از ظاهر کلام امام علیه السلام چنین بر مىآید که او با ارواح مردگان سخن مىگوید و آنها سخنان امام علیه السلام را درک مىکنند و حتى از آن استفاده مىشود که اگر اذن پروردگار باشد آنها نیز مىتوانند با انسانها ارتباط برقرار کنند و به این ترتیب دلیلى است بر امکان ارتباط با ارواح، هرچند بسیارى از مدعیان در این زمینه دروغ مىگویند و با خیالات خود ارتباط پیدا مىکنند ولى اصل ارتباط امکانپذیر است.
در اینجا این سؤال پیش مىآید که آیا این تعبیرات با آنچه در قرآن مجید در سوره «فاطر» آیه 22 آمده هماهنگ است که مىفرماید: «وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَّنْ فِى الْقُبُورِ»؛ و تو نمىتوانى سخن خود را به گوش آنان که در گور (خفته) اند برسانى».
در پاسخ باید به نکتهاى توجه داشت که مشرکان قطعاً سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله را مىشنیدند و گوششان از این نظر کر نبود؛ ولى این سخنان حکمتآمیز در دل و جانشان نفوذ نمىکرد، بنابراین معناى آیه شریفه چنین مىشود: همانگونه که نمىتوانى مردگان را هدایت کنى این قوم مشرک لجوج و متعصب را نیز نمىتوان هدایت کرد، چرا که گوش شنوا ندارند؛ گوشى که مطالب را بشنود و به درون جان انسان منتقل کند.
شاهد سخن این که مطابق آنچه در منابع اسلامى و از جمله منابع اهل سنت همچون صحیح بخارى(1)و تفسیر روح المعانى ذیل آیه مورد بحث آمده است پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله بعد از پایان جنگ بدر دستور داد اجساد کفار را در چاه خشکى بیفکنند. سپس آنها را صدا زد و فرمود:«هَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ حَقّاً؟
فَإنِّی وَجَدْتُ ما وَعَدَنِىَ اللَّهُ حَقّاً؛ آیا آنچه را که خدا و رسولش وعده داده بود حق یافتید؟ من آنچه را خداوند به من وعده داده بود حق یافتم». در اینجا عمر اعتراض کرد و گفت: اى رسول خدا! چگونه با اجسادى سخن مىگویى که روح ندارند؟فرمود: شما سخنان مرا بهتر از آنها نمىشنوید. جز اینکه آنها توانایى پاسخگویى ندارند(ما أنْتَ بِأسْمَعٍ لِما أَقُولُ مِنْهُمْ غَیْرَ أنَّهُمْ لا یَسْتَطیعُونَ أنْ یَرُدُّوا شَیْئاً).
در مسند احمد نیز همین معنا به صورت روشنترى آمده است.(2)
اضافه بر این ممکن است در موارد عادى آنها (اهل قبور) صداى کسى را نشنوند؛ اما در مواقع فوقالعاده، هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله یا امام معصوم علیه السلام یا یکى از اولیاء اللَّه با آنها سخن خاصى بگوید آن را خواهند شنید.
از اینجا پاسخ بعضى از وهابیان ناآگاه و کمسواد نیز داده مىشود که مىگویند:چرا شما به پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله بعد از رحلتش متوسل مىشوید. او سخن کسى را نمىشنود؟!
راستى جهل و نادانى چه عقاید زشتى براى انسان به بار مىآورد؛ هنگامى که خداوند درباره شهدا- هرچند از افراد عادى لشگر اسلام باشند- مىفرماید:«أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»(3)و آنها را زندگان جاوید مىنامد، چگونه مقام پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله را از مقام آنها کمتر مىشمرند. به علاوه خودشان همه روز در نمازها بر پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله سلام و خطاب مىدهند آیا سلام، آن هم از دور به کسانى که در قبورند و چیزى نمىفهمند معنا دارد؟ همچنین در حدیثى از خود آن حضرت مىخوانیم که فرمود:«صَلُّوا عَلَىَّ فَإنَّ صَلاتَکُمْ تَبْلُغُنی حَیْثُ کُنْتُمْ؛ بر من درود بفرستید که درود شما هر جا که باشید به من مىرسد».(4)
جالب اینکه در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله تابلوى بزرگى زدهاند و بر روى آن نوشتهاند: «لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ»؛ صداى خود را از صداى پیامبر بالاتر نبرید»(5) و به همین دلیل، مردم را به سکوت در مقابل قبر شریف پیامبر صلى الله علیه و آله دعوت مىکنند. اگر نعوذ بالله پیامبر صلى الله علیه و آله بعد از وفات چیزى نمىفهمد این کارها چه معنا دارد.
1) صحیح بخارى، ج 5، ص 97، باب قتل ابى جهل.
2) مسند احمد، ج 2، 113، ح 4849.
3) آل عمران، آیه 169.
4) سنن ابىداود، ج 1، 453، ح 2042؛ ابن حجر نیز در فتح البارى، ج 6، ص 352 این حدیث را نقل کرده تصریح مىکند که سند این حدیث صحیح است.
5) حجرات، آیه 2.