بعضى از قائلین به جبر مى گویند اگر ما انسانها را در اعمال خود مختار بدانیم در واقع قائل به دو مبدأ آفرینش شده ایم. خداوند متعال که مبدأ آفرینش جهان هستى است و انسان که مبدأ آفرینش افعال خویشتن است در واقع یک خداى بزرگ و یک خداى کوچک قائل شدهایم.
پاسخ این سخن روشن است و آن این است که مختار بودن ما نیز به اراده پروردگار است؛ یعنی خداوند خواسته است که ما مختار باشیم، بنابراین افعال ما از یک نظر افعال خداست، چون قدرت و اختیار را او به ما داده و از نظر دیگر افعال خود ما و مسئولیت آن متوجه ماست، زیرا ما با میل و اختیار خود آن را انجام دادهایم، بنابراین اعتقاد به اختیار عین توحید است.
مسئله «امربینالامرین» نیز ناظر به همین معناست نه چنان آزادى که افعال ما هیچ ارتباطى با خدا نداشته باشد و نه جبرى که مصونیت را از ما سلب کند.
گاه براى روشن شدن این مطلب به مثال زیر متوسل مىشویم و مىگوییم:یک دستگاه قطار برقى که روى ریل در حرکت است راننده با اختیار خود آن را به پیش مىبرد؛ ولى مسئول برق آن هرزمان مىتواند رابطه قطار را با برق قطع کند و قطار را از کار بیندازد، بنابراین راننده قطار از یک نظر مختار است و از یک نظر تحت فرمان. این مثال تجسمى است براى مسئله «لاجبر ولا تفویض والامر بین الامرین»؛ نه جبر صحیح است و نه واگذارى مطلق، بلکه چیزى در میان این دو است.
این مطلب در عبارات پرمعنایى از امیرمؤمنان على علیه السلام در باب قضا و قدر بحارالانوار آمده است، حضرت مىفرماید:«إنَّما هُوَ الْمالِکُ لِما مَلَکَّکُمْ وَالْقادِرُ لِما أقْدَرَکُمْ أما تَسْمَعُونَ ما یَقُولُ الْعِبادُ وَیَسْئَلُونَهُ الْحَولَ وَالْقُوَّةَ حَیْثَ یَقُولُونَ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلّا بِاللَّهِ؛آنچه را خدا به شما داده (از قدرت و اختیار) مالک حقیقىاش اوست و قادر واقعى نسبت به قدرتهایى که دارید اوست آیا این سخن بندگان را نمىشنوید که به هنگام تقاضاى حول و قوه الهى مىگویندلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلّا بِاللَّهِ».(1)
1) بحارالانوار، ج 5، ص 123.