین ترحم کند.

عتبه خود را به خط مقدم رسانید و از همان جا خود را معرفی کرد و اشعث را طلبید تا پیام معاویه را به او برساند. اشعث او را شناخت و گفت: مرد اسرافگری است که باید با او ملاقات کند. خلاصه‏ی پیام عتبه این بود: اگر بنا بود معاویه با کسی جز علی ملاقات کند با تو ملاقات می‏کرد، چه تو رئیس مردم عراق و بزرگ اهل یمن هستی و داماد عثمان و کارگزار او بودی. حساب تو با مالک و عدی بن حاتم جداست. اشتر قاتل عثمان وعدی جزو محرکان این کار است. من نمی‏گویم که علی را ترک کن و معاویه را یاری رسان، بلکه تو را به حفظ باقیماندگان دعوت می‏کنم که در آن صلاح من و توست.

اشعث در پاسخ وی، هر چند به تکریم و تعظیم امام -علیه‌السلام- پرداخت و گفت که بزرگ عراق و یمن علی است، ولی در پایان سخنان خود، همچون یک دیپلمات، پیشنهاد صلح را پذیرفت و گفت: نیاز شما به حفظ باقیماندگان بیش از ما نیست. وقتی عتبه سخنان اشعث را برای معاویه نقل کرد وی گفت: «قد جنح للسلم»: گرایش به صلح پیدا کرده است.(1)

2- در حالی که اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، از مهاجران و انصار، در گرداگرد امام -علیه‌السلام- جمع بودند از میان انصار فقط دو نفر به نامهای نعمان بن بشیر و مسلمة بن مخلد با معاویه همکاری می‏کردند. معاویه از نعمان بن بشیر خواست که با قیس بن سعد، فرمانده شجاع سپاه امام -علیه‌السلام-، ملاقات کند و با جلب نظر او مقدمات صلح را فراهم آورد. وی در ملاقات خود با قیس بر آسیبهایی که بر طرفین وارد شده بود تکیه کرد و گفت: «أخذت الحرب منا و منکم ما رأیتم فاتقوا الله فی البقیة» یعنی: جنگ از ما و شما آنچه را که می‏بینی گرفته است. پس درباره‏ی

باقیماندگان از خدا بترسید (و چاره‏ای بیندیشید).

قیس در پاسخ نعمان بر هواداران معاویه و علی -علیه‌السلام- تکیه کرد و گفت:

در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ما با صورت و گلوگاه، شمشیر و نیزه‏های دشمن را پاسخ می‏گفتیم تا حق پیروز شد، در حالی که کافران از این امر ناراحت بودند. ای نعمان، اینک کسانی که معاویه را یاری می‏کنند جز یک مشت افراد آزاد شده و بیابانیها و یمنیهای فریب خورده نیستند. علی را بنگر که اطراف او را مهاجران و انصار و تابعان، که خدا از آنان راضی شده است، فرا گرفته‏اند ولی در اطراف معاویه جز تو و دوست تو (مسلمة بن مخلد) کسی نیست، و هیچیک از شما، نه بدری هستید، نه احدی و نه سوابقی در اسلام دارید و نه آیه‏ای درباره‏ی شما نازل شده است. اگر در این مورد بر خلاف ما حرکت می‏کنی قبلاً نیز پدر تو به چنین کاری دست زد.(2)

3- غرض از این ملاقاتها زمینه سازی برای صلح و سازش بود، ولی مقصود معاویه را فراهم نساخت. از این جهت، ناچار شد که نامه‏ای به امام -علیه‌السلام- بنویسد و در آن مطلبی را درخواست کند که در روز نخست یاغیگری خود درخواست کرده بود، یعنی واگذاری حکومت شام به او، بدون اینکه بیعت و اطاعتی بر گردن او باشد. و آن گاه افزود: ما همگی فرزندان عبد مناف هستیم و هیچیک از ما بر دیگری برتری ندارد، مگر آن کس که عزیزی را خوار و آزادی را بنده نسازد.

امام -علیه‌السلام- دبیر خود ابن‏ابی‏رافع را طلبید و به او دستور داد که پاسخ نامه‏ی او را به نحوی که املاء می‏کند بنویسد. متن نامه‏ی آن حضرت در نهج‏البلاغه، تحت شماره‏ی 17 آمده است.(3)


1) وقعه‏ی صفین، ص 408؛ شرح نهج‏البلاغه‏ی ابن‏ابی‏الحدید، ج 8، ص 61؛ الإمامة و السیاسة، ج 1، ص 102؛ اعیان الشیعه، ج 1، ص 503.

2) مقصود ماجرای سقیفه است که بشیر پدر نعمان برای اینکه گوی خلافت را پدر قیس، یعنی سعد بن عباده پسر عموی او، نبرد، برخاست و با ابوبکر بیعت کرد و اتفاق انصار را بر هم زد. شرح نهج‏البلاغه‏ی ابن‏ابی‏الحدید، ج 8، ص 87؛ وقعه‏ی صفین، ص 448؛ الإمامة و السیاسة، ج 1، ص 97.

3) مضمون نامه‏ای که در نهج‏البلاغه درج شده است با مضمون آن در الاخبار الطوال (ص 187) و الإمامة و السیاسة (صص 103 و 104) و وقعه‏ی صفین (ص 471) تفاوت دارد.